شعر مسعود احمدی از زندگی سرشار بود
آرمان ملي: سيدعلي صالحي درباره مسعود احمدي ميگويد: مسعود مثل شعرش، از شور زندگي سرشار بود، شخصيت خودش هم همين بود و پيدا بود هيچ نوع نارسايي به خلاقيت نداشتنش نميتواند منجر شود. سيدعلي صالحي، شاعر و نويسنده در پي درگذشت مسعود احمدي در گفتوگويي با ايسنا درباره شعر اين شاعر، سخن گفت.
نظر شما درباره شعرهاي مسعود احمدي چيست؟
شعرهاي يک عمر شاعري مثل مسعود احمدي و هر شاعر حرفهاي ديگر، «يکدستگاه» معين و منظم نيست که بتوان درباره کليت آن نظر داد. يقيناٌ شعر ناب و پخته مسعود را بايد از دفتر «دونده خسته» به اين سو مورد داوري نهايي قرار داد. شاعري که طبعا در آغاز راه (هرچند در ميانسالگي) توان فرار از تأثير شاعران نامدار دهه 40را نداشت، اما کار و کار و کار و آزمون و خطا (خاصه در شعر) سرانجام به استقلال نگاه و زبان منجر ميشود؛ عاقبت مورد احترامي که شاعر نامبرده سرانجام به اقليم آن پا گذاشت. معمولا و گاهي در ديدار با محمد حقوقي (قدمزنان در محله دارآباد) اگر راجعبه 10 شاعر (مثلا) دهه شصت، صحبتي پيش ميآمد، حتما مسعود يکي از آن سلسله مطرح يا در حال حضور بود. اوايل سال 1373 خورشيدي بود. زنگ زد، من هم ميخواستم او را از نزديک ببينم، اين ديدار ميسر شد و چند بار هم به دفتر مجله «دنياي سخن» آمد. جالب اينجا بود که مسعود موجب آشنايي من با سردبير مجله شد. يکروز در حياط محل کارم (مهد کودک) رفتم برايش چايي بياورم، مقاله من که روي ميز بود، توجه مسعود را جلب کرد. گفت: «مايلي اين مقاله در «آدينه» يا «دنياي سخن» منتشر شود؟» گفتم: حتما! بعد تماس سردبير و پيشنهاد کار در مجله و.... مسعود مثل شعرش، سرشار از شور زندگي بود، شخصيت خودش هم همين بود. شاديهايش بر اندوهِ مزمن و دروني او غلبه داشت. سختيها کشيده بود، بيآنکه تسليم شود. پيدا بود هيچ نوع نارسايي نميتواند به عدم خلاقيتاش منجر شود.
مسعود احمدي در جريان شعر امروز، چه جايگاهي دارد؟
در پاسخ سوال پيشين اشاره کردم که وقارِ واژهها و جنس زبان و روح شعرش، هر منتقد با انصاف و البته صاحب تشخيصي را واميداشت که بدون مکث بر مضامين مطرح او، از فراز شعرش با شتاب عبور نکند، برگردد دوباره گوشهاي از گمانهاي ذهني اين شاعر را مظنه کند. دير آمد اما با پشتکار و اصرار بر کلمه، خوش نشست. همين طرح مصاحبه با من درباره ايشان خود نشانه درستي بر اين تعريف است. سؤال شما درباره کشفِ جايگاه شاعري مثل اين دوست است. من از اساس با اين رويه موافق نيستم، زيرا «جايگاه» را سه پديده همسو تعيين ميکنند: زمان، تاريخ و مردم. ما با سه داور بيرحم و غيرقابل پيشبيني روبهرو هستيم. چه کساني که در قيد حيات، شهره بودند و ظاهرا تصرفکننده جايگاه اما بعدا اين کاخ فرو ريخته و به عکس!
مسعود احمدي يکي از منتقدان «سادهنويسي در شعر» است، نظر شما درباره آراي او در اين بخش چيست؟
هيچ آدم عاقلي خود را اسير يک بُعدِ «سادهنويسي» نميکند. آنها که غرق اين راه شدند، هزينه خطا خواهند داد. اگر به يادداشتها و مصاحبههاي من درباره شعر گفتار در دو کتاب «شعر در هر شرايطي» و «جنبش شعر گفتار» رجوع کنيد، خواهيد ديد در اوايل دهه شصت گفتهام: «شعر گفتار مولود زبان ساده است و نه سادهنويسي.» من با ديکته ساده موافقم نه انشائيتِ ساده که به بلاهت ختم ميشود. اصلا راز عظمت شاعران برجسته همين است. «گفتن» بايد ساده باشد، اما «چگونه گفتن» مدنظر است. ذهن سادهلوح سمت بغرنجسراييِ کورکورانه ميرود، اما ذهن پيچيده مايل به کشف سادگيهاست. اين عاليترين آموزه حضرت حافظ است. مسعود احمدي با پسزمينهاي سياسي، به پيش پرده فرهنگي رسيد و در حلقه شعر متمرکز شد و توانست در اين پرده به آرمانِ کلمه جامه عمل بپوشاند، يعني توان يک ذهن سياسي را در اختيار قدرت ادبي گذاشت. شاهکار مسعود ايجاد تعادل ميان اين دو سويه بود. نمونه اين کردار آرماني را در سطح خارقالعاده، پيشتر هم داشتهايم، احمد شاملو. قصد من قياس نيست، بلکه واکاوي يک روش است.
شعرهاي مسعود احمدي به نظر ميرسد مخاطب عام ندارد، بيشتر مخاطب خاص شعرهاي او را دنبال ميکند، با توجه به اين ويژگي او را شاعر موفقي ميدانيد؟
در گذشته به دليلِ نبود اطلاع کافي، من بارها بر اين دو مؤلفه يعني «مخاطبِ عام» و «مخاطبِ خاص» تأکيد ميکردم که غلط است. سوال اين است که مخاطبِ عام آيا اساساً «شعر» ميخواند؟! آن هم شعر نو، و آن هم شعر سپيد؟! عامه شعر ميخوانند، اما آنچه را ميپسندند آيا «شعر» هست؟! عبارت موزون و مقفي يا عبارات «شِبهِ قصار» ناميد؟! من به اين تعريف کهن و درست بر ميگردم: «شعر، شعريست که خواص بپسندد و عوام بفهمد!» با اين حال چنين فاکتوري پُر از فرصتطلبي است. پس من براي نجات نهايي بايد کجا بايستم!؟ الان در انتهاي نيم قرن کار با کلمه، معتقدم اين تعاريفِ کنکوري، خاصه در خانه شعر، به کار ما نميآيد، ما با «شعر» روبهرو هستيم، نه يک تِرمِ تعطيل شده، پس تعريفپذير نيست.
ارسال نظر