| کد مطلب: ۱۰۲۲۴۶۴
لینک کوتاه کپی شد

اختلاف آمريكا و اروپا به نفع ماست؛ استفاده كنيم

آرمان ملی- حمید شجاعی: توافق برجام شرایط ناپایداری را می‌گذراند و از زمان خروج آمریکا از این توافق و وضع تحریم‌های ظالمانه و یکجانبه علیه کشورمان و عدم عمل به تعهدات از سوی سایر کشورهای حاضر در این توافق؛ ایران نیز تصمیم گرفته که به جای اجرای یک طرفه تعهدات تا زمانی که سایر طرف‌‌ها به وظایف خود عمل نکنند گام‌های کاهش تعهدات خود را بردارد. با این حال باز هم این ایران است که به عنوان اولین کشور خواهان بازگشت همه طرف‌ها به تعهدات و احیای توافق هسته ای است. چنانکه در ماه‌های اخیر نیز شش دور مذاکرات در وین را ادامه داد تا با طرفین به توافق برسد. با این حال هر چند همه طرف‌‌ها از لزوم حفظ و احیای برجام سخن می‌گویند؛ اما گویا اروپایی‌ها گوش به آمریکا و البته منافع خود دارند و چین و روسیه نیز بسته به شرایط و منافع خود اعلام موضع می‌کنند. این در حالی است که غربی‌ها اخیرا نیز در حوزه فنی نگرانی‌هایی را پیرامون افزایش غنی‌سازی‌های ایران مطرح کرده و حتی تا مرز صدور بیانیه علیه ایران نیز پیش رفتند و عده‌ای هم صحبت از صدور قطعنامه علیه کشورمان را به میان آوردند. با این حال سفر اخیر رافائل گروسی مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی به تهران و دیدار با محمد اسلامی رئیس سازمان انرژی اتمی اتفاق مهمی بود که باعث شد تا نگرانی‌‌ها جای خود را به اعتماد سازی بدهد و گروسی هم از افزایش دیدارها و ادامه مذاکرات در وین صحبت کند. حال باید دید در نشست آتی شورای حکام و مذاکرات برجامی چه تحولاتی رخ خواهد داد. در این راستا برای بررسی تاثیرات سفر گروسی به تهران، احیای برجام و مسائل آن و نوع نگاه طرفین به این توافق «آرمان ملی» با مهدی ذاکریان استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل بین‌الملل به گفت وگو پرداخته است که می‌خوانید.

با وجود ابراز نگرانی‌های غربی‌ها در مورد برنامه هسته‌ای ایران؛ سفر اخیر مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به کشورمان را چگونه ارزیابی می‌کنید و این سفر چه تاثیرات مثبتی در نشست آینده شورای حکام خواهد داشت؟
ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تعامل داشته و خواهد داشت و آمادگی خود را برای این تعامل انکار نمی‌کند اما در علت این تعامل که به قطعنامه 2231 و برجام باز می‌گردد 1+5 تعهداتی دارد که آن تعهدات انجام نشده است. اگر کشورهای 1+5 نگران این هستند که آژانس نظارت کامل داشته و ایران همکاری کامل با آژانس داشته باشد باید به تعهدات خود بازگردند. نهاد ناظر بر رفتارهای ایران در زمینه مسائل هسته‌ای آژانس است و قطعنامه 2231 نیز همین نهاد را مامور کرده است اما نهاد ناظر بر رفتارهای 1+5 کیست؟ پاسخ این است که در واقع هیچ کس و نهادی برای نظارت نداریم. آنها به تعهدات خود وفا نکردند چنانکه آمریکا تعهدات خود را انجام نداد و از برجام خارج شد و بقیه نیز از ترس آمریکا به تعهدات خود عمل نکردند. لذا ایران خواهان این است که همه طرف‌هابه صورت دقیق و مطلوب به تعهدات خود بازگردند و کلیه تحریم‌ها برداشته شود. آژانس و اقای گروسی هم می‌دانند که ایران انگیزه‌ای جز همکاری ندارد. بنابراین اگر میزان غنی‌سازی را هم بالا می برد به این خاطر است که طرف مقابل هم به تعهدات خود پایبند نبوده است. لذا قرار شد که آقای گروسی برود و با کشورهای غربی صحبت کند و سپس در وین مذاکرات ادامه پیدا کند. لذا منطق ایران منطقی درست و در خط صحیحی است و این نه تنها غربی‌ها که روس‌ها و چینیَ‌ها هستند که باید براساس تعهدات و وظایف خود عمل کنند. نباید فراموش کنیم که 1+5 در مورد مسائل ایران یکپارچه است و اینطور نبوده که فقط اروپایی‌ها نسبت به ایران تعهدات خود را عمل نکردند بلکه بر عکس روس‌ها و چینی‌ها هم کار خاصی برای ما نکردند. حال بماند که اتحادیه اروپا لااقل شعار اینستکس را داد ولی روس و چین حتی شعاری هم در خصوص انجام وظایف خود در برجام نداند.
با توجه به آنچــه می‌فرمایید پس چرا با وجود اینکه روسیه و چین هم کارکرد لازم را در قضیه برجام نسبت به ایران نداشته‌اند؛ ایران همچنان نگاه به شرق را تقویت می‌کند؟
یک تئوری در روابط بین‌الملل و تاریخ روابط خارجی ایران داریم به نام تئوری موازنه قوا و در تاریخ روابط خارجی ایران متاسفانه این تئوری موازنه مثبت بوده که پس از انقلاب به تئوری موازنه منفی تغییر کرده است. در دوره قاجار اگر امتیازی به انگلیس می‌دادند باید امتیازی هم به روسیه می‌دادند اما در بعد از انقلاب این موازنه منفی شده به این صورت که اگر به آمریکا می‌گوییم نه به روسیه هم نه بگوییم. اگر به اتحادیه اروپا می‌گوییم نه به چین هم بگوییم نه. این تئوری موازنه منفی در ایران بسیار قوی و محکم است. لذا به نظرم درباره مساله روابط خارجی باید از قالب تئوری موازنه خارج شویم و به سمت تئوری همکاری جهانی و اقتصادی برویم. هر جای دنیا هر کشوری در راستای منافع ملی ما عمل کند در روابط خارجی باید به او خیر مقدم و خوشامد گفت. بنابراین آمریکا، اروپا، چین یا روسیه باید همه دنیا کار کنیم. نگاه به شرق بسیار بی معنی است همانطور که نگاه به غرب بی معنی است. نگاه با معنی نگاه به منافع ملی است. ایران نیز باید به دنبال نگاه به منافع ملی برود. هر کشوری فرق نمی‌کند فرانسه، روسیه، ایتالیا، کره جنوبی، ژاپن امارات ، سعودی و ... بتواند در راستای منافع ایران صحیح گام بردارد و به منافع ایران کمک کند در اولویت همکاری با ایران قرار می‌گیرد. ما در تاریخ روابط خارجی خودمان نیز بعد از پیروزی انقلاب در زمان‌‌‌هایی روابطمان با سوئیس در صدر بوده و این نشان دهنده محوریت منافع ملی بوده و ما می‌توانستیم در مسائلی با این کشور خوب کار کنیم و منافع ما را تامین کند. لذا در مسائل اقتصادی ، سیاسی، فرهنگی و امنیتی باید نگاهمان صرفا منافع ملی و به همه کشورهایی باشد که در این راه به ما کمک می‌کنند. بنابر این دیپلماسی نگاه به شرق، غرب، آفریقا یا آمریکایی لاتین با موضوع نگاه به منافع ملی بی معنی شده و به نگاه جهانی به هر کشوری که بتواند با ما کمک کند تبدیل می‌شود.
برخی مطـــرح می‌کنند که اروپایی‌ها همواره در اتخاذ تصمیمات و عملکردهایشان تحت تاثیر آمریکا بوده‌اند و همین مساله باعث شده تا نتوانند رویکرد مستقلی از خود حداقل در مورد ایران نشان دهند؛ چقدر به این موضوع قائل هستید؟
معتقدم که کشورهای پیشرفته و مدرن بر پایه منافع ملت خود تصمیم می‌گیرند و در بسیاری از مسائل کشورها با هم همسو هستند و آن جایی است که منافع طرفین و منافع متقابل می‌انجامد. ولی در برخی از موارد با هم اختلاف نظر دارند. درباره مسائل ایران کل دنیا یعنی اروپا، آمریکا و روسیه و چین همه در مورد مساله هسته‌ای ایران یک نظر دارند که ایران نباید به سلاح هسته‌ای دست پیدا کند. لذا این نظر خاص اروپا و آمریکا نیست بلکه نظر روسیه ، چین ، عربستان، پاکستان، ترکیه ، امارات و... است. همه کشورهای دنیا در این موضوع با یکدیگر هم نظرند. بنابر این آنهایی که می‌خواهند بیایند و با هم در مورد مسائل هسته‌ای نتیجه بگیرند که اروپا از آمریکا اجازه می‌گیرد اشتباه می‌کنند، چراکه این نظر خاص هر کشوری است. ولی در مورد برخی مسائل اروپایی‌ها با آمریکا اختلاف دارند و در بعضی از مسائل هم کاملا متحدند. به عنوان مثال اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها در موضوع فلسطین و اسرائیل با هم اختلاف دارند. چنانکه تولیدات سرزمین‌های اشغالی حق ورود و صادرات به اتحادیه اروپا ندارد اما آمریکایی‌ها چنین نگاهی ندارند. در مورد مسائل اعراب و اسرائیل اتحادیه اروپا معتقد است که باید ما عدالت را نسبت به ملت فلسطین پیش بینی و رعایت کنیم در حالی که آمریکایی‌ها چنین نظری ندارند. لذا اختلاف نظر دارند یعنی آمریکایی‌ها و اروپا در مساله فلسطین اختلاف نظر دارند. در مساله حقوق بشر اروپایی‌ها طرفدار شورای حقوق بشر و دیوان کیفری بین‌الملی هستند اما آمریکایی‌کاملا مخالف اروپایی‌ها است. ولی در برخی از مسائل آمریکا و اروپا کاملا متحدند مثل مساله مبارزه با تروریسم که نگاهشان کاملا یکسان است. در موضوع چگونگی برخورد با کره شمالی نگاه یک شکلی دارند ولی در موضوع چگونگی برخورد با عربستان سعودی نکاه اتحادیه اروپا با آمریکا فرق می‌کند. در مورد ایران در موضوع هسته‌ای با هم موافقند ولی در مسائل دیگر با هم اختلاف جدی دارند و در ایران به جای اینکه برخی از جناح‌های سیاسی در داخل کشور از این اختلاف و رقابت میان اروپا و آمریکا به نفع منافع ملی ایران بهره بگیرند متاسفانه اروپایی‌ها را به سمت آمریکا هل می‌دهند که در مسائل اختلافی نیز با هم متحد شوند. اینها برای رقابت سیاسی و با انگیزه‌های شخصی می‌آیند و چنین مسائلی را مطرح می‌کنند در حالی که کاملا اشتباه می‌کنند. شما باید کاری کنید که از اختلاف میان کشورها استفاده کنید البته این رویکرد موقعی هم نباید منجر به توهم شود. بر عکس عده‌ای هم در داخل کشور دچار این توهم می‌شوند که این اختلاف سلیقه یعنی دشمنی و خصومت میان اروپا و آمریکا در حالی که اینگونه نیست و باید حدش را در همان اندازه اختلاف ببینیم و دچار توهم نشویم که بگوییم اینها با هم دشمنند. لذا باید بگوییم که در برخی موارد اختلاف دارند و در آن منافع خودمان را تامین کنیم اما متاسفانه این سنجش درست در سیاست و روابط خارجی وجود ندارد و گاه با اندازه‌گیری‌های نامناسب تحلیل‌های نادرستی ارائه می‌شود که منجر به زیان برای ملت ایران می‌شود.
در اختلافــات میان اروپا و آمریکا هم می‌تــوان تاثیـر آمریکایی‌ها را بر نوع تصمیم‌گیری‌هــای اروپایی‌ها با برخی اهرم‌های فشار دید؟
خیر؛ آمــریکا نتوانسته و نمی‌تواند نظر خود را غالب کند. نمونه این موضوع تاسیس دیوان کیفری بیــن‌المللی است که اروپایی‌ها خواهان تاسیس دیــوان بین‌المللی کیفری و شورای حقوق بشر بودند که تاسیس شد. خواهان تصویب کنوانسیون‌های حقوق بشری و پیمان آب و هوایی پاریس بودند که تصویب شد. در خیلی از موارد آمریکایی‌ها نتوانستند نظر اختلافی خود را تحمیل کنند. مثلا در یونسکو اروپایی‌ها موافق عضویت فلسطین بودند و عضو شد. در حالی که آمریکا و اسرائیل مخالف بودند و آمریکا فشار آورده و حتی تهدید به ندادن بودجه هم کرد اما یونسکو عضویت فلسطین را پذیرفت. در سازمان ملل نیز دولت خودگردان به عنوان یک دولت رسمی پذیرفته شده است. در مساله بر جام نیز همین‌طور بود و ترامپ می‌گفت که دوره برجام تمام شده ولی اروپا در کنار روسیه و چین برجام را نگه داشتند. برجام را آمریکا نگه نداشت. برجام را ایران و 1+4 نگه داشتند و حتی سازمان ملل نیز قدرت نگهداری آن را نداشت و قدرت نگهداری آن در دست دولت‌های عضو برجام بود و با اینکه یک کشور خارج شد اما برجام از هم فرونپاشید. ترامپ از پیمان آب و هوایی پاریس هم خارج شد اما بعد آمریکا در دوره بایدن مجبور شد بازگردد. نظرات اختلافی آمریکا منجر به تحمیل بر اروپا نشده است. هرچند که این تحمیل بر روسیه و چین صورت گرفته است. چینی‌ها موارد اختلافی که در گمرک با ترامپ داشتند را نشستند و مذاکره کردند و نظرات ترامپ را در موضوع تعرفه و تجارت پذیرفتند. چینی‌ها و روس‌ها هر دو یرفتند. تنها جایی که روس‌ها و چینی‌ها با آمریکا اختلاف دارند مواردی مانند کره‌شمالی است که وتو می‌کنند. موردی هم بوده برای سوریه که وتو کردند. یعنی جاهایی که تقسیم بندی بلوک شرق و بلوک غرب می‌شود می‌بینید که روس‌ها و چینی‌ها می‌توانند نظر سیاسی و نه اقتصادی خود را اعمال کنند. مثل ماجرای سوریه، لیبی، کره ‌شمالی. درباره ایران، روسیه و چین تاکنون در شورای امنیت در قطعنامه‌ها رای منفی و ممتنع هم ندادند. لذا فقط در مسائل بلوک شرق و غرب مثل سوریه نظر خود را اعمال می‌کنند. برای اینکه آنها دیدند که دوبار در 2 جا اردوگاه خود را از دست دادند. یکی اردوگاه صدام بود که اتحاد جماهیر شوروی آنجا روابط پایداری داشت و آمریکایی‌ها هم ورود پیدا کردند و روس‌ها نتوانستند مانع شوند در نهایت این اردوگاه را باختند و دیگری هم لیبی بود که باختند. این روسیه و لیبی برای روس‌ها درس عبرتی شد که در مساله سوریه و... اجازه ندهند که حتی یک قطعنامه صادر شود.
طی چند وقت اخیر بارهـــا شاهد مواضع تروئیکای اروپایی، آمریکا و چین و روسیه هستیم که نسبت به تسریع در شکل گیری مذاکرات دوره هفتم در راستای احیای برجام تاکید دارند؛ این در حالی است که موضع ایران همواره این بوده که عجله‌ای برای مذاکره نداشته و بر اساس کسب منافع ملی خود وارد مذاکره می‌شود؛ اساسا عجله طرف‌های دیگر برجام برای آغاز مجدد مذاکرات از چه رو است؟
آنها می‌بینند که ایران میزان ذخایر و غنی سازی خود را افزایش داده و بنابر این تمام لوازم و شرایطی که معمولا برای رسیدن به فعالیت‌های هسته‌ای در حد نظامی امکان پذیر است ایران نزدیک می‌شود و لذا ابراز نگرانی می‌کنند. از این طرف ایران هیچ عجله‌ای ندارد به این خاطر که یکی از ابزارهای فشار همین افزایش ذخایر و بالا بردن میزان اورانیوم و دسترسی کامل به این دانش و فناوری است. وقتی شما به این دانش و فناوری دسترسی داشته باشید برای آنها محال است که بخواهند در مقابل شما فشار یا اعمال شرط بیشتری را وارد کنند. لذا ایران همچنان معتقد است که اگر به شرایطی که در گذشته تعیین شده و ایران مطابق قطعنامه 2231 شورای امنیت و برجام به تعهدات خود عمل کرده و جلو می‌برد ولی اگر شرایطی را که طرف مقابل باید به آن عمل می‌کرد، مهیا نشود هیچ عجله‌ای برای بازگشت به آن تعهدات نیست. لذا روس، چین ، آمریکا، فرانسه، آلمان، بریتانیا و اتحادیه اروپا باید عجله کنند و امتیازات خاص و بیشتری به ایران مطرح کنند تا ایران علاقه‌مند شود به تعهدات قبلی خود باز‌گردد. فراموش هم نمی‌کنیم که زمان زیادی هم تا پایان برجام نمانده و شش سال آن گذشت و زمان زیادی تا پایان برجام باقی نمانده و طی یک دهه آینده باید کلیه نظارت‌ها برداشته شود و میزان غنی سازی هم که دیگر کنترل شده نخواهد بود چون ایران در این شش سال هم بیشتر به تعهدات خود عمل کرده طرفین دیگر باید جبران این کاستی ‌ها را هم انجام دهند چون طی دهه آینده هم که برجام به پایان برسد هیچ نظارتی نیست. بنابراین اکنون باید سایر طرفین از این فرصت تعهدات ایران استفاده و عجله کنند چون زمان از برجام می‌گذرد و پس از ان دیگر توافق دیگری نخواهد بود.
اخیرا مقامات آمریکایی‌ مطرح کرده‌اند که اگر آمریکا در مذاکــرات پیش رو ببیند که منافعش تامین نمی‌شود احتمالا از خیر برجام خواهد گذشت؛ اساسا فکر می‌کنید آمریکایی‌ها جدای از برجام به فکر نوع تعامل دیگری هستند؟
آمریکایی‌ها در تصمیـــم گیری‌هــای خود خطاهای فراوانی دارند و بیست سال پیش در 11 سپتامبر به افغانستان حمله کردند و 20‌سال بعد همان گروهی را که از کار برکنار کردند روی کار آوردند. پس تصمیمات غلط زیاد می‌گیرند. در مورد ایران هم آقای بلینکن اظهار‌نظرهای اضافی و نامربوط می‌کند. وضعیت ایران به گونه‌ای است که در منطقه و مسائل هسته‌ای در موضع برتر است. لذا وزیر خارجه آمریکا حرف بی ربطی می‌زند چون جایگاه و موقعیت ایران جایگاهی است که ترامپ هم به‌رغم اینکه با اسرائیل، عربستان، امارات و بحرین متحد شده بود نتوانست آن را متزلزل کند. این همه هزینه مادی و معنوی کردند و به نتیجه نرسیدند تا جایی که خواستند اعتراضات بحق مردم را هم با خود گره بزنند و بتوانند دیدگاه خود را جلو ببرند که باز هم موفق نشدند. بنابر این اینها باید از تجربه‌های تلخ گذشته خود درس بگیرند و به سمت همکاری با ملت ایران روی بیاورند و فراموش نکنند که کاری که آنها کردند جز زیان برای ملت ایران چیز بیشتری نبوده و باعث شکاف بیشتر میان دو کشور می‌شود و لذا باید خطاهای خود را جبران کنند.

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار