| کد مطلب: ۱۰۱۱۲۴۷
لینک کوتاه کپی شد

بارقه‌های امید درسال نو

غلامعلی رجایی فعال سیاسی

سال 1399داشت باهمه تلخی هایش به انتها می رسید و من همچون سایرایرانیان عزیزخودم را با کوله باری ازغم ودرد ازدست دادن جان باختگان ویروس منحوس و مهلک وخانمان سوز کرونا آماده ورود به سال نو می کردم که تلفنی مرا به وجد آورد! از کرونا گفتم. بلای خانمان سوزی که تاثیرمخربش به مراتب از حمله مغول برنوع بشر بیشتر و بلکه قابل مقایسه نبوده و نیست-.چه آن یورش ظالمانه متوجه همه شهرها و بلاد عالم نبود وفقط بعضی ازکشورها همچون کشورعزیز ما، آن هم نه همه شهرهای آن، را تحت ستم خود گرفت اما این بلای زشت و وبای پلشت عالم‌گیر است وکمتر نقطه ای از این کره خاکی نیست که ازشر وآسیب آن در امان مانده باشد . با دوستی ازسادات، گرم گفت‌وگوی تلفنی بودم که تلفن همراهم زنگ خورد. آن سوی خط نخست وزیر دوران امام بود که شنیدن صدای گرم و پراز امیدش مرا از آن همه درد ومحنت رهانید .درد ومحنت مشاهده سختی مردم درشرایط بد اداره کشور وفشار تحریم ها بر آنان درکنارغم کهنه نشده ازدست دادن یار امام مرحوم هاشمی رفسنجانی که هنوز مثل خیلی ها بر جان وقلبم سنگینی می‌کند. ازآن سوی خط صدایی آمد: آقای رجایی؟ گفتم بله بفرمایید گفت :موسوی هستم میرحسین، ومن با شنیدن صدای میر یکباره غم‌هایم فراموشم شد .جناب مهندس ازمن احوال پرسید ذوق زده پاسخ دادم وگفتم دراین سال‌های تلخ به کربلا مشرف شده وبه نیابت از شما پیاده راه رفته ام ودرحرم حسینی زیارت ونمازخوانده‌ام. تشکرکرد و گفت من هرچه دارم از این دعاهاست. از حال همسر مکرمه شان پرسیدم گفت به‌حمدا... ایشان هم خوبند. به جناب مهندس گفتم واقعا خوشحالم کردید...
ادامه صفحه آخر

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار