گونه در حال انقراضِ کی بودیم ما؟!
بهار اصلانی
دکتر جان دیشب خواب دیدم در میهمانی، مشاهیر به دیکاپریو اصرار میکردند که بچهدار شود. کیت وینسلت میگفت: «لئو از تو یهدونه برای دنیا کمه، خودترو تکثیر کن.» لئو میگفت: «اصلا گیرم که من باشم فاضل، از فضل من بچهرو چه حاصل؟ به علاوه فرض کن خودمرو قلمه هم زدم، من اصلا اعصاب سروصدارو توی خونه ندارم. بچه میخواد هر دقیقه بپرسه این چیه؟ اون چیه!؟ این دنیا چه چیز دندونگیریه که بخوام بچهرو باهاش آشنا کنم؟! شاید یکهو یهبچه بزرگرو به سرپرستی بگیرم که حداقل بتونه سوالهاشرو خودش گوگل کنه و مزاحم من نشه.»
شکیرا گفت: «آره بابا سری که درد نمیکنهرو دستمال نمیبندن. بچه ما روی من و پیکه حساسه. شب ا مثل روح سرگردان توی خونه پرسه میزنه و با اولین صدایی که میشنوه در اتاقرو باز میکنه و در مورد باباش از من میپرسه.
ژان پلسارتر و سیموندوبوار هم معتقد بودند هرکسی صلاحیت فرزندداری رو ندارد. سیمون میگفت: «ژان هر شب سر اینکه کدوممون ظرفهارو بشوریم یکدست اسمفامیل با من بازی میکنه، قانونش هم اینه که هرکی امتیازش کمتر شه باید ظرفهارو بشوره اما اونقدر متقلبه که تاحالا یکبار هم خودش ظرف نشسته. خب معلومه! وقتی اشیا از «ب» رو بنویسی «بوزینه چرخدار»، هیچوقت نمره کم نمیآری. حالا تصور کن بچه داشته باشیم و بچه شیطون هم باشه و تصمیم بگیره دستش رو فرو کنه توی پریز برق، تا من و ژان بخوایم اسمفامیل بازی کنیم که مشخص شه نوبت کیه که بره بچه رو نگه داره که بچه کِز خورده و کار تموم شده!»
مریلین منسن گفت: «لئو جان، بخش ترسناک بچه داشتن، تحمل دوست خیالیشه. فکر کن سر سفره نشستی، بچهات هم یه بشقاب اضافه برای رفیق خیالیش که اسمش «صفدر تیزی بازه» گذاشته و مدام داره آمار زندگیترو به یهموجود نامرئی بزهکار میده! آخرش هم صداشرو کلفت می کنه و میگه: «بابا! صفدر خان رو رنجوندی!». تو باشی ترجیح نمیدی بچه و رفیق خیالیشرو با هم از خونهات بندازی بیرون؟!» دیکاپریو به منسن گفت: «شما خودت نماد رعب و وحشتی! اون چی بوده که تونسته شمارو بترسونه! آقا اصلا چه اصراریه سرِ مرگی ما بچهدار شیم؟! الان اگه زن من موقع زایمانش باشه و برق بیمارستان قطع بشه بچه توی راه گیر کنه شما پاسخگویی؟! اصلا توی این بیآبی از کجا براش موقع زایمان، مطابق کلیشه فیلمهای درِپیت، یه لگن آب گرم و حوله تمیز جور کنم؟! پاسخگویی به نیازهاش با این هزینههای نامتناسب با درآمدها اون هم وسط خشکسالی و محرومیت که ممکن نیست! یعنی توی بهترین حالت بچهام عقدهای بار میآد چون هرچی دستِ همکلاسیهاش میبینه رو نداره.»
ناگهان درِ تالار باز شد و آنجلینا جولی با گروه متنوعی از فرزندانش با سروصدا وارد شد. رازی، با اشاره به خانم جولی رو به میهمانان گفت: «ساقیِ معتبرام، این هم نمونه کارم.»
ارسال نظر