بروکسل یا وین، آیا مسأله این است؟
جلال میرزایی تحلیلگر مسائل سیاسی و بین الملل
دولت سیزدهم و تیم سیاست خارجی سید ابراهیم رئیسی با محوریت حسین امیرعبداللهیان و علی باقری کنی به جای پرداختن به نکات کلیدی، به کارگیری دیپلماسی فعال، هوشمند، منعطف و واقع بینانه برای حل مناقشه پرونده فعالیتهای هستهای، تنشزدایی با هدف احیای قدرت اقتصادی و معیشتی و حفظ منافع ملی سعی میکند به نکات بسیار کم اهمیت و بیاهمیت بپردازد، به گونهای که طی هفتههای اخیر اصول، مبانی و نکات کلیدی دیپلماسی هستهای کشور در حاشیه قرار گرفته است و حاشیهها به متن سیاست خارجی دولت سید ابراهیم رئیسی بدل شدهاند. اما چرا دولت سیزدهم این خط مشی را برگزیده است؟ در پاسخ میتوان گفت که این دولت و قدرت یکدست شده در کشور به دنبال آن است که حتی در ظاهر آنچه دولت حسن روحانی به خصوص در حوزه سیاست خارجی، مذاکره و دیپلماسی هستهای اجرا کرده است را تکرار نکند تا اصطلاحا اینگونه به افکار عمومی و رسانهها القا شود که ما یعنی دولت سید ابراهیم رئیسی مقلد دولت روحانی نیستیم، بلکه با یک فکر جدید، با یک رویه جدید، با یک تیم جدید، در یک مکان جدید و با ادبیات جدید به دنبال گفتوگو و مذاکره هستیم تا شکستهای دولت روحانی و دیپلماسی ظریف که
عامل اصلی بروز مشکلات و بحرانهای داخلی است تکرار نشود. اکنون به جای تلاش برای احیای برجام سعی دارد مکان مذاکرات را به بروکسل ببرد؟ به واقع فرق وین با بروکسل چیست؟ چرا حضرات و آقایان شرایط حاد و بحرانی کشور را درک نمیکنند؟ آقایان این تصور را دارند که مذاکره یعنی دادن امتیاز، مذاکره یعنی عقبنشینی، مذاکره یعنی شکست، مذاکره یعنی به بن بست رسیدن تلاشها و ...؛ در صورتی که مذاکره فی نفسه، نه امری مثبت است، نه منفی، مذاکره امری خنثی است، مذاکره یک ابزار برای رسیدن به منافع است، مذاکره یک اهرم است، مذاکره یک مسیر است. هر دولتی و هر کشوری که مذاکره را در دستور کار قرار دهد لزوما به این معنا نیست که سیاستهای آن دولت و کشور به شکست رسیده است و یا در اصول و مبانی خود عقبنشینی کرده است، بلکه به این معناست که آن کشور و آن دولت بر اساس اقتضائات سیاسی، امنیتی، اقتصادی، معیشتی، اجتماعی و ... در داخل و منطقه سعی میکند از دیپلماسی و مذاکره برای رسیدن به اهداف و منافع استفاده لازم را ببرد. چون قطعاً دیپلماسی و مذاکره یک ابزار و اهرم با کمترین هزینه و بیشترین فایده و سود است. از این رو دولت سید ابراهیم رئیسی، حسین
امیرعبداللهیان، علی باقری کنی یا هر فرد دیگری نباید این نکته مهم را فراموش کنند که اکنون در شرایط بحرانی کشور که اقتصاد و معیشت به بدترین وضعیت خود رسیده است باید از هر ابزاری برای بهبود شرایط کشور استفاده کنند. در این بین بهترین ابزار دیپلماسی و مذاکره است؛ مذاکره، نه شکست است، نه عقب نشینی، نه دادن امتیاز؛ مذاکره یعنی مذاکره و دیپلماسی یعنی دیپلماسی. نکته مهمتر اینجاست که دولت سید ابراهیم رئیسی و در کل نظام جمهوری اسلامی ایران در سایه همان نگاه به مذاکره و دیپلماسی متاسفانه احیای برجام را به یک تابو در سیاست خارجی بدل کردهاند. به هر حال در هشت سال گذشته تمام حملات، هجمهها، انتقادات، توهینها، تحقیرها، تخریب ها، تهدیدها و ... به برجام، مذاکرات، دیپلماسی، ظریف، روحانی در دستور کار قرار گرفت و رسانههای جریان قدرت در داخل کشور عملاً توافق هستهای را به یک تابوی سیاسی در نزد افکار عمومی ایران بدل کردهاند. اکنون که دولت سید ابراهیم رئیسی از همان جریان به قدرت رسیده است نمیتواند در کوتاه مدت این تابو را بشکند و احیای برجام را در دستور کار قرار دهد، بلکه در یک بازه زمانی باید به تدریج افکار عمومی را به
این سمت پیش ببرد که دیگر دیپلماسی، احیای برجام و مذاکره تابو نیست. لذا تلاش جدی این جریان قدرت بر آن است که اینگونه القا شود دیگر دولت رئیسی تصمیمات، اقدامات و عملکرد دولت روحانی را به خصوص در حوزه سیاست خارجی و مذاکره تکرار نمیکند. دولت و شخص امیرعبداللهیان هنوز تکلیف خودرا در حوزه سیاست خارجی روشن نکردهاند. پس اگر بپذیریم که از فحوای سخنان آقای امیرعبداللهیان اینگونه بر می آید که او نه ظریف است، نه جلیلی، باید روشن کند که او کیست؟ چه مشی دیپلماتیکی را برای کشور برگزیده است؟ به هر حال، چه ظریف، چه جلیلی و یا هر فردی بر اساس تفکرات خود یک پارادایمی را در حوزه سیاست خارجی تعریف کردند و بر اساس آن عمل نمودند، اما به نظر میرسد که دولت رئیسی و شخص امیرعبداللهیان در حوزه سیاست خارجی هنوز تکلیفشان با خودشان روشن نیست. مضافا در همین مدت شاهد عملیاتهای جاسوسی، خرابکاری، سرقت اسناد، ترور و ... از طرف اسرائیلیها و به موازاتش نفوذ اسرائیل در منطقه قفقاز و به خصوص جمهوری آذربایجان هم بسیار جدی است. ضمنا اگر آمریکا از افغانستان خارج شده است در عوض حکومت طالبان روی کار آمده است که مطمئن باشید در میان مدت تهدید
جدی امنیتی برای شرق کشور خواهد بود. پس آقایان با همین مفروضات سعی دارند اینگونه القا کنند که اکنون فرصت بسیار مهمی برای کشور بهوجود آمده است تا قدرت خود را در حوزه منطقهای، هستهای، نظامی و دفاعی برای بالا بردن توان چانه زنی بیشتر کنند. در صورتی که واقعیتها حاکی از آن است که مرتبا نفوذ ما رو روبه صعود نیست. در عین حال نگاه سیاست خارجی دولت رئیسی برای افزایش مناسبات منطقهای با همسایگان در گرو حل برخی مسائل مانند حیای برجام و FATF است. نباید فراموش کنیم احیای روابط با ریاض میتواند مشوق و محرکی برای دیگر کشورهای همسو با عربستان در خصوص احیای روابط با ایران باشد. ضمنا در شرایط نا به سامان اقتصادی و معیشتی کنونی دیگر جمهوری اسلامی ایران توان پرداخت هزینه نفوذ منطقهای ندارد. سعی بر آن است که یک دیپلماسی منعطف در منطقه را برای مدیریت هزینه در دستور کار قرار دهد. غافل از اینکه نشست بغداد و احیای روابط با عربستان سعودی به احیای برجام و نتیجه نشست وین گره خورده است.
ارسال نظر