| کد مطلب: ۱۰۱۸۶۷۳
لینک کوتاه کپی شد

درگذشت «حمیدرضا صدر» در ۶۵ سالگی

حمیدرضــا صدر، نویسنــده، منتقــد سینمــا و مفسرورزشی پس از یک‌دوره مبارزه با بیماری سرطان در روز جمعه (۲۵تیرماه) و در سن ۶۵سالگی درگذشت. او متولد ۳۰ فروردین‌ماه ۱۳۳۵ در شهر مشهد بود. «صدر» دانش‌آموخته رشته برنامه‌ریزی شهری در دانشگاه تهران و لیدز انگلستان بود. او در کنار فعالیت‌هایی که به آنها شناخته می‌شود تجربه شاعری و عکاسی را هم در فعالیت‌هایش دارد. درآمدی بر تاریخ سیاسی سینمای ایران، پیراهن‌های همیشه، نیمکت داغ (از حشمت مهاجرانی تا الکس‌فرگوسن و ژوزه‌مورینیو)، روزی‌روزگاری فوتبال ( فوتبال و جامعه‌شناسی)، پسری روی سکوها (وقایع‌نگاری چهاردهه‌ای فوتبال ایران)، تو در قاهره خواهی مرد (رمان تاریخی درباره محمدرضا پهلوی)، یه چیزی بگو (نوشته لاوری هالس‌اندرسن) و سیصدوبیست‌وپنج (رمان تاریخی درباره حسنعلی منصور) از جمله کتاب‌های منتشرشده او به‌شمار می‌روند. «صدر» در برنامه‌های زنده فوتبالی زیادی در شبکه سوم سیما حضور داشت. او همچنین در برنامه «آن‌سوی نیمکت» در شبکه ورزش به‌عنوان کارشناس شرکت می‌کرد. این کارشناس ورزشی در تفسیرهایش ویژگی‌ها و لحن خاص خود را داشت و از اطلاعات تاریخی‌اش بهره می‌برد. اولین یادداشت سینمایی که از «صدر» به چاپ رسید، نقدی بود بر یکی از فیلم‌های جان‌فورد که آغاز همکاری او با مجله فیلم را رقم زد. او همچنین درباره تجربه‌اش در مجله هفت بیان کرده بود: «هفت مجله‌ای بود که قصد مردمی‌شدن نداشت و برای اقلیت می‌نوشت، روی جلدش را نمی‌فروخت و مصاحبه‌هایش انتخاب‌شده بودند. در سال‌های همکاری‌ام با «هفت»، یک مصاحبه با سهراب شهیدثالث، فیلمساز فقید ایرانی در شیکاگو و همچنین یک مصاحبه با فرخ غفاری، سینماگر ایرانی در پاریس داشتم. تعطیلی ناجوانمردانه مجله «هفت» آن‌قدر برایم تلخ بود که دیگر در مورد سینما ننوشتم و در هیچ مجله و برنامه سینمایی به فعالیت مداوم نپرداختم.» او در عین حال می‌گفت: «نقد فیلم در دنیا تمام شده است و مخاطبان خودشان صاحب‌نظرند، چرا که نسل جدید این امکانات را دارند که فیلمی را بارها ببینند و در موردش صحبت کنند.» صدر همچنین درباره ترجمه کتاب (یه چیزی بگو) گفته بود: در دوره‌ای که برای درمان همسرم که به سرطان مبتلا شده بود به آمریکا رفته بودیم این کتاب را در کتابخانه یکی از اقوام همسرم که روانشناس اجتماعی است پیدا کردم. این کتاب موشکافانه به نقد جامعه آمریکایی می‌پردازد. او معتقد بود: کتاب‌هایی را ترجمه کردم که دوست‌شان داشتم و خودم را در حوزه ترجمه و دیگر حوزه‌هایی که واردشان شده بودم، آماتور می‌دانم. حمیدرضا صدر همچنین درباره این‌که چگونه اقتصاد، شهرسازی، سینما و فوتبال را در کنار هم ادامه داده اظهارکرده بود: «شاید در ظاهر متفاوت باشند اما اگر تاریخ را پایه و اساس قرار دهیم، همه به‌هم متصل‌اند.»
دلنوشته چهره‌های هنری
پس از اعلام خبر درگذشت حمیدرضا صدر منتقد سینما و مفسر فوتبال، چهره‌های فرهنگی و هنری با انتشار دلنوشته‌هایی در فضای‌مجازی یاد و خاطره او را گرامی داشتند. برزو ارجمند با انتشار عکسی در صفحه اینستاگرامش نوشت: «انگشت‌شمارن آدم‌هایی که تاثیر شگرف بر زندگی دیگران می‌گذارن، با حرفاشون می‌تونی عاشق‌بشی، می‌تونی نگاهت به زندگی رو عوض کنی، می‌تونی سطح سوادت و بالا ببری و مهمتر از همه می‌تونی آدم‌تر زندگی کنی و تاثیر دکتر صدر اینگونه بود، پسوند آدم حسابی و عالیجناب برازنده اینگونه افراد است، عالیجناب دکتر حمیدرضا صدر جایتان همیشه در قلب ما سبز خواهد بود.» نگار جواهریان بازیگر سینما نیز با انتشار عکسی نوشت: «خیلی متاسفم... حیف، حیف، حیف. آرزوی صبر می‌کنم برای مهرزاد و غزاله‌ نازنینم». همچنین حبیب رضایی بازیگر سینما این‌گونه اندوهش را بر زبان آورد: «نشد… وقتی آمد… مرگ را می‌گویم، آنجا بودید، آقای دکتر نازنین و بی‌جانشین… نشد که بیشتر بمانید… یادم باشد هر زمان وقتش بود، در کنار صدها، این را هم بپرسم، از صاحب آسمان ‌و ‌زمین. غمگینم…بسیار، بسیار و بسیار… همین.» بهمن فرمان‌آرا کارگردان پیشکسوت سینما نیز در سوگ حمیدرضا صدر گفت: «یک دوست دیگر هم ما را تنها گذاشت... افسوس وافسوس...» احسان کرمی مجری سابق تلویزیون و بازیگر تئاتر هم درباره زنده یاد حمیدرضا صــدر نوشت: «رفیقم بود و عضوی از خانواده‌ام؛ همیشه در کنارم بود. همیشه یک مشاور و راهنمای بی‌نظیر. همیشه همراه من و خانواده‌ام. دکتر صدر نه فقط باسواد بلکه آگاه بود. نازنین به معنی واقعی… از شبی که فردایش برای آزمایش می‌رفت و از زمانی‌که آن جواب لعنتی آمد تا امروز دل من و همسرم آرام نداشت.»
صریح، مودب و بی‌غرض
مجید اسلامی منتقد سینما نوشت است: «همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می‌افتد. حمید را با شور؛ شوق و اشتیاقش به یاد می‌آورم و با وقار و شرافتی که کمیاب است. پرانرژی و کم‌طاقت. صریح، مودب و بی‌غرض. با شیوه‌ حرف زدنی ویژه و به‌یادماندنی (با جمله‌های کوتاه و بریده و حرکت دست‌ها). سنت‌شکن بود و درعین‌حال اهل به‌جاآوردن آداب اجتماعی. خشمگین در قبال بی‌عدالتی و طرفدار جوان‌ها. بی‌عقده (صفتی بسیار کمیاب) و سخت‌کوش. حضورش در تحریریه‌ فیلم در سال‌های دور برای ما جوان‌ترها غنیمتی بود. او یک تکیه‌گاه بود، برای همه‌ دوستانش (که کم نبودند) و بعدتر در مجله‌ ناکام «هفت» چهره‌ای بی‌جایگزین بود. با حمایتی همه‌جانبه. او یکی از مهمترین آدم‌های زندگی من بود. مریضی‌اش را از دور تعقیب کردم. مشابه مریضی برادرم بود و به خبرهای خوبی که گه‌گاه می‌رسید خوش‌بین نبودم. این مسیر را می‌شناختم که پراز رنج و تلخ‌کامی بود و تجسم او (با آن همه کم‌طاقتی) در چنین مسیر دشواری دردناک بود. برای همین پست‌های اینستاگرامی‌اش (هرچه بود) مایه‌ی دلگرمی بود (کامنت‌های معصومانه‌ طرفداران فوتبالی‌اش را که گه‌گاه طلبکارانه بود با ظرافت و بزرگواری جواب می‌داد). این ریسمانی بود سست برای آویختن به زندگی. حمید، بعداز بی‌تا شباهنگ و عباس عبدی عزیز سومین عضو تحریریه «هفت» است که از دست می‌رود. او را در جلسه‌ یادبود بی‌تا به یاد می‌آورم. با همان وقار و مهربانی همیشگی و تاثری که به‌خاطر لطفی بود که به جوان‌ترها داشت. کمتر پیش می‌آمد که فقط نظاره‌گر باشد. اما آن روز فقط گوشه‌ای نشسته بود و هیچ نمی‌گفت. در سکوتی کمیاب و شاید پیشگویانه. زندگی گاهی به کابوس می‌ماند.

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار