خودانتقادی یا انتقاد از بشار اسد
ادامه از صفحه یک/ خواهند رسید و سوریه در چنین شرایطی حتما به طور طبیعی اولویت برای ایران قائل هست ولی وقتی که پای منافع ملی سوریه برسد، حتما بشاراسد با کشورهای دیگری که نقش رقیب ایران را هم دارند، همکاری خواهد کرد و این طبیعت منافع ملی در دنیای امروز است. ولی قضایایی مثل آذربایجان و تحولات امروز عراق و سوریه نشان میدهد که پویایی در مولفههای منافع ملی و درک مولفههای ملی در ایران خیلی کمتر از کشورهای دیگر در منطقه است.
اما در این شرایط چه باید کرد؟
نظام مدیریتی سیاسی در ایران باید براساس دو اصل بنیادین شکل بگیرد که عبارت است از تنشزدایی در خارج و توسعه در داخل. در دنیای امروز کشورها بر اساس این دو اصل سیاست خودشان را شکل میدهند. سعی میکنند حوزه تنش خودشان را کاهش دهند. چون حوزههای تنش ایران روزبهروز گسترش پیدا میکند و تنشهای کهنه، دارند کهنهتر میشوند. میبینیم کشورهایی که از فضای تنش دوری میکنند، دارند در عمل فضای حیاتی برای خودشان ایجاد میکنند و منافع ملی خودشان را گسترش میدهند. کشورهایی که حتی علیه همین سیاستمداران امروز عراق و سوریه بارها توطئهها چیدهاند الان در کنار آنها مینشینند و طرحهای اقتصادی را پیش میبرند. در چنین شرایطی به طور طبیعی حتی اگر ایران مخالفت هم کند باز هم دولت سوریه راه خودش را میرود. این طبیعی است که کشورها حاکمیت ملی و نظام مستقل خودشان را دارند. این ایران هست که باید این واقعیت را بپذیرد که به تنشهایی که در دنیای امروز دارد، پایان دهد و به جای نگرانی از اتحادیهها و همکارهایی که در منطقه شکل میگیرد، خود در این همکاریها حضور داشته باشد. جای خالی ایران در قفقاز، جای درحال خالی شدن ایران در افغانستان و به
هر حال در حاشیه قرار گرفتن برای سازوکارهایی مثل سازوکارهای تامین انرژی لبنان و سوریه و غیره نشاندهنده این واقعیت است که ایران بهرغم اینکه موفقیت قابل دفاعی در مقابله با بزرگترین بحران تروریستی سالیان اخیر یعنی داعش داشت ولی در پیوند منافع ملی کشور با تحولات بعد از آن در ایران سهلانگاری صورت گرفت. حتی روسیه در حال بهرهبرداری و جبران هزینههایی است که در سوریه کرد ولی ایران هنوز نتوانسته هزینههای انجام شده در سوریه را دوباره به خزانه کشور بازگرداند. اینها نشاندهنده این است که در دنیای امروز همکاریهای منطقهای یک واقعیت است منتها ایران در هر اجتماع منطقهای که میخواهد حاضر شود، آنجا یکسری حوزههای چالش وجود دارد که مانع از این میشود که ایرانیها صاحب نقش و جایگاه در معادلات منطقهای شوند. معتقدم پیش از اینکه سرزنش کنیم دولت بشاراسد و متحدان گذشته و حال کشور را، باید نوعی خودانتقادی در ایران صورت بگیرد که به چه دلیل به حدی دافعه ایجاد شده است که در خیلی از اتحادیههای منطقهای نهتنها جایگاهی برای ایران تعریف نمیشود بلکه حتی برخی از این اتحادیهها با رویکرد ضدایرانی شکل میگیرد و این واقعیتی است که
باید پذیرفت. واقعیت این است که در دنیای امروز برای هر سیاستی نوعی نظام هزینه- فایده وجود دارد. کشورها در دنیای امروز سیاست خارجی خودشان را در خدمت درآمدزایی و ایجاد حوزههای مختلف ثروت و قدرت برای کشور قرار میدهند و واقعیت این است که ایران یکی از کشورهایی است که سیاست خارجیاش بیش از اینکه درآمدساز باشد، هزینهساز هست و باید بهگونهای عمل کرد که این سیاست خارجی در خدمت افزایش ثروت هم باشد. البته سیاست عمق استراتژیک ایران منجر به تقویت مولفههای قدرت ایران در منطقه شده ولی در جایی که باید این مولفههای قدرت درخدمت افزایش ثروت کشور و کاهش هزینه باشد، آن قسمت معمولا استراتژی مربوطه، استراتژی ضعیفی است و شبیه استراتژی اول که افزایش قدرت و عمق استراتژی کشور هست، عمل نمیشود.
ارسال نظر