| کد مطلب: ۱۰۲۲۵۶۹
لینک کوتاه کپی شد

ايران گرفتار باتلاق نشود؛ طالبان افول بيشتري مي‌كنند

آرمان ملی- نرگس کارخانه‌ای: هنوز امور در همسایگی شرقی ایران شرایطی بی‌ثبات دارند و حتی نمی‌توان گفت اوضاع رو به بهبود می‌رود. از جنگ‌ها که بگذریم، شاهد اقداماتی در سطح ولایت‌های با مردم عادی غیرپشتون مواجه هستیم که از شهر و خانه خود توسط طالبان رانده می‌شوند و از سوی دیگر همچنان هزاران آواره در نقاط مختلف افغانستان در پارک‌ها و چادرها مستقر هستند. اما در میان طالبان نیز گویا شادی و سرور پیروزی تمام شده است و درگیری‌ها بالا گرفته. گفته می‌شود در نتیجه همین اختلافات با شبکه تندرو حقانی بوده است که ملا برادر به قندهار رفته و حالا حتی شاید مساله به ورود رهبر طالبان نیاز داشته باشد. در این روزها افغانستان و طالبان برای رسیدن به امنیتی که به دنبال آن است راه طولانی با مشکلات بسیار در پیش دارد و به نظر می‌رسد هر روز چیزی بر این مشکلات افزوده می‌شوند. در رابطه با آینده این اختلافات و تاثیرات آنها در روزهای آینده افغانستان «آرمان ملی» به گفت‌‎وگو با حشمت‌ا... فلاحت پیشه، تحلیلگر مسائل بین‌الملل، پرداخته است که در ادامه می‌خوانید.

در روزهای اخیــر اختلافات میان جناح‌های مختلف طالبان سبب درگیری آشکار در میان آنها شده است. در نتیجه این مشکلات درون‌طالبانی انتظار ایجاد چه مسائلی را در میان طالبان و اقدامات آینده آنها می‌توان داشت؟
واقعیت این است که انسا‌ن‌ها همواره به ذات خود باز می‌گردند، در سیاست نیز انسان‌ها از بنیادهای فکری خود جدا و حتی دور نمی‌شوند. بنیادهای فکری طالبان، که در 2500 مدرسه دینی و پرورش تروریست در مرزهای افغانستان و پاکستان پرورش یافته، جهت‌گیری‌های خاصی بر حسب محل ماموریت و آرمان‌هایشان، که برای خود تعریف کرده‌اند، دارد. جریاناتی نیز در میان آنها وجود دارد، یکی از این جریانات در ارتباط با کشورهایی چون قطر، پاکستان و عربستان است و به این دلیل که باید منافع کشورهای حامی خود را تامین کنند، سعی کرده‌اند در قالب دیپلماتیک عمل نمایند و حالا می‌بینیم که مواضع نرمی را مطرح می‌کنند. اما جریانات دیگری مثل جریان حقانی نیز وجود دارند که اساسا پرورش آنها ساختار شکنانه است و اعتقاد آنها بر این است که با یک دنیای کفر مواجه هستند و در نهایت سربازان آنها زمانی رستگار می‌شوند که در جنگ با این دنیای کفر به شهادت برسند. رویکرد آنها در عمل نیز، جنگ تروریستی، اقدامات انتحاری و مقابله با هرگونه امری است که در نظر آنها مظهر غرب‌گرایی باشد. به طور طبیعی چنین گروهی بیش از همه در خدمت اقدامات ایذایی دستگاه‌های اطلاعاتی قرار می‌گیرد. من در گذشته نیز این واقعیت را پیش‌بینی کرده‌ام که یک جریان ساختارشکن از دل طالبان برخواهد خواست، جریانی که آرمان‌های خود را به مصلحت‌های حامیان طالبان بند نمی‌کنند و سعی خواهند کرد که در دل دولت مقام و موقعیتی پیدا کنند. آنها کسانی هستند که سال‌ها در زندان‌های آمریکا بودند، شکنجه شده‌اند و سال‌ها آموزش تروریستی دیده‌اند. همچنین طبیعتا با چند موضعی که سخنگوی طالبان اتخاذ می‌کند نمی‌توانیم انتظار تعدیل مواضع آنها را داشته باشیم. در آینده حرکت‌هایی چون حمله به زنان، حمله به فرقه‌ها و مذاهب غیرطالبانی و حمله به خارجیان در دل طالبان شکل می‌گیرد و بروز خواهد کرد. دولت طالبان نیز در برابر چنین اقداماتی یا نمی‌خواهند یا نمی‌تواند واکنش نشان دهد و خواهیم شنید که خود طالبان می‌گوید گروه‌های خودسر دست به چنین اقداماتی زده‌اند. لذا به نظر من نه تنها طالبان چند مرحله از شکل‌گیری یک دولت مستقر بسیار دور است بلکه حتی با شکل‌گیری یک گروه متمرکز که قدرت را قبضه کند نیز فاصله بسیار دارد چون تمرکز آنها به هم خواهد خورد. اعتقاد من بر این است که جمهوری اسلامی ایران در کنار چنین کشوری باید علاوه بر برقراری و حفظ امنیت مرزهای خود به گونه‌ای عمل کند که مسیر تحولات افغانستان به سمت تروریستی شدن بیشتر این کشور نرود، گرچه من خود مخالف هرگونه اقدام یک جانبه در افغانستان هستم و معتقد هستم ایران باید در قالب یک ساز و کار بین‌المللی کمک کند تحولات اخیر منجر به بدتر شدن اوضاع این کشور همسایه نشوند.
برخی باور دارند ایران و دیگر کشـــورها در سطح بین‌المللی باید از افراد و جریانات اصلاح‌طلب در طالبان حمایت کند و سبب قدرت گرفتن آنها در افغانستان برای بهبود شرایط این کشور و روابط بین‌المللی شود. آیا باور دارید چنین امکانی وجود داشته باشد؟
باور ندارم جریان اصلاح‌طلبی در داخل طالبان شکل گرفته است اما معتقدم جریان مصلحت‌طلبی در دل آن وجود دارد که بیشتر ناشی از تبیینات اخیر دیپلماتیک طالبان تحت تاثیر مناسبات آنها با کشورهای حامی آنهاست. تنها رفتاری که من اعتقاد دارم ایران در شرایط کنونی باید انجام دهد این است که در قالب منافع و امنیت، افغانستان طالبانی را نه به عنوان یک کشور مستقر بلکه فعلا به عنوان یک کشور در حال انتقال سخت و توام با وخامت اوضاع ببیند. اما در سایر مسائل سرمایه‌گذاری کردن حتی در بخشی از طالبان منجر می‌شود که اگر بخش‌های جدا شده‌ای شکل گیرد، ایران گرفتار اقدامات ایذایی دیگر گروه‌ها شود. باور دارم شرایط کنونی به گونه‌ای است که می‌توان گفت از خیر تا شر افغانستان، ایران نباید خود را گرفتار تحولات این کشور کند.
بنابر ویژگی‌هایی که برشمــردیــد آیا طالبان را قدرتی موقت در افغانستان می‌دانید؟
طالبان بر اساس یک شرایط ایجابی و اثباتی شکل نگرفته و به همین دلیل است که حتی دوران قدرت موقت نیز برای آن قابل تعریف نیست. من معتقد هستم طالبان بر بنیاد فساد و بی‌کفایتی دولت گذشته و در عین حال بر بنیاد شکست یک راهبرد خارجی، دولت ملت سازی آمریکا در افغانستان، شکل گرفته است. طالبان در دوره اول خود با یک دوران تصفیه داخلی مواجه خواهـــد شد که این تصفیه‌های همزمان خواهد شد با ناکارآمــدی در مدیریت جامعه، افزایش نارضایتی‌ها و به ویژه افـــول اقتصادی افغانستان تحریم شده. این‌ها همه شرایطی هستند که باعث خواهند شــد در آینــده روز به روز افغانستان را از شرایط مستقر دورتر ببینیم.
اگر نگاه را از طالبان برداریم، در مقیاسی بزرگ‌تر مشکلات بیشتری برای طالبان وجــود دارند و در داخل افغانستان مقاومت‌هایی بـه جز مقاومت پنجشیر در حـال شکل‌گیری است. فارغ از ناکارآمدی‌های طالبان، این مقاومت‌‎ها بر طالبان و آینده افغانستان چه تاثیری خواهند داشت؟
همواره شرایط اقلیمی، فرهنگی و جغرافیای سیاسی افغانستان برای جنگ‌های چریکی آماده بوده است و چنین مقاومت‌هایی در قالب جنگ‌هایی چریکی در افغانستان شکل می‌گیرند و اگر طالبان در کوتاه مدت قادر نباشد نظم مستقری را شکل دهد تا شناسایی بین‌المللی به دنبال داشته باشد، روز به روز به دلیل بروز رفتارهای زیر نقاب مانده طالبان از این شناسایی دورتر خواهد شد و گروه‌های مقاومت، حامیان خارجی خواهند یافت، در نتیجه باز هم افغانستان، مثل افغانستان گذشته خواهد شد. شبیه به افغانستانی که همیشه شاهد هستیم و گرفتار جنگ‌های مختلف داخلی است. در واقع راه‌ حل افغانستان بازگشت به شرایطی است که بار دیگر در آن همگان بتوانند حضور خود را در دولتی فراگیر حس کنند و برای دفاع از حقوق خود نماینده‌ای داشته باشند و امکان دموکراسی نوین در افغانستان شکل بگیرد. اما همچنان افغانستان از چنین حالتی بسیار دور است.
عده‌ای مانــدن افغــانستان در جنگ را ناشی از سیاست‌های بین‌المللی برای استفاده از منابع و منافع در این کشور می‌دانند و عده‌ای باور دارند این وضعیت فرهنگی و جغرافیای افغانستان است که سبب این تنازعات دائمی است. شما علت این «افغانستان ماندن افغانستان» را چه می‌دانید؟
جنگ دائمی در افغانستان در درجه اول ریشه در عدم سازش مردم این کشور با یکدیگر دارد که هیچگاه نمی‎توانند با هم کار کنند. دلیل دوم نیز این است که کشورهای خارجی هیچگاه به دنبال یک نظم فراگیر نیستند و هر یک منافع خود را در فضای بکر افغانستان دنبال می‌کنند و حتی در گذشته نیز دولت‌های برخاسته از دل افغانستان موفق نبوده‌اند چه برسد به طالبان، به عنوان یک عامل بیرونی که عمدتا از پاکستان دستور می‌گیرد. عوامل خارجی چون کشورهای دیگر نیز در حال حاضر پس از شکست آمریکا به جای کمک به شکل گرفتن شرایطی مستقر، به دو دسته تقسیم شده‌اند؛ یک دسته تلاش می‌کنند به طالبان یک نظم پاکستانی بدهند و یا نظم طالبانی سال 1373 را احیا کنند و عده‌ای هم هستند که فعلا تحقیر آمریکا را فریاد می‌زنند اما در این میان برای کمک به افغانستان هنوز ساز و کار منطقه‌ای و بین‌المللی شکل نگرفته.
در میان مسائل جاری بین طالبان و مقاومت‌های مختلف و حمایت‌های خارجی که ممکن است به سوی هر یک از این طرفین برود، احمد مسعود کجا قرار دارد؟
باور دارم اگر قیام احمد مسعود 6 ماه دیگر آغاز می‌شد، امکان نتیجه دادن آن بسیار بیشتر می‌بود. در شرایطی که دنیا دچار رعب نسبت به طالبان بود این قیام با سرکوب طالبان مواجه شد، گرچه همچنان باقی است و خاموش نشده است. اما به نظر می‌رسد افغانستان امروز یک افغانستان خسته از جنگ است و به دنبال ساز و کاری هستند تا حداقل‌های امنیتی و معیشتی برایشان فراهم شود. در چنین شرایطی امکان سربازگیری برای حتی گروه‌های ضدطالبان هم کم می‌شود اما واقعیت این است که طالبان بیش از آنکه به خاطر مقاومت دیگر طرف‌ها با شکست مواجه شود، به دلیل رفتارهای افشا شده خودش که از زیر نقاب خارج شده‌اند و به مرور خارج خواهند شد دچار افول خواهد شد.
در این منطقه هر کشور مانند چین، روسیه یا آمریکا به دنبال منافع خاص خود است و در برخی موارد حتی این منافع در تقابل با یکدیگر قرار دارد و یکی قطعا در این میدان بازنده خواهد بود. در میان این سیاست‌ها و کشورها کدام یک احتمال بیشتری برای شکست دارد؟
هیچگاه تاریخ تکرار نخواهد کرد که 135 میلیارد دلار تسهیلات و کمک به افغانستان توسط جامعه جهانی داده شود. این کمک به گونه‌ای بزرگ بود که حتی می‌توان گفت در طول تاریخ، چنین کمکی به کشورهای منطقه شبه قاره و آسیا بی‌سابقه بوده است. اما بار این تسهیلات به دلیل فساد سیاستمداران در افغانستان و چالش قدرتی که کماکان نیز وجود دارد، توسط هیچ دولتی به دوش کشیده نشد. در آینده نیز چنین اجماعی شکل نمی‌گیرد و افغان‌ها حتما دچار اشتباه هستند اگر به دنبال این باشند که برنامه‌ای خارج از کشور آنها را نجات دهد. تحولات افغانستان، راهکارهای افغانی را می‌طلبد و کشورهای خارجی اگر تنها مانع سازی نکنند، کمک بسیاری به افغان‌ها و افغانستان کرده‌اند اما از این مسیر نیز دور هستند. در حال حاضر هر راه‌حل مسالمت‌آمیزی با اسلحه طالبان مواجه خواهد شد و این دوران دردناکی است که جامعه جهانی باید در افغانستان نظاره کند تا اینکه خود طالبان واقعیت خود را نشان دهد و بعد از آن گروه‌های تروریستی که در کنار طالبان با ارتباط با شبکه‌هایی مثل شبکه حقانی شکل می‌گیرند و القاعده‌ای که زنده خواهد شد و دیگر گروه‌های تروریستی، جامعه جهانی را با هزینه بسیار بیشتری که روی دست خود گذاشته است مواجه خواهند کرد. در آن زمان است که نقش بازیگرانی مثل ایران بار دیگر پررنگ خواهد شد.

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار