یک پرسش انسانی
کوروش الماسی محقق و پژوهشگر
یقیناً بیشتر شهروندان و نخبگان «میهندوست»، صرفنظر از گرایشهای فکری، سیاسی و منفعتی، پیرامون یک امر اجماعنظر دارند. اینکه با توجه به ذخایر و منابع سرشار ملی، شهروندان میهندوست، جوانان با انگیزه و اراده، جغرافیای بینظیر و... وجود این همه چالشها که زیست شهروندان را بهطور باورنکردنی دشوار کرده است؛ غیراخلاقی، غیر قابل فهم و... است. بنابراین با توجه به انبوه چالشهای اجتماعی و ملی، طرح چند پرسش، نه تنها لازم بلکه ضروری است، «آیا حکومتها مجاز هستند به شهروندان خود آسیب برسانند؟»، آیا انسانی، اخلاقی، دینی و... است که شهروندان (انسانها) در پناه حکومتها، زیست غیرانسانی را تجربه کنند؟، آیا خطاست اگر ادعا شود، فلسفه وجود و کارکرد حکومتها ایجاد امنیت، رفاه و آرامش برای «شهروندان خود» میباشد؟، آیا خطاست اگر گفته شود «آرمانها و اهداف سیاسی» که منجر به زیستی انسانی نشوند، باید کنار گذاشته شوند؟، آیا شهروندان مجاز هستند برای ایجاد امنیت، آرامش و رفاه نسبی تلاش کنند؟ به عبارتی، آیا قانون یا قاعدهای زمینی یا آسمانی وجود دارد که یک انسان را از تلاش برای صیانت از جان و ایجاد بقایی همراه با آرامش، امنیت و رفاه نسبی منع کند؟، آیا خطاست اگر ادعا شود؛ «هیچ قانون، اندیشه، باور، اعتقاد و... مجاز نیست تا یک انسان (شهروند) را از تلاش برای بودن و با کیفیت بودن»، منع کند؟، و... در عالم ملموس، زمینی و قابل فهم انسانی، هیچ سنگ محکی، کاربردی و با ارزشتر از اخلاق نیست. صاحبمنصبان، کارگزاران و نهادهای حاکمیتی، اخلاقاً موظف هستند پاسخ دهند که چرا شهروندان ایران زمین با وجود منابع سرشار طبیعی و انسانی، باید این همه درد و رنج، سختی، ناامیدی، نگرانی و... را متحمل شوند؟ یا به بیان دیگر در راستای کدام هدف والای «ملی و انسانی» شهروندان ایرانزمین باید این همه سختی، ناامیدی، درد و رنج، افسردگی، نگرانی، فشار و... را متحل شوند؟ نقد منصفانه و دلسوزانه کارگزاران، صاحبمنصبان و دولتها باید مبتنی بر عملکرد باشد. بنابراین یک امر طبیعی است که باید به دولت سیزدهم نیز فرصت داده شود تا براساس دستاوردهای عینی و قابل سنجش، ارزیابی شود. از آنجا که نگارنده ریشه بیشتر چالشهای اجتماعی و ملی را «ساختاری» و نه عملکرد برخی بخشها، صاحبمنصبان و نهادهای گوناگون میداند، از اینرو، «ساختار مدیریت کلان» در این موجز مورد توجه میباشد. هنگامی که یک ساختار از هر نوعی (سیاسی، اقتصادی، دفاعی و...) دارای چالشهای بنیادی باشد، تحلیل و ارزیابی یا تلاش برای بهبود اجزای ساختار؛ اتلاف هزینه، نیرو و زمان خواهد بود. حکمرانی در جهان خردبنیاد معاصر؛ فعالیتی شفاف، بدیهی و قابل سنجش برای همه شهروندان تحت حمایت یک سازمان حکمرانی میباشد. اینکه حکمرانی، تبلور عینی اراده و خردملی (جمعی) برای ایجاد رفاه، آرامش و امنیت برای شهروندان میباشد. اینکه یک فرمول بسیار ساده و بدیهی است که «اهداف و آرمانهای سیاسی ملی»، قطعاً منجر به رفاه، آرامش و امنیت برای همه شهروندان خواهد شد. بنابراین زیست اجتماعی پرچالش همراه با انواع دشواریها یک پارادوکس قابلتامل است. برای برونرفت از شرایط پرچالش و اجتناب از آیندهای پرمخاطره و مبهم، ضروری است تا میهندوستان در همه سطوح، «اهداف و آرمانهای مدیریت کلان و نه پیامدهای ناشی از انوع سیاستها را تحلیل، ارزیابی، تبیین و نقد کنند.» بهعنوان مثال تحلیل، نقد و ارزیابی روابط خارجه پرهزینه، «بدون در نظر گرفتن و تبیین اهداف و آرمانهایی آشکار و پنهان راهبرد روابط خارجه»، حرکت در چرخه باطل، بیحاصل و اتلاف نیرو و زمان خواهد بود.
ارسال نظر