| کد مطلب: ۱۰۲۲۸۱۹
لینک کوتاه کپی شد

فشارهای بین‌المللی بر طالبان واقعی نبوده است

آرمان ملی- نرگس کارخانه‌ای: طالبان به استقرار کامل نزدیک و نزدیکتر می‌شود. استقراری که هیچ بویی از فراگیر بودن و وعده‌های معتدلانه طالبان ندارند. افغانستان پس از تشکیل کابینه طالبانی، حالا شاهد مرگ حقوق مختلف انسان‌هاست. از سویی خبرنگاران به دلیل پوشش اعتراضات در ولایات دستگیر و شکنجه می‌شوند، از سوی دیگر جوانان در کابل به جرم اصالت پنجشیری یا شمالی دستگیر شده‌اند و خبری از آنها نیست. از سویی مدارس دخترانه با وجود آغاز به کار مدارس پسرانه هنوز بسته هستند و از سوی دیگر کمیسیون مستقل حقوق بشر و وزارت زنان در این کشور تعطیل شده‌اند. وزارت زنان به وزارت امر به معروف و نهی از منکر تغییر کرده است و طالبان ساختمان‌ها و دفاتر کمیسیون را اشغال کرده است و از وسایل نقلیه و کامپیوترهای آن استفاده می‌کند در حالی که هیچ سرپرستی برای این نهاد انتخاب نکرده است. کمیسیون مستقل حقوق بشر سال 2004 در قانون اساسی افغانستان از کمیسیون برای نظارت بر حقوق بشر در افغانستان و بهبود آن نام برده شده است. با وجود تمام بی‌قانونی‌ها مجله تایمز عبدالغنی برادر را، با توصیفی از تاثیرگذاری‌های صلح‌طلبانه‌اش، به عنوان یکی از 100 چهره تاثیرگذار معرفی کرد و در داخل کشور همچنان برخی رسانه‌ها سعی در عادی جلوه دادن شرایط دارند. در این رابطه «آرمان ملی» به گفت‌وگو با جلال ساداتیان، سفیر سابق ایران در انگلیس، پرداخته که در ادامه می‌خوانید.

بسیاری از افراد از جمله تطهیرکنندگان طالبان گفته بودند طالبان تغییــر کرده و در این راستا به وعده‌های آنها استناد می‌کردند. اما حالا که در عمل دیده می‌شود این وعده‌ها حقیقت نداشته‌اند و اموری مانند حقوق زنان و اقوام به هیچ وجه رعایت نمی‌شود، معادلات آینده این کشور در سطح داخلی و بین‌المللی به چه صورت تغییر خواهد کرد؟
طالبان که متشکل است از پشتون‌ها 32 تا 38 درصد جمعیت 38 میلیونی افغانستان را تشکیل می‌دهند. آنها از سال 1996 به مدت 5 سال دولتی در افغانستان داشتند اما در سال 2001 آمریکا آنها را ساقط کرد، در افغانستان مستقر شد و تا 2021 به مدت 20 سال آمریکایی‌ها در افغانستان حاکم بودند. در این مدت طالبان به کوه‌ها رفتند و شروع به مقاومت نمودند. آنها مشغول به حرکات ایذایی و انفجاری و به عنوان مبارز علیه آمریکا و اشغالگری آنها شدند. نهایتا از دو سال پیش که آقای برادر و خلیل‌زاد توانستند توافقنامه‌ای را امضا کنند، طالبان متعهد شد صلح را به افغانستان بازگردانند و در این چارچوب لابی‌هایی نیز با همسایگان از جمله ایران انجام داد. آنها به ایران آمدند و گرچه دقیق نمی‌دانیم در این دیدارها چه گذشت اما بر حسب مصاحبه‌هایی که اتفاق افتاد نتیجه این بود که طالبان پذیرفت که دولتی فراگیر تشکیل دهند، یعنی همه اقوامی که در افغانستان زندگی می‌کنند از جمله تاجیک‌ها، با سهم حدود 20درصدی از جمعیت، ازبک‌ها 10 درصد از جمعیت و هزاره‌های شیعه با حدود 10 درصد از جمعیت در حاکمیت حضور داشته باشند. اما بعد بر اساس وضعیتی که آمریکایی‌ها افغانستان را ترک کردند، طالبان ابتدا شروع به حمله به ولسوالی‌ها و تصرف آنها کرد و بعدتر نیز مراکز ولایات را یکی پس از دیگری تصرف کرد تا به کابل رسید. آنها مقاومتی در برابر خود به نام پنجشیر دیدند که آن را نیز تحمل نکردند و بعد مشاهده شد که پاکستان دخالت مستقیم نظامی برای حمایت از طالبان و سرکوب پنجشیر انجام داد. بر اساس اخبار از سویی گفته می‌شود آنها همچنان در حال مقاومت در کوه‌ها هستند و جبهه مقاومت اعلام کرده کار آنها ادامه دارد و آقای دوستم هم به آنها پیوسته که بیشتر از سوی ازبک‌ها حمایت می‌شود. اما مرکز پنجشیر در اختیار طالبان است. این تصویر وضعیت حالا در افغانستان است اما طالبان که فکر و ادعا می‌کند که حاکمیت مطلق را دارد دیگر گوش شنوایی ندارد و حاکمیت یکپارچه و مطلق در افغانستان را مطالبه می‌کند. در این چارچوب تحلیل‌هایی که مطرح می‌شود این است که طالبان تا همین حالا به بسیاری از وعده‌های خود عمل نکرده است؛ مردم را کشته، محدودیت‌هایی برای زن‌ها ایجاد کرده و گرچه در تاسوعا و عاشورا به حسینیه شیعیان رفتند که بگویند آنها را تحمل می‌کنند و در آن‌جا سخنرانی کردند، یا اعلام عفو عمومی کردند و اعلام نموده‌اند زن‌ها می‌توانند به کار خود بازگردند ولی آنها با محدودیت‌های زیادی مواجه هستند و آنچه در برخی مناطق عمل می‌شود کاملا به شکل عملکرد پنج ساله آنها در حاکمیت است که زن‌ها از خانه بیرون نمی‌توانند بیایند مگر با محارم خود و آموزش‌های آنها بسیار مشروط است. همه اینها نشان دهنده این است که گروهی که حالا حاکم شده است بر مسیر ایدئولوژیکی که خود باور دارند قدم برمی‌دارند.
بنابراین آیا دلایل کافی وجــود دارد کــه شرایط در حمایت‌های بین‌المللی از طالبان نیز تغییر کند و کشورهایی مانند ایران در مقابل آنها قرار گیرند؟
بعضا فیلم‌هایی از برخی از مقامات سطح بالای آنها پخش شده است که آنها حاکمیت خود را بر همه جهان اسلام، از جمله ایران، می‌دانند. اینها نشان از تعرضاتی دارد که بعد از استقرار، توانمند شدن و مورد شناسایی قرار گرفتن آنها شروع و بیشتر خواهد شد. تعدادی از کشورها از جمله ایران گفته‌اند آنها واقعیت افغانستان هستند و باید با آنها کنار آمد. اما آیا تعرضات بعدی آنها با حرف‌هایی که می‌زنند، اعتراضاتی که می‌کنند و نوع کارهایی که انجام می‌دهند به مراتب بیشتر نخواهد بود؟ گفته شده اخیرا بین ملا برادر و حقانی درگیری‌های جدی اتفاق افتاده است و حقانی‌ها که تندروتر هستند بیشتر مسلط شده‌اند و در مجموع جریانات تندرو حاکمیت بیشتری خواهند داشت. طالبان همچنین برای اداره امور خود به پول نیاز دارد. آنها مقداری پول داشته‌اند اما آمریکا پول‌های افغانستان را توقیف کرده و به طالبان پولی نداده است، آنها قادر نیستند حقوق کارمندان خود و هزینه اداره امور جاری را پرداخت کنند بنابراین به سراغ عربستان خواهند رفت. وقتی عربستان پولی به آنها بدهد آثار حضور آن دیده خواهد شد. آثاری نیز تاکنون از حضور عربستان دیده شده، آقای‌ترکی‌بن‌الفیصل که سال‌های طولانی مسئول امنیتی عربستان بوده شب قبل از حمله پاکستان به پنجشیر در آن‌جا حضور داشته و گفته می‌شود با تشویق او دخالت نظامی پاکستان اتفاق افتاده است. این آثار بعدتر زمانی که طالبان بیشتر مسلط شود در تعرضات آنها به همسایه‌ها دیده خواهد شد. مساله آب هیرمند و افزایش پناهنده‌ها و مهاجرین در ایران نیز از دیگر مشکلات ناشی از حضور طالبان است. گفته می‌شود بین 3 تا 5 میلیون نفر از افغان‌ها در ایران زندگی می‌کنند، آمار رسمی نیز از سوی سازمان ملل می‌گوید حدود 800 هزار افغانی دارای کارت رسمی به علاوه بیش از 2 میلیون افغانی به صورت غیررسمی در ایران هستند. با در نظر گرفتن آمار رسمی باید همچنین در نظر داشته باشیم احتمال اینکه تعداد بیشتری به سوی ایران بیایند بسیار زیاد است. تعرضات مرزی و امنیتی نیز از دیگر مشکلاتی است که می‌تواند برای ایران ایجاد شود. برخی باور دارند طالبان عوض شده و رفتار آنها تغییر کرده است، بوی پول به آنها خورده و دوسالی که سران آنها در قطر بوده‌اند از سران این کشور پول توجیبی دریافت کرده‌اند و هزینه‌های اقامتشان در هتل را به مدت دوسال دریافت نموده‌اند، بنابراین آنها حالا با مظاهر تمدن، رفاه و آسایش آشنا هستند و حتما به سویی خواهند رفت که یک زندگی خوب در افغانستان برقرار کنند در حالی که تحلیلگران بر این باورند که طالبان با توطئه آقای اشرف غنی و آمریکا و توافقاتی که صورت گرفت روی کار آمد تا برای چین مشکل‌ساز باشد، سین‌کیانگ را با اویغورها به هم بریزد، همچنین طرح کمربند- جاده چین را مانع شود و از سوی دیگر برای جمهوری اسلامی نیز مشکلاتی ایجاد کند. بنابر نشانه‌هایی که ذکر کردم طالبان پشتون را نمی‌توان مورد اعتماد دانست چون به هیچ یک از قومیت‌ها وقعی ننهادند و آنچه مطرح کردند در این حد بود که وزیری از این اقوام معرفی کنند. آنها در صورت تثبیت همان یک وزیر را نیز برکنار می‌کنند. در حالی که اگر قومیت‌ها را به صورت ساختاری در سیستم جا دهند می‌شود به آنها اعتماد کرد. همچنین ترکیب و تلفیقی از مجموعه نیروها و قومیت‌ها داخل افغانستان کنار یکدیگر قرار گیرند و سازمان ملل، اتحادیه اروپا، چین، روسیه و ایران فشارهای خود را بر این قرار دهد که آنها تعدیل شده از قدرت سهم بردارند آنگاه می‌توان گفت که دندان آنها کشیده می‌شود و یک دولت آرام‌تری تشکیل خواهند داد و خود می‌توانند خود را کنترل کنند و تعرضاتشان نسبت به همسایه‌ها نیز کمتر خواهد شد. در حالی که در وضعیت فعلی، آنها که تا الان با وحشی‌گری پیش آمده‌اند و از این پس نیز احتمال انجام حرکات این چنینی از سوی آنها بسیار زیاد است.
آنچه پیشتر گفته می‌شد این بود که طالبان در اثر فشار خارجی برای کسب مشروعیت و حمایت و فشار داخلی در نتیجه احتمال بروز جنگ در صورت عدم تشریک قدرت با اقوام ناچار خواهد شد به وعده‌های خود پایبند باشد و حقوق زنان و اقوام را رعایت کند، چرا چنین نشد و هیچ یک از این عوامل موثر واقع نشدند؟
فشارها واقعی نبودند و همچنین طالبان فکر می‌کند بدون در اختیار داشتن ارتش و تجهیزات آمریکایی حاکم شده است. حالا برخی گفته‌اند در حدود 80 میلیارد دلار تجهیزات، ماشین آلات، امکانات و اسلحه به جا مانده از آمریکایی‌ها در اختیار طالبان است. بنابراین آنها دیگر خدا را بنده نیستند و وقتی فکر می‌کنند کاملا مسلط شده‌اند و به این راحتی‌ حداقل بیش از سه چهارم افغانستان را گرفته‌اند دلیلی ندارد زیر بار کسی بروند و آنها را پذیرا باشند. در نتیجه هم فشارها واقعی نبوده‌اند و هم آنها احساس بی‌نیازی کرده‌اند. حالا اینکه این بی‌نیازی تا کجا می‌تواند ادامه پیدا کند و چه مشکلاتی می‌تواند برای آنها ایجاد کند نیازمند انتظار بیشتر است اما به نظر می‌رسد جبهه غربی، خود آمریکایی‌ها، پاکستان، از سوی دیگر عربستان و شاید به عنوان جبهه دیگری و نه در یک راستا، خود قطری‌ها، تاکنون پذیرای آنها بوده‌اند به آنها کمک خواهند کرد تا جان بگیرند. بر این اساس طالبان ناچار است منویات آنها را اجرا کند. منویات عربستان همان چیزی است که سبب شده تا الان هر جایی که کمک کرده است بوکوحرام، داعش، تعرضات، انفجارات، وحشی‌گری‌ها، کشتار و نسل کشی به وجود آید. حالا احتمال همه این حرکات توسط طالبان بسیار بالاست.
با وجود تسلط و قـــدرت گرفتن طالبان حالا انفجاراتی در نقاط مختلــف افغانستان رخ می‌‌دهد که مسئولیت آنها نیز از ســـوی هیچ گروهی پذیرفته نمی‌شود. علت این انفجارات که نمونه آن روز گذشته در جلال آباد اتفاق افتاد را چه می‌دانید؟
آنها ظاهرا می‌خواهند بگویند از سویی با داعش و از سوی دیگر با جبهه حقانی درگیر هستند، با وجود اینکه حقانی‌ها با طالبان بر سر یک سفره نشسته‌اند اما در تقسیم قدرت ظاهرا دچار درگیری هستند. جلال آباد که مطرح شد نیز خواستگاهی است که بن لادن یک سال بعد از پیروزی طالبان با دولتی که تشکیل داده بود با جلال و جبروت بسیار و هواپیمای شخصی خود به آن‌جا وارد شد. جلال‌آباد پایگاه اصلی آنها بوده است. آیا حالا یک جریان جدید تندرو در آن‌جا در حال شکل گیری است که طالبان را بیشتر وادار کند تا به منویات آنها عمل کند؟ اینها جای سوال دارند. زمانی که هیچ گروهی مسئولیت حملات و انفجارها را نپذیرفته است یعنی آنها در حال شکل‌گیری و شدن هستند، هنوز منویات و اهداف و خواسته‌های آنها چندان شفاف نشده است که بخواهند با صراحت اعلام کنند که چه می‌خواهند و از انفجار دنبال چه هستند. به نظر می‌رسد تعرضات آنها علیه طالبان و فشار به آنها برای این است که در راستای خواسته‌های آنها حرکت کنند. حالا این خواسته می‌تواند از ناحیه عربستان، قطر یا جریانات جدید در حال تشکیل باشد.

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار