همیشه روز توست، نه فقط یک روز
حسن موسوی چلک مددکار اجتماعی
مناسبتها فرصتی برای سپاسگزاریها و یادآوریهاست. از جمله این مناسبتها روز مادر و زن است که مصادف با ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) است. ضمن تبریک همه این مناسبتها، به مادران و زنان ایران زمین متنی که از دوستی برایم ارسال شده بود که نمیدانم نویسندهاش چه کسی است را تقدیم میکنم: «مادر امروز روز توست، مادر امروز تمام گُلهای عالم در مقابل گُل روی تو، چه بیرنگ و بیبویند. امروز، هیچ گلی پیام و حرفی در وجودش نیست، نه میخک معنای دوست داشتن دارد و نه شقایق معنای عاشقی. در گل داوودی میشود از صدای لالایی تو لذت برد و در گل نسترن میشود مادریت را بر تمام عشقها برتری داد. مادر دلم میخواست نقاش بودم، زمین را میکشیدم، دریا را میکشیدم، ستارهها، مهتاب را و خورشید را و آنوقت به همه آنها رنگ عشق و رنگ مادری میزدم. دلم میخواست دستهایم را مثل نیلوفر، چشمها و نگاهم را مثل گلهای آفتابگردان، دلم را چون دریا نقاشی میکردم و آنها را زیر پایت فرش میکردم تا مهربانی بر آنها نقش بندد. مادر من هم بسان بسیار بیمادران عالم، مادر ندارم، ولی در نیمه هر ماه، به هلال کامل ماه نگاه میکنم و خورشید وجودت را حس میکنم. در بارش
باران مهربانیهایت را، در زلالی چشمهساران اشکهایت را، در تردی برگهای شمعدانی دلواپسی و دل نازکیهایت را، در صدای آبشار و امواج دریا لالاییهایت را میبینم و میشنوم و آرام میگیرم. مادر از آن روز که تو رفتی، در فرهنگ لغات من، عقده و زندگی معنای دیگر یافت، عقده یعنی بیمادری و زندگی یعنی مادری. مادر! من مادر ندارم، ولی به اندازه تمام روزهای بیمادریم، روز مادر را حس میکنم، شاید بیش از آنان که مادر دارند. آنان که مادر دارند، شاید قدر مادری را به اندازه بیمادران ندانند، پس من امروز به عشق تمام مادرداران عالم، عاشقی میکنم و هر آنکه گلی در دست دارد، هر آنکه خندهای بر لب دارد، هر آنکه امیدی در قلب دارد، دوست دارم. مادر من امروز در پهنای قلب تو، مهربانیها را میبینم و آنها را دوست دارم، مادر من امروز، روزت را میبینم و با سرکوب عقدههای بیمادریم، همراه با آنان که گل بهدست، خنده به لب به سوی تو میآیند، بغض در گلو، اشک در حدقه، لرزش در گفته، باز هم میگویم: مادر روزت مبارک.»
ارسال نظر