نقدی بر نقدهای برنامه راهبردی 25ساله ایران و چین
سیدعلی خرم استاد دانشگاه- حقوق بینالملل
شــایــد یــکی از استثنائیترین و بحثبرانگیزترین موضوعات برای ایرانیها، همین برنامه راهبردی 25ساله ایران و چین باشد که از 9ماه قبل واکنشهای فراوان در فضای مجازی به خود اختصاص داد و هنوز به امضا نرسیده که امواج سهمگین از خارج روانه ایران گردید. همه واکنشها در جهت تحریک احساسات وطنپرستانه مردم در مخالفت با ناروائی مسئولان و نگاه امپریالیستی دولت چین بود. خیلی از اساتید و متخصصین در تعجب بودند که اینهمه واکنشهای معنادار و جهتدار برای چیست؟ شاید اولین واکنش از خارج از کشور با چاپ مقالهای حدود 9ماه پیش، منتسب به خانم شیرین طهماسبی (هانتر) در نشریه پترولیوم اکونومیست شروع شد. مقاله خبر از اعداد و ارقامی میداد که مثلاً قرار است در صنعت نفت 280میلیارد دلار و در راهسازی و راه آهن 120میلیارد دلار از سوی چینیها سرمایهگذاری شود و سپس سخن از یادآوری قرارداد ناصرالدین شاه با رویتر و ورود 5000نیروی امنیتی چین به ایران و مطالب تحریکآمیز دیگری گردید. از آنجا که هیچ عدد و رقمی در برنامه راهبردی ایران و چین وجود نداشت، خود نشریه پترولیوم اکونومیست با تذکری در اینباره که مقاله مستند نیست، از نشریه خود حذف کرد. خانم شیرین طهماسبی همکار سابق قبل از انقلاب در وزارت امور خارجه بود که عموماً تحلیلهای متقن و مستند مینوشت چرا اینبار با گفتن چند عدد و رقم یک دفعه به صحرای کربلا زد که احساسات مردم را تحریک کند، جای سؤال باقی دارد. اما برفرض که 280 و 120میلیارد خانم طهماسبی درست باشد، سؤال بنده این است که مگر ایشان اطلاع ندارد آمریکا در خاک چین بیش از 700میلیارد دلار در نفت، گاز، راه و ساختمان و دیگر شاخههای صنعت سرمایهگذاری کرده است؟ مگر چین با این سرمایهگذاری مستعمره آمریکا شد؟ مگر آمریکا توانست روحیه امپریالیستی خود را بر چین چیره سازد؟ چرا خانم طهماسبی اشک تمساح برای قراردادهای آمریکا و چین نریخت؟ چین از حدود 20 سال پیش شروع نمود و نوع همکاریهای خود را با کشورهای جهان در 6تا8 سطح، توصیف و دستهبندی کرد و نام آنها را به جای برنامه دوستی و مودت که معمول جهان بود، برنامه راهبردی گذاشت. روسیه و آمریکا بالاترین سطح روابط راهبردی را با چین در جهان دارند و سپس بریتانیا و آنگاه آلمان و بقیه کشورهای اروپائی و ژاپن. اسرائیل در سطح پنجم و ایران باحدود 20کشور دیگر از جمله عربستان و امارات در سطح ششم قرار دارند. چرا بیبیسی که چندین شبانهروز مردم ایران را به رگبار بسته بود که چرا مسئولان ایرانی سند رسمی 25 ساله را برای اطلاع عموم منتشر نمی سازند، خود آستین بالا نزده برنامه راهبردی بریتانیا و چین را به طور رسمی منتشر نمیکند؟ اگر آن برنامه منتشر شد آنوقت شاید محق باشد این سؤال را نزد مردم ایران مطرح نماید که چرا برنامه ایران و چین چاپ نمیشود؟ اسرائیل که نزدیک به 20سال پیش این برنامه راهبردی را با چین تنظیم کرد، به همراه اعراب منطقه مایل نیستند سرمایه و صنعت چین به کمک ایران بیاید درحالیکه عربستان و امارات خود نیز 5 سال پیش این برنامه را با چین به امضا رسانده و در عمل مقدار زیادی از این برنامه را پیاده کردهاند. البته این کشورها متحد آمریکا و از سرمایه و تکنولوژی آمریکا همواره بهرهمند بودهاند. اما چه کشورهای غربی، چه بیبیسی، چه اسرائیل و چه اعراب حاضر نیستند کوچکترین سندی در ارتباط با برنامه راهبردی خود با چین منتشر سازند ولی ایران را از طریق افکار عمومی تحت فشار...
میگذارند تا برنامه راهبردی را انتشار رسمی نماید و از این طریق به چند و چون همکاریهای خاص ایران و چین آگاه گردند. درحالیکه سند نزدیک به نهائی برنامه 25ساله ایران و چین، چند ماه پیشاز سوی وزارت امور خارجه ایران منتشر شد که بیبیسی هر شب در برنامههای خبری خود آن را نشان میدهد. اما چرا مردم ایران اینقدر دستخوش احساسات، تحریکات و تبلیغات غرب، اسرائیل، اعراب و معارضین خارجنشین قرار گرفتهاند؟ انتقادات نشان میدهد این واکنشها چندان به موضوع چین ارتباط ندارد بلکه در گام اول بخاطر این است که اعتماد بین مردم و حکومت فروریخته است که این هم از عواملی نظیر واکنش به حوادث 96، 97 و 98 ، سقوط هواپیمای اوکراینی، اختلاسهای بزرگ مسئولان، رها شدن ارزش پول ملی و اموال مردم در سوءمدیریت و تحریمها، نحوه مدیریت کرونا و عوامل دیگر نشأت میگیرد. وگرنه همین برنامه راهبردی چین با 78کشور جهان به امضا رسیده آیا مردم آن کشورها خنگ و عقبافتاده ذهنی بودند که واکنش نشان ندادند و تظاهرات نکردند؟ یا اینکه برنامه راهبردی آنان با چین خیلی متقن و طبق استاندارد ولی برنامه راهبردی با ایران خیلی امپریالیستی تنظیم شده است؟ در اینباره باید عمیق اندیشید و حال و روز مردم و مطالبات آنها را جدی گرفت تا شاهد این قبیل واکنشهای غیرمعمول نباشیم. جالب است اگر برنامه راهبردی ایران و چین با برنامه مشابه ایران و آمریکا مربوط به سال 1335 مقایسه شود، محتوا و اهداف هردو یکی است. طرف آمریکایی یا چینی قول ارسال سرمایه، تکنولوژی و مدیریت نوین میدهد تا اقتصاد و صنعت ایران ارتقا یافته و به رشد و توسعه کشور کمک نماید. البته بخشی از برنامه هم طبیعتاً به نمونههای خاص نظیر امور نظامی یا فضایی و یا هستهای برحسب علاقمندی آن کشور اختصاص یافته است. اما برخی انتقادهای اساتید و متخصصین داخل کشور در هفته گذشته، قابل توجه و بجا بود که با نوع اول که از خارج تزریق میشد، متفاوت است. همگان نگران بد اجرا شدن برنامه 25ساله با توجه به اختلاسهای بزرگ در کشور هستند. برخی از انتقادها حاکی از این بود که روسیه و چین در 40سال گذشته به ایران خیانت کردهاند چرا باید به آنها دوباره اعتماد کنیم؟ پاسخ این است که اولاً اگر کشوری در جهان کموزن باشد، همه براساس مراودات برد- باخت سعی میکنند برد را متوجه خود و باخت را نصیب ایران سازند. یک مثال ساده، آقای اشرف غنی، رئیسجمهور افغانستان به خود اجازه میدهد هنگام شروع به کار ساخت سد بر رودخانه، جلوی دوربینها فریاد هیستریک بزند و قراردادهای 50ساله دو کشور مربوط به تقسیم آب را به باد مسخره بگیرد و بگوید از این به بعد در ازای آب، ایران باید نفت به افغانستان بدهد! این از احساس آقای اشرف غنی ناشی میشود که فکر میکند وزن ایران سبک شده است، حال خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! ثانیاً، ما الان با چند انتخاب برای سرمایهگذاری مثلاً آمریکا، اروپا و چین روبهرو نیستیم که بخواهیم بهترین و پیشرفتهترین گزینه یعنی آمریکا را انتخاب کنیم. ثالثاً، همانطور که در سه مقاله قبلی عرض کردم، اگر ایران یک طرفه بهسوی چین یا روسیه برود و هیچ شانسی در غرب نداشته باشد، روسیه و چین هم با منافع ایران بازی خواهند کرد. پس باید تعامل سازنده با همه جهان را سرلوحه سیاست خارجی خود قرار دهیم تا نه غرب و نه شرق به ما نگاه طمعآمیز نداشته باشد. برخی از انتقادها نیز حاکی از آن بود که ایران با این برنامه 25 ساله به سوی دموکراسی نخواهد رفت. حقیقت این است که آنقدر توان اقتصادی کشور کاهش پیدا کرده که طبقات ضعیف به فکر نجات خود از گرسنگی، بیکاری و گرانی هستند، اولویت بعدی آنها دموکراسی است. بهعلاوه چین ادعا نکرده با این برنامه 25ساله میخواهد با ایران به سوی دموکراسی برود. پس انتظارات
بیحد و حصر و رویائی نباید از این برنامه با چین داشت. از طرف دیگر نبایستی هوشیاری خود را نسبت به مطالب جعلی و تزریقی از دست بدهیم، چون خارجنشینها که تا دیروز به این امید بودند بلکه دونالد ترامپ برای آنان دموکراسی و حکومت بیاورد، اکنون با ناامیدی مجبورند به ترفندهای دیگر روی آورند و از فضای مجازی برای تحریک مردم ایران استفاده کنند و مطالب جعلی به خورد جامعه بدهند تا شاید کمکی به اهداف آنان بنماید. در اینجا باید دوباره تکرار کنم اولاً، این برنامه 25ساله خیلی کلی است و هنوز به جزئیات و موافقتنامهها و قراردادها و عدد و رقم درنیامده است لذا نبایستی به اعداد و ارقام منتشره استناد کرد. ثانیاً، عامل اصلی برای اینکه کلاه سر ایران نرود، طرف ایرانی است.
همه منتقدان دلسوز، اساتید، فرهیختگان از یکسو و دستگاههای نظارتی و قضائی از سوی دیگرباید دقت نمایند به همان زرنگی که چین در قبال آمریکا رفتار کرد، ایران هم در کنار حفظ منافع چین، منافع خود را در نهادینه کردن تکنولوژی و بهثمر رساندن اقتصاد و صنعت و صرفهجوئی در هزینهها، به حداکثر برساند. ثالثاً، برخی مسئولان درباره این برنامه راهبردی برخلاف مردم، ذوقزده نشوند. این برنامه را رقبای منطقهای ایران سالها پیش امضا نموده و درحال اجرای آن هستند که شاید اغلب آنها متحدان آمریکا هستند. مسئولان نباید از این برنامه انتظار معجزه داشته باشند، نباید انتظار نبرد با آمریکا داشته باشند و نباید با این برنامه در فکر مقابله با کشورهای منطقه باشند، چین در قبال همه این مقاصد میایستد و عطایش را به لقایش میبخشد. برعکس باید از برنامه رشد و توسعه بنادر و جزایر برای بازکردن گرههای سیاسی با کشورهای منطقه بهره جست. بعد از سال 1371 که معضلی بهنام جزایر با امارات پیش آمد، متخصصین سازمان ملل متحد پیشنهاد کردند بهجای بحثهای سیاسی و امنیتی حول جزایر، به آبادانی و توسعه جزایر بپردازید، سرمایهگذار از امارات و سایر کشورهای
خلیجفارس بپذیرید و صورت مسئله را عوض نمائید. درپایان، از نگاه رشد و توسعه ایران، همانطور که در مقالات قبلی هم گفته شد، تأکید میشود چه خوب بود تکنولوژی اول جهان یعنی نوع آمریکایی وارد ایران میشد تا بهرهوری آن حداکثر باشد ولی اگر به هر دلیل سیاسی، این خواسته امکانپذیر نیست، نبایستی از درجه دوم یا سوم آن هم یعنی تکنولوژی چینی غافل بود تا شاید راه برای تکنولوژیهای برتر باز شود.
ارسال نظر