تراژدی اولین رئیسجمهور ایران
صادق زیباکلام استاد دانشگاه
سرنوشت بنیصدر میتوانست از آنچه که اتفاق افتاد و شد خیلی بهتر از اینها شود. اما متاسفانه هم خود او و هم رقبایش در وضعیتی که نهایتا به وجود آمده بود، مقصر بودند. اما اینکه گفته میشود میتوانست سرنوشت او بهتر از این شود مقدار زیادی بستگی به خود بنیصدر داشت. بنیصدر در ابتدای انقلاب اعتباری در میان اقشار و لایههای تحصیلکرده جامعه داشت. او بهعنوان نظریهپرداز اقتصاد توحیدی و حکومت دینی شناخته میشد. چند روز بعد از روزی که به همراه امام(ره) به ایران آمد و در دانشگاه شریف سخنرانی کرد استقبال از سخنرانی وی بهخصوص توسط دانشجویان، جوانان و اقشار و لایههای تحصیلکرده خوب بود. بنیصدر تحصیلکرده دانشگاه سوربن بود. در نخستین انتخابات ریاست جمهوری 13 میلیون به او رای دادند. یعنی او توانسته بود نزدیک به 70 درصد آرا را از آن خود کند. در یک طرف دعوا بنیصدر بود و در طرف دیگر رهبران حزب جمهوری اسلامی بودند. اختلاف بعدی بر سر نخستوزیر بود. بنیصدر میخواست نخستوزیری که بیشتر با او همسو و همفکر باشد انتخاب کند اما جریاناتی حاضر نبودند فردی که از نظر اندیشه نزدیک به بنیصدر بود نخستوزیر شود. اگر بنیصدر یکدندگی به خرج نداده بود و مقداری انعطاف نشان میداد و حاضر میشد تا حدودی همکاری داشته باشد و علیه آنان آنگونه جبهه نمیگرفت با توجه به حمایتهای امام از وی به آن سرنوشت دچار نمیشد. اما مشکل اساسی این بود که بنیصدر فوقالعاده جاهطلب و قدرتطلب بود و در حقیقت حاضر نبود به بخشی از قدرت اکتفا کند و همه قدرت را میخواست. اشتباه هولناک و فاحش بنیصدر همکاریاش با سازمان منافقین و مسعود رجوی بود. آن همکاری درحقیقت تیرخلاص را در شقیقه بنیصدر شلیک کرد و او بدبختانه مجبور شد به همراه مسعود رجوی به فرانسه بگریزد.
ارسال نظر