به باورکارشناسان یکی از انتقاداتی که به دولت رئیسی وارد است نحوه چینش مدیران و انتخاب آنهاست که بازتاب مثبتی نیز در جامعه نداشته است. رویکرد رئیسی در انتخاب مدیران به چه صورت بود و مدیرانی که انتخاب کرده به چه میزان با شعارهایی که وی در ایام انتخابات مطرح میکرد مطابقت دارد؟
روندی که دولت رئیسی در پیش گرفته به شکلی است که نمیتوان نسبت به یک تغییر و تحول بنیادین در کشور امیدوار بود. البته باید زمان زیادی از عمر دولت بگذرد تا ماهیت واقعی دولت مشخص شود. با این وجود علائمیکه در ماههای گذشته از سوی دولت بروز پیدا کرده نشان میدهد که بین آنچه رئیسی در رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری مطرح کرد و رویکردی که پس از ریاست جمهوری در پیش گرفته تفاوت وجود دارد. ملاک قضاوت درباره عملکرد دولت باید تغییر در وضعیت زندگی مردم باشد. این در حالی است که در مدتی که از عمر دولت رئیسی گذشته نه تنها وضعیت اقتصادی مردم بهتر نشده و بلکه بدتر نیز شده است. در شرایطی میتوان دولت را موفق دانست که در وضعیت اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی و سیاسی مردم تغییر ایجاد شده باشد. وعده و شعار ملاک قضاوت درباره عملکرد دولت نخواهد بود. همه روسای جمهور و دولت ها در زمینه توسعه پایدار و متوازن وعدههایی به مردم میدهند اما آنچه حائز اهمیت است میزان عمل به وعدههاست. نکته دیگر اینکه گذشته دارای نقاط منفی و مثبت اســت و مانند تاریخ است. کسی نمیتواند تــاریخ را نقد کند یا آن را تغییر بدهــد. تاریخ آن چیزی است که اتفاق
اتفــاده است. هنر یک دولت این است کــه از نقاط قوت دولتهای گذشتــه استفاده کند و نقاط ضعف آن را بــازسازی و پوشش بدهد. برای حکمرانی خوب نیز آنچه دارای اهمیت است نیروی انسانی توانمند و کارآمد است. نیروی توانمند و کارآمد که دارای برنامه و تخصص باشند، میتوانند تغییرات مثبتی در وضعیت زندگی مردم ایجاد کنند.
دولت رئیسی به چه میزان در مسیر حکمرانی خوب حرکت کرده است؟
هر دولتی برای پاسخ به مطالبات مردم نیاز به کابینه و نیروی انسانی توانمند دارد.با این وجود افرادی که آقای رئیسی برای مدیریت کشور در نظر گرفته متناسب با واقعیتهای موجود جامعه نیست. نمونه بارز آن معرفی دو گزینه برای وزارت آموزش و پرورش به مجلس بود که هر دو گزینه نتوانست از نمایندگان مجلس رأی اعتماد بگیرد. این در حالی است که مجلس و دولت و قوه قضائیه از نظر فکری و سیاسی از یک خاستگاه سیاسی است و امروز با یکدستی قوا در کشور مواجه هستیم. البته اگر خوشبینانه به موضوع نگاه کنیم یکدستی قوا میتواند زمینه تصمیمهایی شود که در گذشته امکان آن وجود نداشته است تصمیماتی که در نهایت زمینههای رشد و پیشرفت کشور را بهوجود بیاورد. با این وجود اگر دولت در انتخاب مدیران تنها به یک نحله فکری توجه کند و دایره نخبگان را محدود در نظر بگیرد این چالش ممکن است ایجاد شود که ضعفها مشخص نشود و برخی رویکردهای اشتباه همچنان ادامه پیدا کند.گزینههایی که آقای رئیسی برای وزارت و آموزش و پرورش معرفی کردند حداقل باید ساختار و رویکردهای وزارت آموزش و پرورش را میشناختند که چنین وضعیتی وجود نداشت و بههمین دلیل نیز نمایندگان مجلس به آنها
رأی اعتماد ندادند. شاید برخی گمان میکردند به دلیل اینکه مجلس و دولت از یک خاستگاه فکری هستند مجلس به این گزینهها رأی مثبت میدهد. در حالی که مجلس چنین رویکردی را در پیش نگرفت و اقدام مناسبی درباره دو گزینه پیشنهادی انجام دادند.
اقدام مجلس در این زمینه چه پیامی به همراه داشت؟
پیام عدم رأی اعتماد به گزینههای پیشنهادی این بود که نباید رویکردهای سیاسی و مدیریت با هم ادغام شود و این تلقی ایجاد شود که خاستگاه سیاسی مشترک دلیلی میشود بر اینکه روی مدیریت ناکارآمد چشم پوشی شود. همه افراد و گروههای سیاسی بهرغم تفاوتهایی که در دیدگاه و رویکردها دارند در یک موضوع مشترک هستند و آن منافع ملی است. هنگامیکه نمایندگان اصولگرای مجلس متوجه شدند که گزینهای که رئیس جمهور اصولگرا به مجلس معرفی کرده فاقد شایستگیهای لازم برای تصدی پست وزارت آموزش و پرورش است به دلیل در نظر گرفتن منافع ملی از رأی اعتماد دادن به وی خودداری کردند. این رویکــرد نشان میدهد که احزاب و گروههای سیاسی در هر حالتی که باشند باید به منافع ملی توجه کنند و نه منافع حزبی و جناحی. آقای رئیسی برای مدیریت کشور باید از کسانی استفاده کند که از توانایی کافی برخوردار باشند.کشورهایی که پیشرفت کردهاند و توسعه یافته شدهاند به دلیل حمکرانی خوب است. یکی از بدیهیات اصلی حمکرانی خود نیز استفاده از بهترین و تخصصترین افراد در مدیریت جامعه است. این در حالی است که ما به خوبی از ظرفیتهای انسانی خود استفاده نمیکنیم و به همین دلیل
بسیاری از نخبگان و تحصیلکردگان جامعه از کشور مهاجرت میکنند. اگر به افزایش آمار کسانی که از کشور مهاجرت میکنند دقت کنیم متوجه میشویم که در استفاده از نخبگان و تحصیل کردگان جامعه دچار ضعف هستیم وتحصیل کردگان جامعه به دلیل اینکه شرایط کار و فعالیت پیدا نمیکنند ترجیح میدهند که از کشور مهاجرت کنند. نخبگان و نیروی انسانی کارآمد نیز یکی از مهمترین سرمایههای هر جامعهای است که با خروج آنها از کشور از بین میرود. کشورهای توسعه یافته نیز از حضور نخبگان و تحصیلکردگان در کشور خود استقبال میکنند و به آنها فرصت فعالیت میدهند. نخبگان و تحصیلکردگان حتی میتوانند در کشورهای توسعه یافته نماینده مجلس و یا شهردار باشند. این در حالی است که ما این زمینهها را فراهم نمیکنیم و به کسانی که دلسوز کشور و مردم هستند فرصت فعالیت و خدمت نمیدهیم.
مدیرانی که در دولت رئیسی مورد استفاده قرار گرفتهاند به چه میزان متناسب با واقعیتهای جامعه هستند؟ در این زمینه چه چالشهایی مشاهده میکنید؟
در مرحله نخست ما باید بپذیریم مشکلات کشور با شعار و وعده حل نمیشود. اگر قرار است تغییر مثبتی در زندگی مردم رخ بدهد باید اقدامات جدی و تأثیرگذاری در مدیریت کشور صورت بگیرد. نمیتوان کار را رها کرد و یا در اختیار کسانی قرار داد که از صلاحیت کافی برخوردار نیستند و انتظار داشت که امور اصلاح شود و مشکلات رفع گردد. مرتفعشدن مشکلات نیازمند برنامه ریزی و استفاده صحیح از منابع انسانی است. در شرایط کنونی سرمایه گذاری خارجی در کشور صورت نمیگیرد. این در حالی اسکه سرمایه گذاری خارجی میتواند تأثیر مثبتی در وضعیت اقتصادی کشور داشته باشد. آیا ما شرایطی سرمایه گذاری خارجی را در کشور فراهم کردهایم. پاسخ به این سوال منفی است. واقعیت این است که رویکردی که ما در مدیریت کشور و ارتباط با کشورهای جهان در پیش گرفتهایم به شکلی نبوده که زمینه سرمایه گذاری خارجی را در کشور فراهم کند. اگر ما قصد داریم به معنای واقعی مشکلات اقتصادی را حل کنیم باید این اتفاق با جذب سرمایه خارجی صورت بگیرد. این وضعیت درباره مشکلات مدیریتی نیز وجود دارد و اگر ما میخواهیم مشکلات مدیریتی را حل کنیم باید جذب نیروی انسانی توانمند صورت بگیرد.
هنگامیکه ما برخوردی انجام بدهیم که نیروی انسانی کشور هدر برود که هنر نکردهایم و بلکه به کشور زیان وارد کردهایم. در مدتی که از عمر دولت سیزدهم گذشته نشانههایی درباره جذب سرمایه خارجی و نیروی انسانی متخصص مشاهده نشده است. اگر قرار بود نشانههایی به وجود بیاید باید در رویکرد کشور در زمینه سیاست خارجی به وجود میآمد. از سوی دیگر ما باید به خواست مردم توجه کنیم که در شرایط کنونی مهم ترین خواستههای مردم چیست.
رویکــرد مدیریتی دولـت رئیسی به چه میزان متناســب با خرد جمعی بوده است؟ رئیسی به چه میزان از دیدگاههای نخبگان در مدیریت کشور استفاده کرده است؟
استفاده از خرد جمعی یکی از ارکان مهم تصمیمگیری در کشور است. خرد جمعی میز در احزاب تبلور پیدا میکند. اگر ما به دولتهای نهم و دهم دقت کنیم متوجه میشویم که رویکردی که دولتهای احمدینژاد نسبت به احزاب داشتند باعث از بین رفت ظرفیتهای زیادی در کشور شود و بسیاری از احزاب یا منحل شدند و یا اثرگذاری آنها کاهش پیدا کرد. مدیریت کشور باید به این نتیجه برسد که حزب برای تقابل به صحنه نیامده و بلکه به دلیل احساس مسئولیتی است که نسبت به منافع مردم و کشور دارد.حزب به دنبال این است که مشکلات مردم را حل کند و زمینه رشد کشور را به وجود بیاورد. به همین دلیل دولتی که به دنبال حل مشکلات کشور باشد باید از احزاب حمایت کند نه اینکه احزاب را رقیب خود بداند.اگر قرار است تغییری در مدیریت کشور صورت بگیرد این تغییر با برخورد شعاری و احساسی صورت نخواهد گرفت. چه زمانی خط فقر در کشور مانند امروز بوده و فقر به صورت گستردهای در کشور فراگیر شده است؟ چه زمانی مشکلات معیشتی مردم تا به ایناندازه زیاد بوده است؟ متأسفانه دولت افرادی را انتخاب میکند که توجهی به توانایی و کارآمدی آن ندارد. رئیس جمهور بیشتر از کسانی در مدیریت دولت
استفاده میکند که یا در ستاد انتخاباتی وی حضور داشته و یا اینکه از حامیان ایشان بوده است. آقای رئیسی برای انتخاب مدیران باید دایره انتخاب خود را از ستاد انتخاباتیاش فراتر ببرد تا بتواند افراد شایسته و توانمند را انتخاب کند. با تجربه مدیریتی که دارم معتقدم با استفاده از چنین مدیرانی امکان تغییر وضعیت کشور وجود ندارد و اگر رئیسی قصد دارد شرایط را تغییر بدهد باید از مدیرانی استفاده کند که از توانایی کافی برخوردار هستند. وضعیتی که امروز در کشور بهوجود آمده نشان میدهد که دوران شعار و وعده به پایان رسیده و دیگر نمیتوان با شعار مردم را اقناع کرد و مشکلات را حل کرد.کسانی که عنوان میکنند سیاست خارجی و اقتصاد به هم ارتباط ندارد اشتباه میکنند. واقعیت این است که این دو موضوع به صورت نزدیکی به هم ارتباط دارد.
سهم خواهیهای اصولگرایــان به چه میزان در انتخاب مدیران دولت سیزدهم تأثیرگذار بوده است؟ آیارئیسی با فراغت توانسته مدیران مورد نظر خود را انتخاب کند؟
اگر در یک جامعه نخبه وجود نداشته باشد و از برخی افراد ضعیف تر استفاده شود بحثی وجود ندارد و نمیتوان انتقاد کرد. با این وجود جامعه ایران سرشار از نخبه و تحصیلکرده است و میتوان بهترین و متخصصترین افراد را به عنوان مدیر انتخاب کرد. در شرایطی که افراد توانمندتر و تحصیلکرده در جامعه وجود دارد، نباید به سراغ افرادی رفت که از کارآمدی لازم برخوردار نیستند. استفاده از مدیران توانمند در ابتدا به سود خود دولت است. در چنین شرایطی است که دولت میتواند به وعدههایی که به مردم داده عمل کند و پایگاه اجتماعی خود را گسترش بدهد. این در حالی است که استفاده از مدیران ناکارآمد بسیاری از برنامههای دولت را به هم میزند و اجازه نمیدهند وعدههایی که به مردم داده شده تحقق پیدا کند. نمونه بارز این وضعیت انتخاب افرادی برای تصدی وزارت آموزش و پرورش بود که از سابقه و کارآیی لازم برخوردار نبودند. اتفاقی که با واکنش اصولگریان نیز همراه بود و نمایندگان مجلس به این گزینهها رأی اعتماد ندادند. در نتیجه نیروی انسانی کارآمد ومیتواند برگ برنده دولت رئیسی باشد و به عکس اگر از نیروی انسانی کارآمد استفاده نکند دیر یا زود پایگاه اجتماعی
خود را از دست میدهد و نمیتواند وعدههایی که به مردم داده را عملی کند.
ارسال نظر