زاهو؛ زايشي نو
معصومه زارع کهن
فرهنگ لغت را که ورق بزنيد و برسيد به حرف (ز) و بگرديد دنبال معناي واژه زاهو، در ذيل واژه نوشته شده است: «زني که تازه زايمان کرده، زن نو زاييده و...» (ذيل واژه: فرهنگ دهخدا). رمان آخر آقاي يوسف عليخاني به همين نام است، «زاهو.» نام رمان براي چند لحظهاي هم که شده مخاطب را به فکر فرو ميبرد. زاهو اگر کمي تخصصيتر بينديشيم و سراغ واژههاي جنسيتي برويم اين واژه کاملا زنانه است (نک: سارا ميلز) و حتي گاهي در برخي از مناطق کشورمان از زمره واژگانيست که بايد در لفافه پيچيده و استفاده شود و در پچپچهاي درگوشي زنان گفته ميشود. در حالت کلي واژه به خوديخود شرم و حيايي در پس خود دارد. از منظر ديگر اين واژه بسيار بار معنايي مثبتي دارد و زايش و بهوجود آمدن و جوانهزدن و اميد را ميتوان در پس اين واژه ديد. حالا چرا نويسنده اين نام را برگزيده؟ بايد برويم سراغ رمان زاهو و همراه شويم با واژگان کتاب تا رمزگشايي کنيم اين نام را. نويسنده کتاب با آگاهي و مطالعه فراواني که درباره ادبيات عامه دارد - خصوصا ادبيات عامه زادگاهش- بهخوبي توانسته است فرهنگ و آداب و رسوم خطه الموت را با تفاوتهاي مکاني روستاهايي که دارند به تصوير بکشد. در آثار پيشين نويسنده علاقه و وابستگي به فرهنگ زادگاهش کاملا مشهود است و بهنظر ميرسد اين عشق نه آن نويسندگي ابتدا براي خالق اثر در رمان خاما شکل گرفت و زاهو او را از عشق لبريز کرد. عشق و لذت بردن از قصهگويي و روايت واقعيت و تخيل در زاهو بسيار اوج گرفت و اين بهنظر ميرسد رنسانس (نوزايي) نويسنده است. ابتدا سراغ بنمايههاي اصلي رمان يا همان موتيوها(موتيفها) برويم : 1- نقش مهم و حياتي آب و کمبود آن که از ديرباز تا به امروزگريبانگير بشر است و نبود آب و ويرانيهايي که به بار ميآورد و حتي سرنوشت افراد را تغيير ميدهد در اين رمان بسيار زيبا و تأملبرانگيز بيان شده است. 2- از عناصر بسيار مهم ديگر در همه آثار آقاي عليخاني بهخصوص در رمان زاهو حضور پررنگ زنان است. زنان در آثار او، زناني خانهنشين نيستند. زنان فعال و بسيار با اقتدار هستند که در راه اهداف خود تلاش ميکنند. 3- طبيعت، صداي پرندگان، پروانهها، سگها، مارها، اسب و احشام و... از نشانهاي مهم ديگر آثار اين نويسنده است. 4- نويسنده در اين اثر به رئاليسم جادويي طعنه زده و داستانهاي فولکلوري را که سينهبهسينه به او رسيده، بسيار دقيق و بهجا استفاده کرده است. 5- نکته مهم ديگر حفاظت از محيط زيست است که در اين رمان به خوبي بيان شده: «تندي دو مشت آب زدم به صورتم و بعد دست کشيدم به خيسي صورتم. آب با شوري صورتم يکي شد و رفت توي دهانم. آب دهانم را جمع کردم پرت کنم توي درياچه که يادم افتاد به چشمهاي توي آب. - تف نکن به آب. - چه مانعي داره؟ - آب تو ره نفرين بکنه. - چرا خب؟ - بگويه من صورت تو ره تميز بکردم و تو تف بکني توي صورت من؟» (عليخاني، 1400: 202). 6- خانواده؛ در اين رمان خانواده و همکاري افراد خانواده و احترام جايگاه محترمي دارد. 7- جابهجايي مرز بين خيال و واقعيت بدون اينکه خواننده را آزار دهد از ديگر نقاط قوت رمان بود. 8 - جابهجايي زمان صحيح و بجا بود و خط سير داستان گم نميشد. 9- امروزه برخي منتقدان بر اين باورند که ربط زناشويي بايد کمي صريح بازگو شود اما من اين باور را نميپذيرم و احترام به حريم شخصي شخصيتهاي رمان هرچند واقعي نباشند بسيار برايم مهم است. در اين رمان نويسنده به حريم شخصي شخصيتهايش احترام گذاشته و با اشاراتي از اين حريم عبور کرده است. 10- آنچه از اين رمان در ذهن نقش ميبندد رنگ است و رنگ است و رنگ و آب است و آب است و آب. با يافتن موتيوها ميتوان رمز نام کتاب را گشود. اين کتاب روايت يک زندگي است و زندهماندن و اميد و زايشي نو هرچند سخت و طاقتفرسا و دردناک و در انتها شنيدن گريهاي از شوق آمدن، ماندن و جوانهزدن. اين کتاب مانند يک نقاشي است زيرا سرشار از رنگ است و سرشار از زندگي.
منابع:
1 - فرهنگ دهخدا/ 2 - ميلز، سارا. 1396، گفتمان. ترجمه فتاح محمدي. تهران: بيدگل/ 3 - عليخاني، يوسف، 1401. زاهو. تهران: آموت.
ارسال نظر