با مرگ پدرخوانده چه کنیم؟
ونوس بهنود فعال رسانهای
از زمانی که تلگرام در ایران فیلتر شده است، به گواه آمارها استفاده از این پلت فرم هر چند با کاهش جزئی اما همچنان برقرار است. مرکز آمار در پایش جدید خود به صراحت اعلام کرده که پرطرفدارترین شبکه اجتماعی ایرانیان، تلگرام است. ایرانیها به دلایل مختلفی از جمله امکان مبادله تصویر، فیلم و متن به تلگرام علاقهمند هستند. مینویسند و در صورت دلخواه پیام خود را به صورت کامل پاک میکنند. فیلم بلند به یکدیگر ارسال میکنند و میتوانند حتی از خدمات پیام صوتی نیز بهرهمند شوند. امکانات تلگرام با نیازهای روحی و روانی جامعه همخوان بوده و توانسته پرطرفدار باشد. حضور داشته باشی و در عین حال بتوانی ردپایی از خود باقی نگذاری. در انتقال اطلاعات و چت نیز محدودیتی برایت قائل نشوند.فیلتر شدن تلگرام در آن مقطع زمانی شوک سختی برای جامعه ایرانی بود اما تجربه ثابت کرد بعد از عزاداری همچنان حضور در این شبکه اجتماعی پررنگ است. در مقابل عضویت در شبکههای اجتماعی الگوهای جدیدی در سالهای اخیر داشته و مطابق آمارها از 53 درصد در سال 96 به 65 درصد در سال 99 رسیده است. اما دو گزینه اصلی فعالیت در شبکههای اجتماعی به غیر از اقبال عمومی که ذکر آن رفت واتس آپ و اینستاگرام، نوادگان فیس بوک است که موجب شده برای مدیریت سرعت ارتباطات و حضورهای دفعتی در شبکههای اجتماعی مورد توجه قرار گیرد. جنس تصویرگرای ایسنتاگرام و در عین حال فیلتر نبودن آن یکی از مسیرهای روبه رشد کسب و کارها و همچنین عرض اندام کاربران ایرانی بوده است. اینستاگرام بیش از 48 میلیون نفر عضو در ایران دارد و زمانی که به احتضار 6 ساعته مبتلا شد، تعاملات بیش از اینکه در بخش اقتصادی به دلنگرانی تبدیل شود، در ارتباط گیری زودهنگام با سایر شهروندان به دلنگرانی تبدیل شده بود. کاربر ایرانی هر چند دقیقه صفحات واتس آپ و اینستاگرام خود را برای اطلاع از بازگشت به حیات چک میکرد و در نهایت با افسوس و سرخورده و با ابراز تاسف از اینکه همیشه با فیلتر و قطعی مواجه است، دغدغه خود را در توییتر و تلگرام انعکاس میداد. جوک میساخت و یا از مرگی ناخواسته گله میکرد. عادت به صحبت کردن از هر مسیری که شده است بدون صبر و شکیبایی و عادت به پرسههای بیهدف در شبکههای اجتماعی یکی از اخلاقیات روزانه ایرانیها شده است. هر چند در چنین شرایطی برخی کسب و کارها متضرر شدند و به دنبال روزنه تنفس بودند اما آنچه در قطعی فیس بوک عیان شد، وابستگی بیش از حد به پرسههای مجازی بود. این پرسهها در چند ساعت قطعی و احتزار یکی از پدرخوانده ها نه تنها متوقف نشد بلکه تلگرام به جایگزین آن بدل شد و همچنان ادامه یافت. اینکه برآیند این قطعی چه میزان در حوزههای سیاسی و اقتصادی زیان یا نفعی برای شهروندان ایرانی به دنبال داشته، شاید بتوان در مقایسه با حوزه اجتماعی قابل توجه ندانست. زیست مجازی در بین کاربران ایرانی بسیار بیش از زیست حقیقی آنها رو به رشد است و غولهای مجازی به برده داران جدید تبدیل شدهاند. ادعای کاربرمحوری دارند اما واقعیت این است که کاربران را به لحاظ روحی و روانی به خود وابسته کردهاند. در این میان کاربر از خود میپرسد، در صورت مرگ پدرخوانده چه باید کرد و به چه کسی پناه برد؟ آیا پلتفرمهای داخلی در این تجربه قطعی توانست خودی نشان دهد؟ پاسخ به این سوالات گویای وضعیت ما در بازار رقابت پلتفرم ها است. کاربر ایرانی به واسطه ضعف مدیریت زیست مجازی خود در اضطراب دائمی است و سوال این است که در کنار عزم برای فیلترینگ تا چه میزان به مقوله آموزش کاربر اندیشیده شده است و آیا به غیر از پاک کردن صورت مسأله مهارت آموزی برای زیست مجازی مورد توجه قرار گرفته است؟ ما ایرانیان همچنان با مرگ پدرخواندهها به گریه مینشینیم و کاسه چه کنم، چه کنممان با هر تکانهای از حال و روز غولهای رسانهای در دستمان است. نه جایگزین داخلی برای کاهش وابستگی داریم و نه توانستهایم خودداری در چنین شرایطی را بیاموزیم. زیست مجازی در لایههای زیست فیزیکی ما نفوذ کرده و به اندازه از دست دادن جانمان در دنیای واقعی نگران از دست دادن روابط مجازی و ناتوانی در پرسه زدن هستیم.
ارسال نظر