تعادل در روابط با غرب و شرق، موفقيت ما را به دنبال دارد
آرمان ملی- علیرضا پورحسین: اواخر هفته گذشته بود که وزیرخارجه کشورمان با مطرح کردن مواردی تاکید کرد که ۱۸ ماه پیش نخستین پیشنویس برنامه همکاری راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین را به همتای چینی پیشنهاد و در این مدت مذاکره را مدیریت کرده و نسخه نهایی را با مجوز دولت امضا کرده است و اطمینان دارد همه ما با همدلی و همراهی، با تقویت و گسترش روابط فراگیر، متعادل و متناسب با جهان در دوران گذار کنونی روابط بین الملل، منافع ملی و توسعه پایدار کشور و سربلندی ایران زمین و رفاه مردم را تضمین خواهیم کرد. تقویت و گسترش روابط فراگیر، متعادل و متناسب با جهان همان اصلی است که وزیرخارجه در صحبتهای خود به آن اشاره کرد اما بسیاری از کارشناسان بر این باور هستند ایران همواره در سالهای اخیر نتوانسته آن را به خوبی ایفا کند و همواره از این حوزه ضربه خورده است. اصلی که بسیاری از کشورها امروز با اتکا به آن توانستهاند توسعه را در تمامی عرصهها تجربه کنند و کمتر با مشکلاتی نظیر آنچه که امروز ایران در پیش دارد، دست و پنجه نرم کنند. در راستای بررسی این مساله «آرمان ملی» گفت و گویی با نصرتا... تاجیک سفیر پیشین ایران در اردن داشته است که
در ادامه میخوانید.
نــزدیک شدن ایران به چین منجر به این امر میشود تا آمـــریکا احساس خطر کرده و در روزها و هفتههای آتی بــرنامهای برای توافق با ایران به صورت گام به گام را در دستور کار قرار دهد؟
ایران و آمریکا یک سلسله مشکلات، اختلافات و چالشهایی دارند که فارغ از نقش سازنده یا تخریبی عنصر ثالث باید حل شوند. بنابراین مسائل مربوط به نقش و تاثیر عنصر ثالث به مراتب وزن کمتری از آن اختلافاتی دارند که میان خود ایران و آمریکا وجود دارد. تا زمانی که میان ایران و آمریکا یک نقشه راه بهوجود نیاید و منافع و حوزه نفوذ خود را برای یکدیگر تعریف نکنند و پیرامون آنها به تفاهم نرسند، عنصر ثالث برای سازندگی و یا تخریب، وزن کمی در حل مشکلات دارد و خیلی تعیین کننده نخواهد بود. حل این مشکلات نیز عملی نیست مگر از طریق گفت و گو در درجه اول به منظور فراهم کردن بستر مناسب برای ایجاد یک گفتمان غالب بین دو کشور. گفتمان کنونی بین ایران و آمریکا بیاعتمادی، بدبینی و رویه تخاصم است و دو کشور باید تلاش کنند از این فضا خارج شوند. اگرچه امروز مذاکره از طریق کانالهایی در حال انجام است که عمده آن برعهده مواضع مطبوعاتی، فضای رسانهای و مجازی و پیام از طریق کشورهای واسط است اما این کفایت نمیکند زیرا ما زمان را از دست میدهیم و باید توجه داشت که وقت زیادی برای حل مشکلات داخلی، منطقهای و بینالمللی نداشته و عملا در حال عقب افتادن
از رقبای منطقهای خود هستیم و مردم نیز زیر فشار اقتصادی گرفتار شدهاند. باید توجه کنیم که امروز آمریکا توان سیاست خارجی ما را گرفته است و ایران را با چالشهایی رو به رو کرده است که اجازه نمیدهد ایران به سایر مسائل خود برسد. این امر که امروز ایران به چین نزدیک شود یا اروپا به عنوان واسطه فشار وارد کند نمیتواند اثر زیادی داشته باشد و فقط خود ایران و آمریکا هستند که میتوانند مشکلات خود را حل کنند تا هر اختلافی به بحران تبدیل نشود و مانند زمان ترامپ عملا دو کشور روی لبه تخاصم و آغاز جنگ قرار نگیرند. آمریکا بهواسطه نزدیکی ایران و چین در واقع در معرض خطر قرار نمیگیرد. مشخصا برای آمریکا مطلوب نیست که ایران به بلوک شرق نزدیک شود اما امروز به دلیل اشتباه استراتژیک آمریکا و به خصوص ترامپ، آنها ایران را از دست دادهاند بنابراین این شرایط به نفع آنها نیست، اما این امر به قدری تعیین کننده نیست که بهواسطه آن امتیازاتی به ایران دهند. آمریکا یک ابرقدرت اقتصادی، نظامی و سیاسی است و اهرمهای خاص خود را دارد و تلاش میکند از اهرمهای خود استفاده کند. سند همکاری جامع ایران و چین نباید به گونه ای باشد که ایران احساس
کند دیگر به هیچ چیز دیگر نیاز ندارد. به هر عاملی باید به همان اندازه وزن داده شود که در واقع پتانسیل آن را دارد. این سند همکاری میان ایران و چین مثبت است اما تمامی مشکلات ما را حل نخواهد کرد و آمریکا را تحت فشار قرار نمیدهد. آمریکا علاقه مند است با تعریف و چارچوب خود مسائلش را با ایران حل کرده و به برجام بازگردد. ما نباید اضافه برآورد داشته باشیم و باید واقع بین بوده و براساس واقعیت از اهرمهای در اختیار استفاده کنیم. سند همکاری ایران و چین برای توسعه کشور مفید است و برای نقشپذیری ایران در صحنه منطقهای و بینالمللی میتواند مثبت باشد. امضای این سند آب در لانه مورچه ریختن است اما در حد خود مفید است. این سند در بستر خود و به اندازه خود میتواند موثر باشد. آمریکا از طریق مستقیم و واسطه مسائلی را مطرح و رد و بدل میکند اما این سند نمیتواند سرعت گفت و گوها را بیشتر کند زیرا پارامترهای دیگری نیز در این عرصه دخیل هستند. زیرا این سند چشمانداز همکاری جامع دو کشور است و تا اجرایی شود خیلی زمان خواهد برد لذا نباید ایجاد انتظار نادرست کنیم. سند جامع همکاری ایران و چین چه حاصل فشار حداکثری ترامپ باشد که درصدد نه
فقط تغییر حکومت که فروپاشی ایران بود و چه حاصل انتخاب راهبردی برای برگرداندن توازن ژئوپلیتیکی و استفاده از آن برای توسعه ایران، نتیجهاش ارتقای استانداردهای اقتصادی کشور است تا بتواند با اقتصاد اول دنیا در دهه آینده همکاری داشته باشد. این سند به شرط اجرای صحیح و فراهم کردن زیرساختهای لازم برای آن از سوی دو طرف و مخصوصا ایران موقعیت و قدرت بازیگری ایران و کسب تواناییهایی در زمینه کار بینالمللی را افزایش داده و ما برای حفظ جایگاه منطقه و بینالمللی خود تلاش داریم ابزارهای بازی و ایجاد توازن منطقهای را متعدد و متنوع کنیم. از سوی دیگر کسب قدرت برای بازیگری بین المللی از طریق عملگرایی چینی با تقویت ظرفیتهای اقتصادی توسط مدیران چینی که با نظم پذیری، کارآمدی، افزایش بهره وری و کارآیی، سختکوشی برای نوآوری و کارآفرینی در تولید درون زا تعریف میشوند میتواند درسی برای ما و یک فرصت تاریخی برای بخش خصوصی کشور باشد. مخالفتها نیز عموما ناشی از عدم اطلاع دقیق از مفاد سند و بیشتر ناشی از نقش تخریبی تبلیغات غربی و انتشار اطلاعات نادرست مجله اکونومیست پترولیوم سپتامبر 2019 و دامن زدن بی بی سی به آن، بیاطلاعی مردم
است و این نشان میدهد سند به یک پیوست رسانه ای قوی نیاز داشت و الان نیز وزارت امور خارجه خوب است که علیه انتشار اطلاعات ناصحیح و گمراهی افکار عمومی از مجله مذکور شکایت کند.
آیـــا توافق با چین میتواند فشار تحریمها را در ابعاد سیاسی و اقتصادی بر ایران کم کند؟
تحریمها امروز چند بعد دارد. در وهله نخست جنبه داخلی دارد که ریشه در سوءمدیریت و فساد اقتصادی دارد و به خود ما
بر می گردد و هیچ ربطی به سیاست خارجی ندارد. اقتصاد سیاسی ضعیف، گره زدن اقتصاد سیاسی کشور به فروش نفت، گره زدن فروش نفت به سفره مردم از جمله ضعفهای ساختاری اقتصاد ماست و ارتباطی با مسائل سیاست خارجی ندارد. باید توجه داشت آ چه که امروز با چین به امضا رسیده است، نه قرارداد است و نه توافق نامه بلکه یک تفاهم است و یک سند چشم انداز جامع میان ایران و چین که در بازه زمانی 25 ساله قرار است محقق شود. هر کدام از بندهای هشتگانه این تفاهم نامه نزدیک به 2 سال شاید وقت گیرد تا اجرایی شود. زیرا باید جلسات کارشناسی برگزار شود و سپس مراحل قانونی را طی کند تا به تصویب دو کشور رسد. این یک سند راهبردی است و یک قرارداد اجرایی و دستورالعمل عملیاتی نیست که همین امروز فشار تحریمها را کم کند اما از جهت روانی به عنوان یک عامل سیاسی میتواند مهم باشد. این سند همکاری گرایش سیاسی ایران را مورد توجه قرار می دهد زیرا چین یک قدرت اقتصادی است و در دهه آینده نقش موثری در جهان دارد. همچین قدرتی برای تداوم پیش روی خود نیاز به یک منبع انرژی مستقل از نفوذ آمریکا دارد و طبعا روی ایران در این خصوص میتواند حساب باز کند و ایران نیز میتواند
روی ظرفیت های صنعتی، سیاسی و اقتصادی چین حساب باز کند و دو طرف وارد یک بازی برد-برد شوند. مدل توسعه اقتصادی چین که بر اساس توسعه بومی و درون زا و تولید و تجارت است دور از آن چیزی نیست که ایران مدنظر دارد تا داشته باشد. ضمن آنکه به دلیل تحریمها ما از تجارت طبیعی و آزاد با دنیا محروم و همکاری بین تجار و بخش خصوصی و حتی صنعتگران ایرانی و همتایان خارجی ضعیف شده و زیرساخت قوی برای همکاری بینالمللی با غولهای غربی را نداریم و مشکلات زیرساختی و ساختاری زیادی هم داریم و لذا احتمال اینکه با کمپانیهای چینی راحتتر بشود کار کرد بیشتر است. بنابراین این یک فرصت خوب میتواند باشد اما در کوتاه مدت فشار تحریم اقتصادی را کم نمیکند، بلکه فشار روانی را میتواند کاهش دهد. مقداری هم فشار سیاسی را کم میکند و این دو عامل ممکن است کمکی باشد برای راحتتر شدن زندگی مردم.
به چه علت ایران همواره صرفا به سمت شرق یا غرب گرایش پیدا میکند و نمیتواند یک تعادل ایجاد کند و آیا در سالهای اخیر تغییری در این امر به وجود آمده است؟
ایران پس از توافق برجام همکاری خوبی با روسیه و چین داشت و بهواسطه تلاشهای این کشورها و اروپا بود که تلاشهای ترامپ برای منزوی کردن ایران خنثی شد و این خود ترامپ بود که در خروجش از برجام منزوی ماند و نتوانست علیه ایران اجماع جهانی ایجاد کند. در مقابل ایران با انجام تعهداتش توانست سازه برجام را همچنان سالم و پابرجا باقی نگهدارد. به نظر من ایران سیاست پاندولی مانند کشورهای دیگر و از جمله اردوغان در ترکیه ندارد و به صورت زیگزاگی حرکت نمیکند، به گونهای که هر زمان به یک سمت تمایل پیدا کند. ایران یک سیاست نه شرقی و نه غربی دارد که بعضا تلقی نادرستی از آن میشود. بعضی بر این باور هستند که ما طبق این اصل یا باید با تمام جهان بجنگیم و یا خود را زیر فشار طرفین قرار دهیم. این برداشتها اشتباه است. سیاست نه شرقی و نه غربی در حقیقت حفظ توازن و حفظ فاصله بین غرب و شرق است و جهان امروز جهان همکاریهاست. نمیتوان امروز به دور کشور دیوار کشید بلکه باید یک توازنی در رابطه با غرب و شرق داشته باشیم. ایجاد تعادل در 5 تا 6 سال اخیر قابل قبول بود و به خوبی انجام شد زیرا در برههای قرار گرفته بودیم که بیشترین فشار روی ایران
وارد شد و ترامپ هرچه تحریم بود بر ایران تحمیل کرد اما باز هم توانستیم دوام آورده و مقاومت کنیم. هرچند باید گفت که این دوام آوردن و مقاومت کردن هزینه زیادی را نیز بر مردم، کشور و حتی خود حکومت تحمیل کرد. در مجموع ما توانستیم این تعادل را برقرار کنیم. همان زمانی نیز که دولت بیشتر درگیر برجام بود و برخی تصور میکردند که صرفا به دنبال غرب هستیم، حاکمیت به موازات به دنبال ارتباط با شرق نیز بود و همکاری فراتر از سطح دولت شکل گرفت. شواهد زیادی وجود داشت که برخی از سوی حاکمیت پیامهایی را به روسیه میبردند و شایع بود که دو خط به صورت موازی در حال کار هستند. این نبود که دوصدایی شکل گرفته شده باشد بلکه در یک بستر و تصویر کلی و استراتژیک این دو حرکت به صورت همزمان شکل گرفت تا توازن بین شرق و غرب شکل گیرد. باید توجه کرد که غربیها هم فرش قرمز برای ما پهن نکردهاند که حتی با برخورد غیرمنطقی سرمایهگذاری ایران در مبارزه با داعش برای حفظ امنیت منطقه و جهان و مخصوصا اروپا را نیز نادیده انگاشتند و بخشی از نگاه به شرق ایران نتیجه نادیده انگاشتن موقعیت ژئوپلیتیکی ایران و ملحوظ نکردن نقش و قدرت منطقهای ایران در معادلات
بینالمللی و روابط دو یا چندجانبه است. این وضعیت باعث شده ایران هم به دنبال استفاده از مزیت نسبی خود و تبدیل آن به مزیت رقابتی باشد تا از این مقوله برای رفاه و توسعه مردم ایران بهرهبرداری کند.
دیدارهای پرتعداد مقامات اروپایی، روسی و آمریکایی در هفتههای اخیر با چه اهدافی در دستور کار قرار گرفته است؟
در این دیدارها که با رویکرد حل مشکلات منطقهای و بینالمللی صورت میگیرد، همواره برجام و ایران یکی از مسائلی است که در آنها مطرح میشود. امروز یکی از مسائل مهم جامعه بینالمللی ایران است و باید این را نیز مدنظر قرار داد که خیلی هم برای ما مفید نیست که ایران یک موضوع مذاکره مخصوصا از بعد امنیتی و بهم زدن ثبات و امنیت بینالمللی باشد. در سیاست خارجی اگر یک کشور سیبل شود و یک دغدغه بین المللی محسوب گردد بهراحتی در مجامع بینالمللی، شورای امنیت و سایر نهادهای تخصصی میتوان علیه آن کشور قطعنامه صادر کرد. باید به سمتی حرکت کنیم که به جای اینکه ایران موضوع مذاکره شود، نقش منطقهای ایران، امنیت دریایی و یا امنیت انرژی موضوع شود تا ایران از موضوع گفت و گو به یکی از طرف های گفت و گو بدل شود. جریانی که در دولت نهم و دهم اتفاق افتاد و هفت قطعنامه بینالمللی علیه ایران صادر شد نیز به این علت بود که به یک سیبل بدل شده بودیم و موضوع گفت و گوهای جهانی بودیم و بهراحتی پروژه ایرانهراسی و انزوای ایران را جلو بردند. نباید اجازه دهیم سیاست خارجی ما به آن دوران بازگردد و سیبل شویم. دیدارهای مقامات بینالمللی نیز ممکن است
با دو رویکرد فشار یا تفاهم با ایران در دستور کار باشد و باید هر سفر و هر ملاقات را بطور مجزا دنبال و تجزیه و تحلیل کرد و برای آن طراحی و برنامه عمل جداگانه داشت.
ارسال نظر