ترجمه ادبي و ضرورت توجه به آن
مریم نفیسیراد نویسنده و مترجم
ترجمه ادبي، هنر و در عين حال علمي است که روحيه ظريف و نکتهسنج و انعطافپذيري ميطلبد، و لازم است مترجم اين روحيه را به شيوهاي در خود تقويت کند که بتواند هم با متن اصلي و هم با مخاطب رابطه و تعامل خوبي برقرار کند. زيرا در کنار درک مطلب، انتقال مطلب به فارسي روان و قابل درک بسيار مهم است؛ به شکلي که براي مخاطب، موضوعِ نهايي از لحاظ فهم و درک معنايي به سادگي امکانپذير باشد. تقويت اين روحيه با مطالعه و تمرين و ممارست هرچه بيشتر در زمينه ترجمه و نگارش، حاصل ميشود. همانطور که ميدانيم، مهمترين کار هر مترجم انتقال درست مفهوم از يک زبان به زبان ديگر است. در واقع با ترجمه متون مختلف ادبي، فرهنگي، علمي، حقوقي و... مردم با آداب و رسوم ديگر کشورها آشنا ميشوند و گاهي تجربه کسب ميکنند. بنابراين ظرفيت اطلاعاتي مترجم بايد بينهايت باشد؛ بهطوريکه قادر باشد متن را به شيوهاي تمثيلگونه براي خواننده روايت کند. مترجم بايد استعارهها، ايهامها، آرايههاي ادبي و تمامي اصطلاحات را بهگونهاي در متن بازگو کند؛ انگارکه خواننده، اصل مطلب را ميخواند و رنگ و بويي از ترجمه در آن احساس نکند. ادبيات در ساير کشورها به عنوان امري خلاق ارائه ميشود و از سويي، يک دغدغه و يک وجه از زندگي تلقي ميشود. در عمده کشورها، نويسنده از جايگاه اجتماعي بسيار خوبي برخوردار است و جدي گرفته ميشود و همين امر باعث ميشود انعکاس آن را در امر ترجمه در کشور خودمان ببينيم، آنچنانکه کارهاي ترجمه با استقبال بهمراتب بهتري در مقابل آثار تاليفي مواجه ميشوند و به همينخاطر در بازار کمجان صنعت کتاب در ايران، کتابهاي ترجمه از اقبال بيشتري تا کتابهاي تاليفي برخوردارند؛ تا جايي که برخي از ناشران با مشاهده بازار، هدف خود را فقط کتابهاي ترجمه گذاشتهاند . از رويکرد ديگري هم ميتوان به اين مسأله پرداخت که نثر داستاني معاصر از عوامل مختلفي تأثير پذيرفته و يکي از مهمترين آنها همانطور که در محافل و مجالس و پايگاههاي اينترنتي و کتب دانشگاهي مطرح شده، شکلگيري جنبش ترجمه در عهد قاجار است. ترجمه آثار غربي در اين دوره، در مرحله اول با تأسيس دارالفنون و نياز به اقتباس علوم و فنون نظامي و مهندسي از غرب، با متون فني و نظامي آغاز شد و توجه چنداني به وجوه ديگر تمدن غرب نداشت، اما کمکم با گسترش افکار تجددخواهانه در ميان روشنفکران، گرايش به ترجمه آثاري در زمينههاي تاريخ، فرهنگ، فلسفه و بهويژه ادبيات غرب نيز شکل گرفت. پس تأسيس دارالترجمه و توسعة صنعت چاپ روند ترجمه آثار اروپايي را سرعت بخشيد و مفاهيمي مانند دموکراسي، جامعه مدني و ....نيز از طريق ترجمه وارد زبان فارسي شد. همينامر سبب تغيير و تحولات عمده در جريان نثر فارسي، از جمله دوري از نثر متکلف و ثقيل و تمايل به رواننويسي در ميان مترجمان شد. قابل ذکر است آشنايي نويسندگان با ژانر رمان و ورود آن به نظام ادبيات فارسي، به عنوان نخستين فرم نثر مدرن در ايران، از رهگذر ترجمه و نشر آثار داستاني ادبيات اروپا شکل گرفت. همچنين از منظري امکان تأسيس ارتباط بين ترجمه و تفکر وجود دارد لذا ترجمه را بايد استعارهاي از تفکر دانست و پذيرفت که تفکر ما اصولا از سنخ ترجمه است. ترجمه متون فلسفي از يک زبان به زباني ديگر بسيار مسئله حساس و دقيق است پس بايد در صدد آموزش جدي زبان مبدا به دانشجويان رشته فلسفه باشيم. در امر ترجمه چند فرايند با هم و به صورت در هم تنيده پيش ميروند و قلمروهاي مختلف را در هم ميآميزند. ترجمه علاوه بر اينکه يک گونه تفکر و وجهي از بيان اين تفکر است، ابزاري براي انتقال فراوردههاي فرهنگي از سرزميني به سرزمين ديگر نيز است؛ همانطور که به تعبير پل ريکور ترجمه مشوق آزادانديشي و گشودگي است. و از آنجا که معمولاً مترجمان با انگيزههاي مختلفي متونِ ادبي را ترجمه ميکنند. گاهي با قصد گسترشِ دانش و تجربه، گاهي با هدفِ فراگير کردن فرهنگ و ادب و همچنين آشنا کردن مردمان ديگر سرزمينها با شخصيتها و هنرمندان برجسته جهان و گاهي با قصد ايجاد فرهنگي مناسب براي مطالعهي آثار ادبي نويسندگان نوقلم و کمتر مشهور رمانها و داستانهاي کوتاه را ترجمه ميکنند، آنگاه سپاسگزار مترجمان و ناشران هستم که با انتشار کتابهاي ترجمه چنين بستر فرهنگي و علمي و آموزشي را فراهم ميکنند زيرا يک کار ادبي هنر و علمي آميزه از حس و عشق و آگاهي است. هرچه ريشههاي اين احساس و علم و هنر درون متن ترجمه ديده شود، مخاطب ارتباط بهتري با اثر ميگيرد و اثر بيشتر ديده ميشود.
ارسال نظر