سیاست خارجی 1400و چند نکته
سیدوحید کریمی تحلیلگر مسائل بینالملل
سیاست خارجی نشات گرفته از سیاست داخلی است؛ اما الزامی به پذیرش آن نیست و سیاست خارجی میتواند بر مبنای شرایط بینالملل تنظیم شود. تصویر صحنه سیاسی بینالملل، آمریکا، دولت آقای «جو بایدن» در آمریکا بسیار ضعیف و نیازمند همراهی اروپا، انگلیس و جمهوریخواهان است. جمهوریخواهان در اختیار لابی اسرائیل هستند. تاثیرگذار اصلی بر سیاست بینالملل آمریکا، انگلیس است. تنها انگلیس از قدرت مهار آمریکا برخوردار است. روسیه و چین؛ روسیه و چین قادر به تاثیرگذاری بر محیط بینالملل هستند اما چین بهخاطر «تهدید امنیتی برای غرب» اول توسط انگلیس و سپس آمریکا، در موضع دفاعی خواهد بود و با اتحاد نظامی استرالیا، ژاپن و آمریکا با پیادهسربازان هندی، در دریای جنوب چین متمرکز خواهد بود. روسیه آقای پوتین، کماکان خواهان پیوستن به موسسات غربی به خصوص اروپاست و به روایتی دیگر، در جمع غرب تحویل گرفته شود؛ لذا با اهرم حوزههای نفوذ به خصوص آسیا، آماده مماشات با غربیهاست و از طریق اسرائیل سعی در ایجاد تغییر تصویر در کنگره دارد. اما اروپا؛ انگلیس بهشدت مانع هرگونه همکاری غرب با پوتین است. انگلیس دشمنی با روسیه را برای حفظ پیمان نظامی ناتو، با دو هدف؛ تعهد آمریکا به حضور در اروپا و تفوق تفکر آنگلوساکسن بر اتحادیه اروپایی با محوریت فرانسه ضروری میداند. دیگر کشورها؛ بسط روابط دوجانبه بر مبنای مقتضیات تعمیق و سکون داشته باشد. انعطافپذیری با تشخیص موقعیت دولتها ضروری است. اگر فرضیه فوق پذیرفته شود، چگونگی تعریف نقش سیاسی برای جمهوری اسلامی ایران ساده است. نظم جدید جهان در حال شکلگیری است. دوران «گذار» است و فرصتی برای تعریف نقش جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان فراهم شده است. 1- سیاست خارجی در داخل؛ نیاز به اجماع و یکصدایی نیست. کشور آزاد باید چندصدایی باشد، اما در اجرا باید «نزدیک به اجماع» مجلس و دولت و نخبگان باشد. 2- منطقه؛ کشورهای همسایه باید ایران را آنطور که هست، بپذیرند. «گربه نشسته راه افتاده است و نشاندن گربه امکانپذیر نیست.» شاید لازم باشد یک دوره فشرده جنگی- نظامی برای پذیراندن ایران به همسایگان بهخصوص در حوزه خلیجفارس برگزار شود. 3- بینالملل؛ فعالیت دیپلماتیک علمی و در حوزههای حقوق و سیاست بینالملل بر مبنای آموزهها و «آرمانهای» اسلامی و تبدیل آنها به «واقعیت اجرایی» ضروری است. سخت است؛ ولی وظیفه نخبگان و دیپلماتهاست. نیازمند ابداعگری و نظریهپردازی و تفسیر آن در مجامع بینالملل هستیم. تبدیل «آرمان»های گام دوم انقلاب به «واقعیت» دشوار اما نخبگان و دیپلماتها قادر به ابتکار و انجام در این زمینه به خصوص ترویج از طریق مجامع بینالملل هستند. به عنوان مثال؛ «عدالت»، «تروریسم»، «منافع ملی» و «ضدیت با اشغال و اشغالگری»، «گفتوگوی نژادها و منع نژادپرستی» و «حمایت از حقوق ملتها» را میتوان ارائه داد. 4- روابط با آمریکا؛ بر مبنای نگاه ایرانی نظریه «اغفال»، آمریکا به «قدرت سخت» برای سوءاستفاده توسط دیگران تبدیل شده است. اول بار چرچیل انگلیسی، آمریکا را علیه هیتلر آلمانی اجیر کرد و قبایل عرب نیز به همین نتیجه رسیدهاند. باید این قدرت سخت آمریکا را اول؛ از لوث لابی انگلیس و اسرائیل رهانید و دوم؛ در خدمت «عدالت در جهان» عملیاتی کرد. حضور رسمی دیپلماتیک در واشنگتن به دو دلیل هدفمند ضروری است. پیشگیری از سوء استفاده دیگر کشورها و دوم؛ هدایت در راستای منافع «شیعه ناب اسلامی» (آرمان) یا «عدالت برای ملتها» (واقعیت) که به عهده نخبگان و دیپلمات های مجرب است. 5- روابط با اروپا، بین اتحادیه و دوجانبه تفکیک قایل شویم و اتحادیه را جز در امور اقتصادی نادیده بگیریم. میز تحقیق و پیگیری انگلیس و آمریکا را در هم ادغام کنیم. اگر ترامپ بازگردد، اروپا آینده درخشانی نخواهد داشت. شیطنت اروپا از آمریکا بیشتر است و استراتژی مهار آمریکا با فشار بر کشوری های مطرح اروپا-انگلیس موثر است.
ارسال نظر