رهایی از وابستگی
افشین طباطبایی نویسنده و پژوهشگر
هر انساني در دوران زندگي خود دچار نقطه ضعفها و مشکلات ريز و درشتي ميشود. مشکلات گاه مادي، رفتاري، رواني، اجتماعي و... هستند. در برخي موارد ميتوانيم با قطع وابستگي و تعلق خود به مشکل پيشآمده صورت مساله را پاک کنيم و از شر گرفتاريهاي آن راحت شويم. مثلا براي خريد اتومبيلي جديد زيربار قرض رفتهايم از پس اقساط وام بر نميآييم، به هر دري ميزنيم نميتوانيم پول تهيه کنيم يا مجبوريم وامي تازه بگيريم در اين بين آدم عاقلي پيشنهاد ميکند با قدري ضرر ماشين خود را بفروشيم و طلب بدهکارها را پرداخت کنيم و با پول باقي مانده اتومبيلي ارزانتر بخريم. البته تمامي مشکلات را نميتوان به اين شکل حل کرد (صورت مساله را پاک کنيم) ولي درصد زيادي از آنها قابل حل هستند. بايد گفت با قطع وابستگي به تعلقات، اسباب رشد و تعالي بيشتري براي خود فراهم ميآوريم، گرچه افراد ممکن است درباره تعريف وابستگي باهم اختلافنظر داشته باشند اما اغلب آنان در مورد افکار احساسات و گفتار باهم عقايد مشترکي دارند. جامعه امروزي امکانات زيادي براي انتخاب در دسترس انسان قرار ميدهد. چنين تعدد انتخابي که پيشروي انسان وجود دارد و سهلبودن بسياري از آنها آدمي را دچار عادات فکري متفاوتي کرده است، از طرف ديگر انسان خود را داراي حق انتخاب ميداند و اين حق قطعا و حتما آدمي را دچار مشکلات متعددي ميسازد چون او قصد رسيدن به خواستهاش را دارد. درنتيجه گاه بهدرهاي بسته ميخورد، با ناکامي مواجه ميگردد، نااميد گشته و مجبور ميشود استرسهاي زيادي را بهطور ناخواسته تحمل کند و سرانجام در دام نگرانيها و افکارمنفي ميافتد و اين چالشهاي دستيابي به آرزوهاي بيانتهاي انسان گاه به طمعورزي ختم ميشود و او چشمباز ميکند و خود را اسيري در بند و گرفتار ميبيند. بايد ابتدا براي افکارمنفي و باورهايمان چارهاي بينديشيم؛ چرا که احساسات منتج از افکار و رفتار نتيجه احساسات ماست. خارجکردن اضافات ذهني به مراتب مهمتر از خروج چربيها از بدن است. منفينگري و خوشبيني شبيه كار عضلات و چربيهاست؛ عضلهها بهسختي شكل ميگيرند، ولي بهسادگي تحليل ميروند؛ در مقابل چربيها بهسادگي تشكيل ميشوند و به دشواري و خيلي دير از بين ميروند و اين واقعيت دردناكي است. افكارمنفي نيز زود وارد ذهن ميشوند و ذهن به آنها روي خوش نشان ميدهد، اما بهسختي ميتوان بيرونشان كرد. ما اغلب اين انتخابها را درهايي ميبينم، بر روي ديواري که سد راهم شده و نميدانم آنسويش چيست، بازکردن در و واردشدن هميشه سادهترين کار است. خواه يک انتخاب مثبت يا منفي باشد. اما خروج ممکن است سالها به طول ميانجامد. چون افراد منفيباف با گفتارشان باعث تضعيف روحيه ما ميشوند، بهتر است تا حد امکان از همنشينشدن با چنين اشخاصي پرهيز کنيم وگرنه به مرور زمان، منفيگويي عادت ما هم ميگردد. مردميكه به افکارمنفي بها ميدهند و در صحبتهاي خود مدام از سختيها، مشکلات، عيبها، کاستيها، بيپولي، بدبختي و خيلي چيزهاي ديگر گله ميکنند، تحتتاثير منفي همين موارد به مراتب خستگي و نااميديشان افزايش مييابد. بايد برويم دنبال کسانيکه در مورد جنبههاي مثبت رويدادها و تجارب زندگي و فعاليتهاي مفيدي كه داشتهاند؛ صحبت ميکنند. شنيدن آنها نه تنها جذاب است، بلکه بهخاطر ذات مثبتشان باعث القاي انرژي و نيرو نيز ميشود. بهتر است بهجاي اينکه فقط به مشکلات، گراني و تورم، مسائل سياسي و هزاران موضوع منفي ديگر فكر کنيم و همين حرفها را هم به ديگران بزنيم، اوقاتي را كه در زندگي، کارها درست و خوب پيش رفتهاند، بهياد آوريم و در عوض گله و شکايت از زمين و زمان، هرجا که هستيم از چيزهاي خوبيکه داريم و ديدهايم و اتفاقات جالبي که برايمان افتاده و تجارب شيرينمان صحبت کنيم. اگر خوي ما مثبتنگري شود، به مرور مثبتانديشي هم چارچوب ذهني ما ميشود. قطعا با ذهني مثبت بهتر ميتوان مشکلات را بررسي و راهحل برايشان پيدا کرد.
ارسال نظر