| کد مطلب: ۱۰۱۹۱۱۰
لینک کوتاه کپی شد

سازوکار تصمیم‌گیری اصلاح‌طلبی و اصلاح‌طلبان ناروشن است

«مـرگ اصـلاح‌طلبـی، مـرگ طبیعی‌ نیست. عناصری زورمنــد و صاحـب قـدرت، اصلاحات و اصلاح‌طلبی را نشانه رفتـه‌اند و می‌خواهند آن را از بین‌ ببرند.» این بخشــی از اظهارات
سعید حجاریان است. او پس از انتخابات ریاست جمهوری 1400 بود که این توئیت را منتشر کرد: «اصلاحات صندوق‌محور مرد! اما قبل از تدفین شکوهمند باید به اتاق تشریح برده شود تا علت مرگ روشن شود. آیا مرگ بر اثر کهولت سن بوده یا رد پای قاتل یا قاتلانی را می‌توان پیدا کرد.» و حالا در مورد چرایی مرگ اصلاحات و آنچه ازآینده سیاسی پیش‌بینی می‌کند، سخن گفته است. حجاریان در واکنش به اینکه تکلیف شما و انتخابات از بهمن‌ماه سال ۱۳۹۹ مشخص بوده است، چرا این پیش‌بینی به سازوکار تصمیم‌گیری اصلاح‌طلبان وارد نشد. احساس نمی‌کنید یک جریان که شاید شما و چند نفر دیگر نماینده آن هستید، اقلیت شده‌اند یا در حال اقلیت شدن هستند؟ به امتداد گفت: زمانی شما در قالب یک حزب بحث می‌کنید؛ مانند حزب مشارکت. من در حزب نظر خودم را داشتم، طرح بحث می‌کردم و به نقدها جواب می‌دادم و دست آخر ممکن بود نظرم صورت اجرایی بگیرد یا نگیرد. اما الان سازوکار تصمیم‌گیری اصلاح‌طلبی و اصلاح‌طلبان ناروشن است. این مساله نیاز به نقد مفصل دارد که اکنون محل بحث ما نیست؛ بنابراین به موضوع اقلیت شدن می‌پردازم. زمانی‌که تلقی اقلیت‌شدن به‌وجود می‌آید باید یک پرسش مهم را طرح کنیم؛ آیا من و دوستان همفکر به‌لحاظ عددی همزمان میان سران و بدنه اصلاح‌طلب اقلیت هستیم؟ گمانم پاسخ منفی باشد. اولا، در نهاد اجماع‌ساز اصلاح‌طلبان به‌ هر ترتیب سیدمصطفی تاج‌زاده جزو سه‌نفر نامزد منتخب قرار گرفت؛ بنابراین میان متوسط سلایق اصلاح‌طلبان اقلیت نیستیم و در میان بدنه اصلاح‌طلبان هم چنین نظری دارم؛ یعنی اگر یک سازوکار رای‌سنجی شفاف وجود داشته باشد، می‌توانستیم براساس شاخص سن، تحصیلات و محل سکونت بگوییم چند‌درصد جوان‌ها به اصلاح‌طلبی پیشرو تمایل دارند و چند‌درصد به انواع دیگر اصلاح‌طلبی میل می‌کنند. وی ادامه داد: برخی اصلاح‌‌طلبانِ صندلی‌طلب معتقدند سیاست مقدمه کسب‌وکار است؛ باید به آن میزان دُز سیاسی فعالیت‌‌ را بالا ببریم تا حساسیت هیچ فرد و نهادی بالا نرود. از منظر اینان سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبانه یعنی اعلام نظر درباره مسائل روبنایی و دعواهای اداری-استخدامی تا حد فرماندار و استاندار! شما می‌توانید نماد این تفکر را -چه حزب باشد و چه فرد- در معرض آرای عمومی قرار دهید و ببینید چه قدر مقبولیت دارد.
تاج‌زاده می‌توانست
وی درباره معنای حمایتش از تاج‌زاده توضیح داد: بالاخره یک‌نفر باید راهی برای سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبانه باز کند. در انتخابات ۱۴۰۰ مصطفی تاج‌زاده همان یک‌نفر بود. تاج‌زاده نیرویی تشکیلاتی، فعال و نقاد بود و می‌توانست اصلاحات را یک قدم به جلو ببرد و از بوروکراتیزه شدن آن جلوگیری کند که تا حد زیادی چنین کرد. این فعال سیاسی در بخش دیگری گفت: واقعیت این است بعضی دوستان در توهم سالیان گذشته به‌سر می‌برند و اکنون به خود آمده‌ و فهمیده‌اند این امام‌زاده معجزه نمی‌کند! اما بعضی‌ها اساسا چه در استراتژی و چه در تاکتیک صندوق‌محور هستند و اگر روزی برسد که ناگزیر از انتخاب بین جبهه پایداری و حزب مؤتلفه شوند، حتما وارد فاز تبلیغات خواهند شد و کمپین می‌سازند؛ مساله این‌ها سیاست نیست، این‌ها کمپین ‌باز هستند. حجاریان تصریح کرد: واقعیت و ماهیت جبهه اصلاحات دست‌کم برای من نامعلوم است و همان روز اول به آقای نبوی گفتم این جبهه انتخاباتی است. جبهه بادوام به‌لحاظ نیروها متکثر است، اما اهداف مشخص و نظام‌مندی را دنبال می‌کند. به‌عنوان مثال جبهه مشارکت از بدو تأسیس ماهیت جبهه‌ای داشت؛ چراکه هاضمه قوی‌ای داشت و اصل را بر فراگیری گذاشته بود، اما طبعا فراگیری و تصمیمات اقتضایی را پیش‌پای استراتژی سیاسی مدون ذبح نمی‌کرد. وی در مواجهه با یادآوری توئیتش مبنی براینکه «اصلاحات صندوق‌محور مرد! اما قبل از تدفین شکوهمند باید به اتاق تشریح برده شود تا علت مرگ روشن شود. آیا مرگ بر اثر کهولت سن بوده یا رد پای قاتل یا قاتلانی را می‌توان پیدا کرد.» توضیح داد: برای پاسخ به این پرسش در ابتدا باید توضیحاتی را ارائه دهم. ما دو‌ منبع قدرت داریم؛ منابع پایدار و ناپایدار. آرمان، گفتمان همبسته،‌ سازمان و استراتژی مهم‌ترین منابع پایدار به‌شمار می‌آیند. این‌ها را خودمان می‌سازیم، تبدیل به سرمایه می‌کنیم و کسی از بیرون آن‌ها را تعیین و تنظیم نمی‌کند، اما صندوق رأی منبعی ناپایدار است زیرا از طرف نظام سیاسی ساخته ‌‌و پرداخته می‌شود و رفتارها درباره آن پیش‌بینی‌پذیر نیست پس آن را که نپاید، دلبستگی را نشاید! اصلاح‌طلبان هر چقدر بتوانند بر منابع پایدار تکیه کنند و به قول ماکیاولی روی هنر (ویرتو) خودشان تمرکز کنند، احتمال آنکه صندوق رأی را که شاید با ادبیات ماکیاولی بتوانیم بخت (فورتونا) بخوانیمش، به‌دست آورند بیشتر است. به تعبیر مولانا: هر که کارد قصد گندم باشدش / کاه خود اندر تبع می‌آیدش. تجارب ما از ابتدای انقلاب تاکنون نشان داده است که هر چه منابع پایدار اصلاحات بیشتر بوده‌اند، توانسته‌اند منابع ناپایدار را جهت بدهند؛ مثلا دوم خرداد پدید آمد و‌ به تبع آن دستاوردهایی در مجلس و شورا و عرصه عمومی حاصل شد اما در انتخابات مجلس یازدهم یا ریاست‌جمهوری سیزدهم منابع پایدار با چالش مواجه بودند. می‌خواهم بگویم، نسبت ما با بود و نبود صندوق رأی باید مصداق این شعر حافظ باشد که می‌گوید: بنده پیر خراباتم که لطف‌اش دائم است
ور لطف شیخ و زاهد گاه هست و‌ گاه نیست!

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار