جامعه؛ بلوغ ذهنی یا فکری
فرهاد قنبری تحلیلگر مسائل فرهنگی
بلوغ در انسان به دو صورت اتفاق میافتد؛ یکی بهصورت «بلوغ جسمی» و دیگری بهصورت «بلوغ ذهنی و فکری» است. بلوغ جسمی در سن و سال خاصی برای همه انسانها اعم از زن و مرد با تغییراتی در ویژگیهای ظاهری و صدا و امثالهم ایجاد میشود. اما بلوغ اصلی انسان «بلوغ ذهنی یا فکری» است. این نوع بلوغ سن و سال خاصی نمیشناسد و گاهی برای فردی در سن بیستسالگی رخ میدهد و گاهی هم برای فردی تا هشتادسالگی هم رخ نمیدهد و او با همان طفولیت و نابالغی ذهنی از دنیا میرود. در زمینه بلوغ فکری و ذهنی، جوامع شباهت بسیاری به انسانها دارند. برخی جوامع ممکن است با سن و سال کم به بلوغ ذهنی و فکری رسیده باشند و خودشان خوب و بد و خیر و شر خویش را تشخیص دهند و با اتکا به خویشتن امورات خویش را سر و سامان دهند. اما برخی جوامع با سن و سال کهن ممکن است از لحاظ فکری و ذهنی در دوران نابالغی و کودکی خویش مانده و در امورات مختلف نیاز به قَیم و تصمیمگیر داشته باشند. جامعه نابالغ بههمانند انسان نابالغ توان تشخیص خوب و بد خویش را ندارد و مدام منتظر است تا دیگران خوب و بدش را برایش مشخص کنند. جامعه نابالغ بههمانند کودک نابالغ خود ویرانگر است و اگر
بهحال خود رها شود ممکن است بلایای جبرانناپذیری را سر خود بیاورد. جامعه نابالغ بههمانند کودک نابالغ بهانهگیر و لجوج است و در تمام مسائل بهدنبال مقصر نشاندادن دیگران و رفع مسئولیت از خویش است. ویژگیهای جامعهای که به بلوغ ذهنی یا فکری نرسیده است. جامعه نابالغ بههمانند کودک نابالغ مسئولیت کنشها و گفتارها و کردارهای خود را بر عهده نمیگیرد و مدام بهدنبال مقصر معرفیکردن دیگران است. جامعه نابالغ بههمانند کودک نابالغ مدام چشم و گوش و دهنش به چشم و گوش و دهان دیگران است و از خود اراده و سخن و فکر مستقلی ندارد.
جامعه نابالغ بههمانند کودک نابالغ بهآنی با یک آبنبات و شُکلاتی فریب میخورد و درعینحال توهم اعمال قدرت به دیگران را دارد. جامعه نابالغ بههمانند کودک نابالغ دمدمیمزاج و خرافاتی است و تصمیماتش براساس احساسات آنی است و با تأمل و خردورزی رابطه چندانی ندارد. جامعه نابالغ بههمانند کودک نابالغ همیشه دنبال دست و شانههای دیگران است تا به آنها تکیه کند. جامعه نابالغ بههمانند کودک نابالغ مدام به فکر مظلومنمایی و جلب توجه دیگران است و تصور میکند که کل جهان شیفته و نگران اوست. جامعه نابالغ جامعهای است که توان پرسشکردن از امور طبیعی شده را ندارد، از طفولیت و کودکی فکری خارج نشده، به بلوغ اندیشگانی نرسیده، عقل را معیار اصلی و سنگ محک کردارهای خود نمیشناسد، با اوهام و خیالات و شعبده سعی در حل مسائل سیاسی و اجتماعی و... دارد و تعصب و جذمیت را جایگزین خرد و تفکر کردهاست. چنین جامعهای تا زمانی که از کودکی و نابالغی و طفولیت خود خارج نشود، هیچگاه راه و مسیر درست خویش را نخواهد یافت.
ارسال نظر