روابط خارجه ملی
کوروش الماسی محقق و پژوهشگر
در قرون پیشین که علوم همانند عصر کنونی توسعه نیافته بود، برای برخی صاحب منصبان و شیفتگان قدرت این امکان وجود داشت که مضمونی سلیقهای، به منظور بقای سیاسی، برای مفاهیم بنیادی انسانی واجتماعی ارائه یا تعریف کنند، اما در جهان توسعه یافته معاصر که مفاهیم انسانی و اجتماعی توسط علوم گوناگون، بنابر کارکرد مفاهیم، تعریف میشوند، دیگر هیچ صاحب منصب، آرمانگر، کارشناس متافیزیک یا سوداگری نمیتواند مفاهیم انسانی و اجتماعی را بر اساس اهداف فردی، جناحی و غیراجتماعی(ملی)، تعریف یا تبیین کند. به عنوان مثال، مفاهیم منافع و امنیت ملی، حاکمیت قانون، عدالت اجتماعی، حقوق بشر، حق آموزش، بهداشت و درمان رایگان و... بنابر «کارکرد» این مفاهیم، تعاریف و مضمونی جهانشمول دارند و غیرعقلانی و حاکی از اهداف غیر اجتماعی و غیر ملی خواهد بود اگر کارگزار یا صاحب منصبی تلاش کند اینگونه مفاهیم را مبتنی بر اندیشههای تاریخی، متافیزیکی و آرمانگرایانه، تعریف کند. یکی از این مفاهیم، «روابط خارجه ملی» است که به طور بسیار کلی و مختصر به آن اشاراتی میشود. تبیین روابط خارجه ملی را با تبیین دو عنصر تشکل دهنده «روابط خارجه ملی» یعنی «روابط خارجه» و
«ملی» آغاز میکنیم. روابط خارجه؟ انسانها، گروهها و کشورها بر اساس انواع نیازهای فردی، گروهی و ملی مجبور به ایجاد روابط سالم و سودمند با دیگر افراد، گروه ها و کشورها هستند. بنابراین «داشتن ارتباط سودمند با دیگران نه یک گزینه بلکه یک ضرورت اجتناب ناپذیر می باشد». در قرونی که شمشیر، نیزه، خشونت، سوداگری و... ابزار تحقق انواع نیازها انسانی، گروهی و اجتماعی بود، «نه خرد جمعی»، بلکه دسیسه، ترفند، ریاکاری، بیاخلاقی و... روشهای تحقق انواع نیازها بود. اما در جهان معاصر و به دلیل تولد و توسعه خرد جمعی درعصر روشنگری، روابط خارجه عرصه همکاری، تعامل، داد و ستد، دیپلماسی و... میباشد، بنابراین تنش در روابط (فردی، گروهی و بینالمللی) حاکی از پیگیری اهداف غیرملی یا کارگزاران غیرمتخصص و ناآشنا با امور عینی عرصه روابط بینالملل میباشد. ملی؟ بدین معنی که مدیریت کلان در جهان معاصر خرد محور، نمود و تبلور «خرد و اراده جمعی(ملی)» میباشد. حاکمیت در قالب تمامی کارگزاران و نهادهای گوناگون در تمام سطوح و با هر وظیفه و نقشی تنها مجریان تحقق اراده و اهداف جمعی(ملی) هستند. به بیانی، در جهان خرد محور، حاکمیت یک زیست مستقل از
ارادهها و موضوعی همگانی است. به عبارتی، حاکمیت تجمیع ارادههای یکایک اعضای(شهروندان) تحت حمایت حاکمیت است. در جهان معاصر، دخالت امور فردی و جناحی در امر حکمرانی بستر انواع چالشها اجتماعی و ملی که بیتردید منجر به بیثباتی خواهد شد، میباشد. بنابراین، اگر تعریف بسیار کلی از «روابط خارجه و ملی» را عقلانی و کاربردی تلقی کنیم، آنگاه میتوان ادعا کرد که توانایی و امکانات دشمن(دشمنان)نمیتواند اساس انبوه و انواع چالشهای اجتماعی، ملی و ناکامی راهبرد روابط خارجه باشد. بلکه (نفوذ) اثرگذاری دشمنان بر شرایط گوناگون اجتماعی و ملی، محصول ناکارآمدی مدیریت که ناشی از پیگیری اهداف غیر ملی و/ یا کارگزاران فاقد دانش و توانایی دیپلماسی است، میباشد. از اینرو، منطقی، کاربردی و صادقانهترین معیار ارزیابی راهکارها، طرحها و راهبردهای سیاسی در همه زمینهها و سطوح ازجمله روابط خارجه؛ نتایج ملموس، عینی و قابل درکی است که انواع راهکارها در مدت زمان معیین ایجاد میکنند، میباشد. «میدان و دیپلماسی» دو روش یا راهکار برای تحقق برخی اهداف خاص هستند. بنابراین، ارزیابی اینکه کدام روش یا راهکار سودمند و کاربردیتر میباشد، بستگی به
دستاوردهایی که هر راهکار در راستای تحقق اهداف از پیش تعیین شده ایجاد میکنند، دارد. اگر باور داشته باشیم که حکمرانی در جهان معاصر نمود و تبلور «خرد و اراده جمعی(ملی)» است، آنگاه میتوان ادعا کرد که تحقق منافع و امنیت ملی تنها و مشروعترین اهداف حکمرانی کارآمد، پایدار و باثبات میباشد. اگر استدلال فوق عقلانی تلقی شود، آنگاه عینی، کاربردی، صادقانه و غیرمغرضانهترین روش ارزیابی روابط خارجه، مراجعه به زیست عینی و روزمره شهروندان در عرصههای گوناگون به عنوان مثال، کیفیت معیشت، اشتغال، آموزش، بهداشت و درمان، اخلاق سیاسی، امنیت، برابری حقوقی، نشاط، امید، آرامش روح و روان و... می باشد. در جهان معاصر، به دلایل بی شمار، پیگیری راهکارها و اهداف غیرملی بهطور اجتناب ناپذیری منجر به دخالت سلیقهها در امور جمعی و... مدیریت کلان خواهد شد. اینکه روابط خارجه ابزاری برای تحقق رفاه، آرمش و امنیت یکایک شهروندان تحت حمایت حاکمیت است یک اصل غیرقابل انکار آسمانی و زمینی در «جهان خرد محور» معاصر است، بنابراین، طبق قوانین فرا ارادی «روابط خارجه ملی» باید هدف دستاندرکاران و کارگزاران روابط خارجه باشد.
ارسال نظر