| کد مطلب: ۱۰۳۰۱۵۰
لینک کوتاه کپی شد

دیدار با شمخانی در زیرگذر چهارراه ولیعصر

محمد سیاح روزنامه‌نگار

26 دی ماه سال 1396 ایستگاه BRT مسیر راه‌آهن به پارک‌وی در چهارراه ولیعصر بود؛ زمانی که سوار اتوبوس بی‌آر‌تی ولیعصر شدم، صحنه‌ای جالب و البته باورنکردنی را دیدم. یکی از مقامات بلند‌پایه کشور در اتوبوس ایستاده بود. علی شمخانی، دبیر شورای امنیت ملی بدون محافظ، ماشین دودی و آدم‌های قد بلند چهارشانه دست به کمر و عینک دودی‌های خفن، سوار ‌اتوبوس شده بود و به سمت مسیرش می‌رفت. نمی‌دانم از شانس من خبرنگار بود که با آقای شمخانی روبه‌رو شدم یا از شانس ایشان! به‌هر‌حال از سرکنجکاوی و همچنین رسالت خبرنگاری، با معرفی خودم با ایشان وارد صحبت شدم. در ابتدا از دبیر شورای عالی امنیت ملی پرسیدم که چه شد سر از بی‌آرتی درآوردید؟ تیم حفاظتی‌تان کجاست؟ او با لبخندی کوتاه جواب داد: «تنهام و تیم حفاظتی‌ای درکار نیست، جایی کار داشتم و تصمیم گرفتم با اتوبوس به کارم برسم، باید از خودمان شروع و تیم‌های حفاظتی را کمتر کنیم و من تصمیم گرفتم تا نخستین قدم را بردارم و با اتوبوس به مقصدم بروم.» آن روزها استفاده از تیم‌های حفاظت و ماشین شیشه دودی برای مسئولان در هر رده‌ای جزو پُزهای واجب محسوب می‌شد که میلیون‌ها تومان هم برای این اقدام از بودجه‌های عمومی هزینه می‌شد. اقدام شمخانی در تردد با اتوبوس هرچند نمایشی، چیزی بود که مردم از مسئولان انتظار دارند! آن روزها هم مردم او را در اتوبوس نشناختند و حتی برایشان باعث تعجب بود که یک نفر با کسی که نمی‌شناسد گرم صحبت شده است و حتی عکس هم می‌گیرد! چهار سالی این برخورد گذشت و گهگاهی به آن لحظه که شمخانی را در اتوبوس دیدم فکر می‌کردم و با خودم می‌گفتم چه خوب می‌شد که بقیه مسئولان هم بدون خدم و حشم و تشریفات و پروپاگاندای رسانه‌ای وارد جمع مردم شوند و از درد آنها بپرسند. گذشت تا اینکه شب گذشته 26 دی ماه در مسیر زیرگذر چهارراه ولیعصر میمیک صورت و حرکات و استایل یک نفر توجهم را جلب کرد! نزدیک‌تر که رفتم از نیمرخ صورتش برایم قابل تشخیص شد و جلو رفتم! شمخانی بود! اینبار پیرتر شده بود، اما همچنان دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران است؛ سمتی مهم و تاثیرگذار در کشور. بعد از چاق سلامتی خودم را معرفی کرده و گفتم چهار سال پیش هم در اتوبوس BRT یکدیگر را دیده بودیم و حتی گزارش آن دیدار را با عنوان «دیداری بی محافظ در BRT» در روزنامه‌ای که آن زمان‌ها با آنها همکاری داشتم نوشتم! هر دو از این تصادف و دیدار اتفاقی هم خندیدیم و هم متعجب شدیم! از او پرسیدم چه شد که سر از اینجا در‌آوردید معمولا مسئولان میان مردم نمی‌آیند و پاسخ داد: «برای ارزیابی نزدیک وضعیت اقتصادی مردم اومدم خواستم از نزدیک ببینم مردم چی میگن در چه وضعی هستند» پرسیدم مگر نمی‌دانید وضعیت اقتصادی وخیم است و بحرانی، لبخند زد و گفت: «‌بزودی درست میشه» از او خواستم تا یک عکس دونفره داشته باشیم و موافقت کرد ولی گفت «نکنه کارش کنی بگن هماهنگ شده بوده» گفتم خیال‌تان راحت! بعد از این مکالمه کوتاه او با دو نفر دیگر به راهش ادامه داد و ما هم به راهه خودمان. این یادداشتی جانبداری از جریانی نیست مطلبی است که به مسئولان کشور یادآوری کند لازم نیست از مردم فرار کنید به میان مردم مانند آنها بیاید و از مشکلات‌شان با خبر شوید و براساس نیازهای واقعی مردم تصمیم بگیرید و عمل کنید.

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار