برخی مسئولان جامعهستیزند
امید فراغت روزنامهنگار
جامعه امروز ایران به مسئولان واقعیتنگر نیاز دارد. مسئولان واقعیتنگر بین خواست و نیازهای جامعه تفاوت میگذارند. همانطور که میدانید بین خواست و نیاز تفاوت است؛ کسی که تشنه و گرسنه است نیاز به آب و غذا دارد. متاسفانه برخی مسئولان بدون در نظر گرفتن واقعیتها و نیازهای جامعه، پیوسته ساز ناکوک خود را مینوازند و عملکردشان بهگونهایست که مسئولان واقعیتنگر را نیز با خود به پایین میکشند. به عنوان مثال دردِ کرونایی جامعه امروز ایران با تهیه و تولید واکسنِ مناسب و بهموقع تا حد زیادی درمان میشود، دردِ بیکاری جوانان مملکت با ایجاد کار درمان میشود و همچنین دردِ اسارت با آزادی درمان میشود. اما تا هنگامی که مسئولان درک درستی از ورودیها و خروجیها نداشته باشند پیوسته اظهاراتشان دردی بر دردهای جامعه اضافه میکند. متاسفانه برخی شعارسازی و شعاربافی را شغل به حساب آورده و احساس میکنند وظیفه مسئولیتشان فقط و فقط زنده نگه داشتنِ شعارهای غیرکاربردی است! اگر مسئولان متناسب با واقعیتهای جامعه گفتار و عملکرد نداشته باشند جامعهستیز به حساب خواهند آمد. در فضایی که جامعه روند رو به رشد ذهنی و طبیعی خود را طی میکند مسئولی جامعهدوست است که در کنار ملت و حتی جلوتر از آنان حرکت کند! شرایط بهگونهای شده به جای اینکه مسئولان مردم را به روند رو به رشد هدایت کنند این مردم هستند که آنان را به مسیر درست هدایت میکنند و چنین واقعیتی غیرقابلکتمان شده است! وقتی فناوری و تکنولوژی در قالب شبکههای اجتماعی به عنوان مرجعی تاثیرگذار در جوامع کمترتوسعهیافته نقشآفرینی میکند و سانسور و فیتلرینگ هم نتوانسته است جلوی حرکت طبیعی جوامع را بگیرد، چرا برخی مسئولان چنین واقعیتی را درک نمیکنند؟ مسئولان جوامع باید بپذیرند که بشر ورای هر گونه اعتقاد و مکتبی قرار دارد؛ بنابراین بین بشر و مکتب باید بشر انتخاب اول باشد، در غیر این صورت بشر امروز لب به اعتراض خواهد گشود، چرا که موجودیت و کرامتش نادیده انگاشته شده است. مکاتب و اعتقادات آمدهاند که بشر را به اهداف عالی مادی و معنوی برساند. هر مکتب و روش و منشی که آدمی را به فقر، فلاکت و یأس و درماندگی بکشاند آن مکتب و روش و منش غیرقابلقبول است اگر ادبیات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی حکمرانان جوامع، ملتشان را به رفاه نرساند به تعبیری آن ادبیات باید تغییر کند، در غیر این صورت حکمرانان، جامعهستیز لقب خواهند گرفت و این ستیزیست که توامان همگیشان مغلوب خواهند شد. قاعدتا ملتی که در واقعیتها زندگی دارد با حکمرانانی که به اصطلاح آرمانگرا هستند آبشان در یک جوی نمیرود و هر چه زمان بگذرد خسارتهای دو طرف بیشتر خواهد شد. اکثریت جوامع به دلیل اتصال به خرد عمومی جامعه جهانی جهش ذهنی پیدا کردهاند و به تعبیری این جهش بهگونهای بوده است که دیگر به عقب باز نمیگردند؛ بنابراین حکمرانانی که چنین واقعیتهایی را درک نکنند نهتنها فاتح مغزها و قلبها نیستند، بلکه مغلوبی سرافکنده نزد مغزها و قلبها میشوند و در واقع شبیه زندانبانانی هستند که فقط قفل و کلید آن زندان در دستشان است.
ارسال نظر