ناشران در جایگاه فروشنده
هادی حسینینژاد روزنامهنگار
برپايي سيوسومين نمايشگاه کتاب تهران و انتشار اخبار مربوط به آن، بار ديگر بحث قديمي تاثيرات منفي فروش نمايشگاهي، جايگاه حلقههاي مختلف صنعت نشر و مصائب و تنگناهاي بازار کتاب را سر زبانها انداخته است. در اين ميان، انصراف برخي ناشران از حضور در نمايشگاه در حمايت از حقوق کتابفروشان و شبکههاي توزيع نيز چون دورههاي پيشين به اين بحث دامن ميزند. نمايشگاه کتاب تهران در سيوسه دوره برگزاري (و ساير نمايشگاههاي استاني و مجازي) بستري را فراهم کرده تا ناشران در جايگاه فروشنده ظاهر شوند و اين مسأله، به قيمت تضعيف شبکههاي توزيع و فروش کتاب طي چنددهه گذشته تمام شده است. گواه اين مدعا هم نسبت نامتوازن بيش از 20 هزار ناشر در مقابل دو تا سه هزار کتابفروشي (با درنظر گرفتن تعاريف حرفهاي) در کشور است. کتابفروشان و موزعان ميگويند؛ بودجههاي سنگيني که در نمايشگاه صرف برگزاري، تبليغات و تخصيص بنهاي خريد کتاب ميشود، مخاطبان را به خريدهاي نمايشگاهي ترغيب ميکند و اين يعني کمشدن سهم آنها از بازار کتاب. در مقابل اما، مجريان و برگزارکنندگان نمايشگاه کتاب؛ يعني وزارت ارشاد و معاونت امورفرهنگي اين وزارتخانه در دورههاي مختلف، خود را از برپايي نمايشگاه به شکل فروشگاهي، ناگزير دانستهاند و در اين زمينه، ضرورت حمايت از ناشران در مقابل تنگناهاي اقتصادي، ضعف در شبکههاي توزيع و نبود کتابفروشي در بخشهايي از کشور را بهعنوان برهان قاطع در برگزاري اين رويداد مطرح کردهاند. بخش قابل توجهي از ناشران نيز حضور نمايشگاهي خود را با همين دلايل، توجيه ميکنند. با اين اوصاف ميتوان گفت، صنعت نشر همواره با يک دورِ باطل مواجه بودهاست: فروش نمايشگاهي، به موزعان و کتابفروشان ضربه ميزند و ضعف اين دو حلقه اصلي صنعت نشر، بهانهاي ميشود براي استمرار فروش نمايشگاهي! محصول اين وضعيت هم چيزي نيست جز تضعيف کل صنعت نشر؛ چراکه دستاورد ناشران از نمايشگاهها نيز فقط برايشان حکم مُسکني را دارد که شرايط را برايشان تاحدي تحملپذيرتر ميکند. وگرنه؛ عمده ناشران نيز ميدانند که راهحل اصلي و توسعه پايدار صنعت نشر، تنها در گرو تقويت شبکههاي توزيع و افزايش ويترينهاي کتابفروشي در کشور است. اما نقش متولي کتاب و کتابخواني در ميانه اين دورِه چيست؟ اين انتظار وجود دارد که متوليان با درک درست از وضعيت و درنظر گرفتن تمام ابعاد ماجرا، درصدد رفع مشکل برآيند. اگر امروز شبکههاي توزيع و کتابفروشيها دچار تنگنا و کاستيهاي اساسياند، اگر کتابفروشي در کشور ما کاري کمصرفه است و بازده مالي ندارد، و اگر کميت و کيفيت فعاليت آنها روزبهروز دچار تحديد و تضعيف است، همه و همه محصول و مدلولِ سياستهاي اشتباه حمايتي در دورههاي گذشته است که هميشه ناشران را ابتداي ليست حمايت قرار داده و توازن توليد و عرضه کتاب را برهم زده. در اين شرايط، پافشاري بر تداوم سياستهاي سابق با مستمسک قرار دادن دلايلي که به آن اشاره شد، و به بهانه شرايطي که خود محصول همان سياستهاست، چه نتيجهاي را ميتواند به همراه داشته باشد؟ از طرف ديگر طرح توجيهات ديگري چون حمايت از کتابفروشيها در قالب برگزاري طرحهاي فصلي و... نيز نميتواند نقش چنداني در بسامان کردن شرايط و بازگرداندن توازن به صنعت نشر داشته باشد؛ زيرا بودجههاي حمايتي در طرحهاي مذکور به نسبت بودجه برگزاري نمايشگاههاي فيزيکي و مجازي، بسيار محدودند. واقعيت اين است که کتابفروشيها، بهاندازه 4دهه حمايت طلبکارند تا تازه به جايگاه برابري برسند! بنابراين حتي اگر بپذيريم که تغييرات يکباره به صلاح نيست، بايد شاهد گامهاي متناسبي در مسير انتقال حمايتها به درستترين بخش، يعني حلقههاي پاياني زنجيره نشر باشيم؛ اما شواهد و قرائن نشان ميدهد چنين رويکردي، دستکم جزو اولويتها و دغدغه مديران فرهنگي نيست.
ارسال نظر