پشتپرده پیمان امنیتی آمریکا انگلیس و استرالیا؟
ادامه از صفحه اول/ بنابراین تصور میکنم که انگلستان عملاً با هدف حذف فرانسه در مناسبات و تحولات بین المللی این توافق و لغو قرارداد را انجام داده است تا هم نقش، جایگاه و وزن فرانسه و مهمتر از آن اتحادیه اروپا را در نظم نوین جهانی کمرنگ کند و در عین حال سعی دارد با همان پروژه پنج چشم و نگاه آنگلوساکسونی ناشی از همکاری ایالات متحده و انگلستان یک نظم جدید جهانی را شکل دهد که در آن اتحادیه اروپا نقش چندان جدی بر عهده ندارد. لندن بعد از خروج از اتحادیه اروپا سعی میکند برای پر کردن خلأ اقتصادی و تجاری و همچنین مسائل سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی و دفاعی خود کشورهای جایگزینی را پیدا کند که در صدر آن آمریکا و کشورهای حوزه نفوذ خود مانند کانادا، نیوزیلند و استرالیا قرار دارد. بنابراین انگلستان بعد از خروج از اتحادیه اروپا تلاش دارد خود را قوی کند که توان آن را هم دارد، چون به باور انگلستان دست لندن در اتحادیه اروپا برای تقویت جایگاه و نفوذش در مناسبات جهانی بسیار بسته و محدود بود، اما اکنون بیش از ۵۰ کشور مشترک المنافع، ناتو و... را در راستای بهبود و تعمیق همکاریها با خود را فعال کرده است. در این فضا شاهد شکاف و گسل سیاسی و دیپلماتیک بین فرانسه با انگلستان، استرالیا و آمریکا هستیم و لندن سعی میکند با نگاه انگلوساکسونی مدنظرش مدیریت را از اتحادیه اروپا بگیرد، تهران میتواند بهترین استفاده را برای منافع خود داشته باشد و با ارسال یک هیات دیپلماتیک مناسبات خود را با اتحادیه اروپا با محوریت فرانسه افزایش دهد. چون فرانسه این توان را دارد که یک راه حل سوم و یک گروه سوم را تشکیل دهد؛ سیاستی که در زمان دو گل پی گرفته شد، اما متاسفانه در زمان سارکوزی و اولاند به حاشیه رفت. به همین دلیل اکنون فرانسه یک دوران بیهویتی را در تعاملات بین المللی تجربه میکند که از یک سو با واگرایی در اتحادیه اروپا همزمان شده است و از آن سو برخی برنامهها مانند تشکیل ارتش اروپایی هم عملاً به بن بست رسیده است، حتی کشورهایی مانند چک، لهستان و دیگر کشورهای اروپای شرقی هم سیاستهای فرانسه و بروکسل را نادیده میگیرند. بنابراین یک فرصت مغتنم و خوبی در اختیار ایران قرار گرفته است به ویژه که فرانسویها اعتقاد دارند اکنون نظام بین الملل یک دهکده جهانی نیست، بلکه حالت کوچکتری مانند یک خانه وسیع (la maison) پیدا کرده است، خانهای که به دلیل شدت بالای درهم تنیدگی مناسبات کشورها با همدیگر عملاً همه در یک مکان گرد هم آمدهاند. در این شرایط ایران با استفاده از پتانسیل های دیپلماتیک خود و همچنین استفاده از ظرفیت کشورهایی در جنبش غیرمتعهدها میتواند نسبت به تقویت مناسبات با پاریس اقدام کند. این توان در فرانسه و اتحادیه اروپا وجود ندارد که بخواهند ارتش مستقل اروپایی را شکل دهند. حتی اگر این هزینه مالی و نزدیکی کشورهای عضو اتحادیه اروپا برای تشکیل ارتش مستقل به وجود آید باز هم نمیتوان فاصله آن را با ناتو نادیده گرفت. چون ناتو به لحاظ تکنولوژی امنیتی و دفاعی و نیز توان نفوذ در تحولات منطقهای و جهانی در سطح بسیار بالاتر از ارتش مستقل اروپایی قرار دارد که فعلا زمزمههای تشکیل آن مطرح است. در کنار آن نباید این نکته را هم نادیده گرفت که آلمان به عنوان موتور محرکه اقتصادی اتحادیه اروپا تمایلی ندارد که هزینهای برای ایجاد ارتش مستقل اروپایی صرف کند. چون آلمان عضو فعال ناتو است. اگرچه برلین از نظر اقتصادی و سیاست های مشترک اروپایی با پاریس همسو است، اما از نظر نظامی، دفاعی و امنیتی مجبور است که زیر چتر ناتو عمل کند. از این رو واقعیتها و مکانیسمهای موجود در خود اتحادیه اروپای اجازه تشکیل ارتش مستقل را نخواهد داد. اینها علاوه بر آن است که برخی از کشورهای اروپایی عملا بخش عمده ای از بودجه خود را صرف مبارزه با کرونا کرده اند که به دنبالش توان مالی آنها در سرمایه گذاری روی دیگر مسائل کاهش پیدا کرده است، لذا فعلاً فضا، بستر و ابزار لازم جهت تشکیل ارتش مستقل اروپایی در کوتاه مدت میسر نیست.
ارسال نظر