| کد مطلب: ۱۰۲۲۷۴۴
لینک کوتاه کپی شد

پيوستن به شانگهای موضع ايران در برابر غرب را تقويت می‌كند

آرمان ملی- سهیل ثابت: پس از سال‌ها که ایران عضو ناظر پیمان همکاری شانگهای بود روز جمعه و در جریان نشست اخیر کشورهای عضو این پیمان با اعلام رئیس جمهور چین ایران به عنوان عضو رسمی و دائمی این پیمان همکاری شانگهای انتخاب شد تا به قول برخی نمایندگان مجلس با حضور ایران مربع قدرت شرق تکمیل گردد. هرچند که برخی پیش از این نیز سیاست خارجی دولت را نگاه به شرق عنوان کرده بودند. حال باید دید دولت رئیسی چه دستاوردهایی از عضویت در شانگهای خواهد داشت. در این راستا «آرمان ملی» با مهدی‌مطهرنیا «آینده پژوه سیاسی و اجتماعی و تحلیلگر مسائل بین‌الملل به گفت و گو پرداخته است که می‌خوانید.

ارزیابی شما از اجلاس اخیر شانگهای و پذیرفته شدن عضویت ایران از عضو ناظر به عضو اصلی چگونه است؟
عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای اگرچه دیر هنگام ولی امری است که در حال صورت پذیرفته است. به عبارت دیگر نقطه عزیمت پیوستن رقم خورد و چند سالی طول می‌کشد که ایران بتواند به عنوان عامل موثر در پیمان شانگهای وارد عمل شود. ورود به پیمان‌های گوناگون بر مبنای اوزان کشورها در آن پیمان‌ها و جایگاه آنها در ارتباط با دیگر کشورهای عضو از یکسو و از سوی دیگر در مجموعه آن پیمان نسبت به محیط بیرونی آن اندازه گیری می‌شود. پیمان شانگهای پیمانی بسیار نرم در جهت پیوستن کشورهای شرقی با یکدیگر در جهت گسترش ارتباطات اقتصادی شکل گرفته است. فلذا باید گفت ایران در مجموعه شانگهای از چه اقتصادی برخوردار است و از شانگهای چه توقعاتی دارد. به نظر می‌رسد در ایران پیوستن به شانگهای به معنی پیوستن به جبهه شرق در بربر جبهه غرب تلقی می‌شود، چراکه در ایران طرز تفکر دو انگارانه است. اینکه یک ابرقدرتی وجود دارد و دیگران همواره در تلاش هستند تا در موقع حقانیت خویش برابر قدرت باطل پیروز شوند و نبرد حق و باطل در برابر یکدیگر در صحنه عملیات و میدان تجلی پیدا می‌کند. لذا به طور مثال چین امروز حق و آمریکا باطل است. چین بازیگر مثبت نظام بین‌الملل و آمریکا بازیگر منفی است. لذا این جبهه‌بندی اگر با این شکل صورت بپذیرد در عرصه اقتصاد و عمل آیا موجب خواهد شد که در صورت اصطکاک میان ایران و غرب به ویژه آمریکا؛ چین ، روسیه و دیگر اعضای شانگهای در برابر آمریکا به دلیل عضویت ایران در شانگهای بایستند. این به زودی مشخص خواهد شد چرا که ماجرای برجام امروز وارد برجام پلاس می‌شود. آمریکایی‌ها خواهان بازگشت ایران به برجام برای ایجاد مقدمه‌ای در بازنگری در برجام و ورود ایران به برجام پلاس حرکت می‌کنند. با ورود ایران به شانگهای باید غلظت حمایت اعضای شانگهای از ایران نسبت به گذشته افزایش پیدا کند و این حمایت نه در پرتو استفاده از بازار ایران و منابع ایران در جهت منازعه قدرت میان قدرت‌های بزرگ با آمریکا که در جهت منافع مشترک ایران با اعضای شانگهای باشد. اینجا امری مثبت خواهد بود. اما اگر پیوستن ایران به شانگهای همانگونه که پیوستن ایران به شانگهای در سال 2000 به بعد به معنای عضو ناظر و گام برداشتن ایران برای ایجاد یک جبهه فرامنطقه‌ای غیر از جبهه مقاومت در نظام بین‌الملل علیه آمریکا حاصل شد موجب شد که فشارهای آمریکا و کشورهای غربی به ایران افزایش پیدا کند.
از دیدگاه شما حضور ایران به عنوان عضو رسمی در این پیمان چه دستاوردها و استفاده‌هایی برای ایران خواهد داشت و رویکرد سایر کشورها در این خصوص چگونه خواهد بود؟
این پرسش مطرح است که اکنون با پیوستن ایران به کشورهای شانگهای به جای عضو ناظر به عنوان اصلی آیا ایران از مواهب پیوستن به شانگهای می‌تواند در برابر آمریکا و کشورهای غربی بهره برد یا ایران بیشتر در مظان شکل دهی و پیوستن به جبهه ضد آمریکایی در جهان معرفی و افکار عمومی در آمریکا و در غرب بر مبنای اسلام هراسی و ایران هراس در تئوری جنگ نامتعادل برای ایران بیشتر بیان خواهد شد. اینجا است که باید دید از منظر راستی آزمایی رفتارها و کنش اعضای شانگهای به ویژه مسکو و پکن روس‌ها و چینی‌ها تا چه اندازه در این زمینه ایران را شریک استراتژیک نه برگ استراتژیک خود خواهند دید؟ اگر این معنا در آینده صورت پذیرد که چینی‌ها و روس‌ها در عین مشارکت با تهران وزن ایران را به عنوا‌ن یک وزنه سنگین در معادلات بین‌المللی به گونه‌ای می‌پذیرند که امتیازات بالا و حمایت‌های قابل ادراک از ایران را در برابر آمریکا با وجود هزینه‌‌های بسیار بالای حمایت از ایران پرداخت کنند پیوستن به شانگهای امری مثبت در بافت موقعیتی کنونی متصور خواهد بود. اما در سویی دیگر احتمال همکاری پکن، مسکو و واشنگتن و کشورهای اروپایی‌ها در جهت نظم دادن به شکل آینده جهانی بر اساس معامله بزرگ بین آمریکا و رقبای خود در سطح بین‌المللی صورت پذیرفته باشد؛ عضویت ایران در شانگهای می‌تواند زمینه‌های کنترل بیشتر تهران از طریق همکاری‌های رقبا یعنی واشنگتن و پکن با آمریکا را فراهم و آمریکا در جهت کنترل ایران با امتیاز دهی به رقبای خود وارد عمل شود و در اینجا برنده عضویت ایران در شانگهای نه تهران بلکه مسکو، چین و دیگر اعضا در جهت امتیاز گیری از آمریکا و کشورهای هم‌پیمانش در جبهه کشورهای غربی تلقی خواهد شد. من معتقدم غرب و شرق در تزاحم با یکدیگر تلازم پیدا می‌کنند و لازم و ملزوم یکدیگرند. در عین حالی که رو در رویی‌ها و اصطکاک آنها در واقع امر وجود دارد و تردید ناپذیر است در واقعیت نیز هم‌راستا بودن آنها در جهت ایجاد منافع بیشتر در سطح بین‌المللی ایجاب می‌کند که در زمینه‌های مسائل منطقه‌ای با یکدیگر به یک تعادل معنا دار برسند و هریک از این خان قدرت امتیازات خود را برچینند. فلذا آیا ایران اکنون به عنوان متغیر مستقل بر شانگهای تاثیرگذار خواهد بود و خواهد توانست وزن خود را در شانگهای به گونه‌ای اعمال کند که چین و روسیه و دیگر کشورهای عضو شانگهای را تحت تاثیر قرار داده و همراه با خود و با هدف گذاری‌های خویش در برابر آمریکا قرار دهد یا اینکه آمریکا به عنوان یک متغیر اصلی در کنار چین و پکن با همکاری‌های فرا شانگهای به دلیل منطق قدرتمدار روابط بین الملل نزدیک و از طریق شانگهای نسبت به گذشته اعمال فشار بیشتری را از طریق رقبای بین المللی خود وارد خواهد کرد.
برخی معتقدند با روی کار آمدن دولت آقای رئیسی؛ سیاست نگاه به شرق بیش از گذشته تقویت خواهد شد و پیمان شانگهای هم قطعا در آن بی تاثیر نخواهد بود؛ این مساله را چگونه تبیین می‌کنید؟
دولت آقای رئیسی دولتی است که همکاری با روسیه و چین را به عنوان یک ارزش انقلابی مطرح می‌کند. اگر چه دولت‌های حاکم بر تهران، روسیه و پکن از منظر حقیقت گزاره‌های دینی در نقطه عزیمت خود خداباوری و ناخدا باوری را دارند. چین مائوئیستی و روسیه لنینیستی متکی بر مارکسیسم، لنینیسم و مارکسیسم، مائوئیسم هستند ولی ایران اسلامی در تهران متکی بر اسلام انقلابی شیعه تئوکراتیک است. اما ایران انقلابی در تهران، مسکو و پکن مارکسیست مائوئیست را در یک ارتباط معنادار جهت‌گیری ارزشمدارانه می‌داند و آن را در چارچوب نگاه به شرق نه در چارچوب گفتمان ایدئولوژیک بلکه در چارچوب یک گفتمان پراگماتیستی توجیه پذیر می‌کند. ولذا این نشان می‌دهد که ایران در سیاست خارجی خود دچار یک شیفت پارادایم است. پارادایم حاکم بر جمهوری اسلامی بر اساس انقلاب اسلامی پارادایم نه شرقی، نه غربی بوده است. الان شرقی در برابر غربی است یعنی همکاری با شرق مارکسیستی و چپ گرای لنینیستی- مائوئیستی در برابر غرب لیبرال دموکراتیک خداباور. فلذا به جای آنکه جهت‌گیری یا رهیافت ایدئولوژیک در ارتباط با شانگهای و پکن و مسکو مطرح باشد نوعی عملکرایی سیاسی در آن نمود پیدا می‌کند و نه شرقی، نه غربی می‌شود همکاری با شرق در برابر غرب. البته این جهت گیری‌ها در دولت دوم حسن روحانی به واسطه تصمیم دستگاه سیاست خارجی ایران کلید خورد و اکنون پاسخ خود را باز می‌یابد.

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار