بني صدر و بازرگان؛ مقايسه آزمون دموكراسي
ادامه از صفحه اول/ ...چون منافقین ائتلاف نمیکرد درک عمیق سیاسی خود و تعهد به سرنوشت کشور را نشان داده بود. بازرگان هم خیلی زود با شخصیتهای انقلاب اختلاف پیدا کرد ولی او نشان داد که قدر و قیمت و میزان قدرت خود را میداند و بالاتر از آن چهبسا اخلاق و تعهدش به ایران باعث شد از آشوبسازی بهشدت پرهیز کند تاجایی که گفتهاند وی حتی اگر میتوانست، مردم را به خیابانها دعوت نمیکرد. رئیسجمهور میتوانست افکار و تمایلات خویش را با حداکثر حلم و قانونمداری نگاه دارد و تدریجا پیش ببرد و الگویی برای مدارا و آرامش کشور باشد. کشوری که در جنگ بود باید از همه طرفها مورد درک واقع میشد و سرنوشتش تحت هیچ شرایطی به بازی گرفته نمیشد. بنیصدر به موافقان و مخالفان خود و به همه زاویهداران با حاکمیت وقت یاد نداد که تنها در سایه آرامش و امنیت کشور میتوان به دموکراسی رسید و دموکراسی قطعا با تظاهرات مسلحانه خیابانی حاصل نمیشد. وی با یک شناخت عمیق تاریخی و درحالی که فرمانده کل قوا بود نه تنها میتوانست منشأ خدمات بزرگی شود که با ملاحظه محدودیتها و رعایت شیوه و نظرات رهبری انقلاب که اعتمادی تا به این حد را متوجه او کرده بود
از فراگیری خشونت و برخورد جلوگیری بهعمل آورد. اگر بنیصدر با صبر و حوصله چهار سال ریاستجمهوری خود را به سلامت میگذراند، هم خود پیروزی بزرگی بهدست آورده بود و هم به تثبیت دموکراسی خدمت اساسی میکرد و شاید همین خود یک پیروزی برای کشور در حد انقلاب بود. وی تاب نیاورد و مجبور به فرار شد و این هیچ افتخاری نداشت. بازرگان هم مخالف بود ولی ماند و ساکت هم نبود و تاب آورد، حیف که مشی او خریدار نداشت و بسیاری دیگر هم تاب نیاوردند و یک شبه خواستند از انقلاب به دموکراسی رهسپار شوند و ما همچنان برای اصلاح امور و رفع عیوب و نواقص و استیلای خردجمعی در مقابل سوال بزرگ «چه باید کرد ؟» ماندهایم.
ارسال نظر