| کد مطلب: ۱۰۱۰۸۳۶
لینک کوتاه کپی شد

سرمایه‌گذاری خارجی الزامی برای توسعه کشور(2)

سیدعلی خرم استاد دانشگاه - حقوق بین‌الملل

در مقاله قبلی تـــرس و نــگرانی و عوامل داخلی مخالف سرمایه‌گذاری خارجی تشریح گردید. اکنون به بهانه نقشه راه همکاری 25 ساله ایران و چین، به الزام‌آور بودن سرمایه‌گذاری خارجی برای رشد و توسعه کشور پرداخته می‌شود. هنگامی‌که انقلاب در ایران پیروز شد، مصادف با سال‌های 1980، چین عقب‌مانده و فقیر تحت رهبری دنگ شیائوپینگ، سیاست درهای باز را در سیاست خارجی و اقتصاد و صنعت اتخاذ نمود. ایران در آن زمان از نظر اقتصاد و صنعت خیلی پیشرفته‌تر از چین بود. مسئولان چین از اینجانب به‌عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران درخواست می‌نمودند وزرای ایرانی با سفر به چین، در زمینه ساخت اتومبیل، ساخت تاسیسات و پالایشگاه‌های نفت، انبوه‌سازی ساختمان و سایر حوزه‌های صنعتی، به طرف چینی مشورت و توصیه دهد تا از آن سطح پائین نجات و ارتقا یابد. چین در آن سال‌ها راه خود را بالاخره پیدا کرد و دروازه‌های کشور را بر روی سرمایه‌گذاران خارجی و در راس آن آمریکایی‌ها باز نمود، قوانین سرمایه‌گذاری را ساده کرد و بازگشت سرمایه و سود را به خارج تضمین نمود. رهبر چین قویا اعتقاد داشت برای بیدارکردن این اژدهای خفته باید به اقتصاد و صنعت چین در سایه یک سیاست خارجی مبتنی بر همکاری با همه جهان و به‌ویژه آمریکا تمسک جست. از آن تاریخ تاکنون چین هیچگاه به آمریکا لقب دشمن نداد حتی در دوره ترامپ که سخت‌‌ترین اهانت‌ها با دستگیری مدیرعامل غول صنعت مخابراتی چین صورت گرفت. اینجانب در پنج سال اول پیاده کردن این استراتژی جدید، شاهد درهم تنیدن اقتصاد و صنعت چین با اقتصاد و صنعت آمریکا بودم و اینکه میلیاردها دلار سرمایه آمریکایی به‌اضافه تکنولوژی پیشرفته و مدیریت نوین سرازیر چین گردید و این شد که چین هر صنعت آمریکایی، اروپایی و ژاپنی را پذیرفت و پیاده نمود و تبدیل به غول اقتصاد و صنعت در جهان شد که امروز می‌تواند کمی به آمریکا نه بگوید. در اوایل دهه 1360 هنوز چینی‌های ناراضی با زدن خود به آب، وارد هنگ‌کنگ می‌شدند و از آنجا به اروپا و آمریکا مهاجرت می‌کردند ولیکن با سیاست همکاری و شراکت دنگ شیائوپینگ ورق برگشت و همان چینی‌های ناراضی سرمایه خود را بعد از آمریکا وارد چین نمودند و باعث ارتقای رشد و توسعه کشورشان شدند. وضعیت مهاجرت ایرانی‌ها و انتقال سرمایه‌های عظیم ایران به ترکیه، امارات، اروپا، استرالیا، چین و. . . مشابه وضعیت چین در آن سال‌ها است. چرا مسئولان ایرانی به‌رغم تکیه‌ای که در روابط تجاری، سیاسی، امنیتی و نظامی به چین دارند، حاضر نیستند از تجارب چگونه غول شدن این کشور در اقتصاد و صنعت استفاده کنند؟ به‌نظر نگارنده باید این فرصت برنامه راهبردی را به فال نیک گرفته و مغتنم شمرده و ما هم راه خود و استراتژی رشد و توسعه کشور را بعد از 42 سال تنظیم و به‌اجرا بگذاریم. اگر قرار است با آمریکا کار نکنیم که اشتباه است ولی حداقل با اقتصاد و صنعت درجه دوم یا سوم چین درست کار کنیم و اجازه دهیم چین همچون آمریکا، سرمایه‌ها، تکنولوژی پیشرفته و مدیریت نوین خود را وارد ایران سازد و اقتصاد و صنعت ایران تکانی بخورد شاید راه برای همکاری تکنولوژی‌های پیشرفته‌تر غرب هم فراهم شود. البته باید ابراز امیدواری نمود طرف ایرانی فقط به فکر استفاده مقطعی از این برنامه راهبردی برای مقاصد سیاسی، امنیتی و دشمنی با آمریکا نباشد که چین چنین حاجتی نمی‌دهد و این فرصت هم از دست م‍ی‌رود. انتقادهای متین که به این برنامه و یا بدعهدی‌های چین گرفته می‌شود سرجای خودش قابل تامل است که به آنها در مقالات بعدی بیشتر پرداخته می‌شود اما یادمان باشد طرف‌های غربی، کشورهای منطقه و معارضین ایرانی خارج‌نشین نمی‌خواهند چنین اتفاقی در ایران بیفتد و اقتصاد و صنعت ایران بپا خیزد و از زمین بلند شود، چون ایران هم همچون چین، اژدهای خفته است، اگر بیدار شود و راه خود را بیابد، از همه اطرافیان پیشی می‌گیرد و این مطلوب معارضین خارج‌نشین نیست.
به‌همین خاطر مشاهده می‌شود در کنار انتقادات متین، چقدر تبلیغات توخالی و اغراق‌آمیز در مورد برنامه 25 ساله ایران و چین و سرمایه‌گذاری در ایران در فضای مجازی به صورت انبوه و حرفه‌ای در حال تغذیه خوانندگان ایرانی است. سخنان مضحکی نظیر «میادین نفتی ایران به چین فروخته شد» یا «ایران ظرف 25 سال آینده مستعمره چین می‌شود» و یا «مالکیت کیش به چین واگذار گردید» و... اینجانب این سوال را مطرح می‌کنم چرا این دلواپسان خارج‌نشین در مورد برنامه راهبردی 25 ساله ایران و آمریکا که در سال 1335 امضا شد، ابراز نگرانی و سینه چاک نمی‌کنند؟ خارجی، خارجی است، برای منافع ایران، چین و آمریکا فرقی نمی‌کند. از نظر اطلاع، همین برنامه راهبردی چین سال‌ها پیش با اسرائیل و5 سال پیش با عربستان و امارات که همگی متحدین آمریکا هستند، امضا شده ولی اینهمه هیاهوی توخالی در ا رتباط با برنامه مذکور در هیچ‌کدام از این کشورها صورت نگرفته است! آنها که اهل مطالعه هستند و حداقل اطلاعاتی در مورد چگونگی رشد و توسعه چین، کره جنوبی، سنگاپور، مالزی، ویتنام، امارات، بحرین، کویت، عربستان، قطر، عمان و . . . دارند، می‌دانند همه آنها با سرمایه و مدیریت خارجی به این مهم دست یافتند اما در هیچکدام از این کشورها، قرار برفروش کشور یا میادین نفتی نبوده و نیست. در آن کشورها شبیه همین قراردادهای 15 تا 25 ساله با پیمانکاران و سرمایه‌گذاران بین‌المللی منعقد شد و پس از پایان دوره قرارداد هم، پروژه تحویل آن کشور شده و سرمایه‌گذار راهی نقطه دیگری می‌شود. باید توجه نمود، شرایط سیاسی اجتماعی ایران، محیط را برای رقابت غرب و شرق فراهم نموده که با بی‌اعتمادی بین حکومت و مردم دامن زده شده است. فرهیختگان، اساتید دانشگاه و متخصصین نباید با چشم باز این رگه‌ها را در فضای مجازی و حقیقی دنبال و به مردم تجویزهای صحیح و سنجیده ارائه نمایند و اجازه ندهند مردم مصیبت‌دیده ایران دچار تشویش خاطر و تشتت بیشتری در ارتباط با سرمایه‌گذاری خارجی و یا برنامه راهبردی ایران و چین شوند. چین توانسته پروژه‌های شگرف و نمونه در جهان انجام دهد که اطمینان‌خاطر می‌دهد در یک فضای سالم سیاسی و مبتنی بر همکاری، نقش چین می‌تواند در غیاب تکنولوژی برتر غرب، برای ایران کارساز باشد به‌شرط آنکه مسئولان به این اعتقاد رسیده باشند که باید جهش اقتصادی و صنعتی داشت و همچون دنگ شیائوپینگ، کشور را در راه رشد و توسعه سوق دهند و با چشمان باز از منافع و مصالح ملی کشورمان هنگام سرمایه‌گذاری چین، حمایت و دفاع نمایند. در آن سال‌ها، مقامات چینی به اینجانب می‌گفتند کشورهای غربی و ژاپن بسیار علاقمندند پیچیده‌ترین کالاها نظیر نیروگاه‌های هسته‌ای، سلاح‌های پیشرفته، هواپیماهای مسافربری و جنگی و امثال آنها را به چین بفروشند ولی چین فقط در صورتی که خط تولید آن را در چین دائر کنند و به‌اصطلاح انتقال تکنولوژی دهند، حاضر است چنین کالاهایی را بخرد. مسئولان ایرانی باید مشابه همین فرمول را در قبال چین در پیش گیرند.

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار