قرن چهاردهم؛ قرن ادبیات
آریامن احمدی دبیر گروه ادبیات و کتاب
درحالي وارد قرن جديد ميشويم، که هنوز همه مفاهيم قرن چهاردهم را با خود داريم: از آزادي و عدالت گرفته تا دموکراسي. همان مفاهيمي که از عصر مشروطه، از طريق ادبيات با آن آشنا شده بوديم؛ آنطور که شاعران آزاديخواه مشروطه برايش جان دادند يا به زندان رفتند: ميرزاده عشقي، بهار، فرخييزدي، عارف قزويني، ابوالقاسم لاهوتي و... . کمي بعد از صداي آزاديخواهي شاعران، ميرسيم به نيما يوشيج و انقلاب شعرياش که در آن مفهوم جديد انسان را به شعر معاصر آورد. و بعد محمدعلي جمالزاده که تصويري ديگري از انسان ايراني را به قصه آورد. هر کدام از اينها، با ادبيات، چشمِ انسان ايراني را رو به جهان باز کردند براي ديدنِ دنيا از منظرِ ادبيات. و ادبيات، همان چيزي بود که در طول قرن چهاردهم همه حکومتها با آن جنگيدند و وقتي نتوانستند آن را بهطور کامل خاموش کنند، يا آثار ادبي را سانسور کردند يا نويسندهها و شاعران را به زندان انداختند يا کُشتند.
وقتي اين صد سال را مرور ميکنيم، ميببينيم ادبيات، هنرِ مسلط قرن چهاردهم در ايران بوده است. شعر و قصه، پابهپاي هم، روشنگري کردهاند، و انسان ايراني را با مفهوم آزادي و حقوق بشر و به يک معنا مفهومِ «انسان-شهروند» آشنا کردهاند. هرچند خالقشان گاه به زندان افتادهاند يا کشته شدهاند يا ناخواسته تن به تبعيد دادهاند: احمد شاملو، رضا براهني، محمود دولتآبادي، ابراهيم گلستان، نجف دريابندري، علياشراف درويشيان، جلال آلاحمد، هوشنگ گلشيري، صمد بهرنگي، خسرو گلسرخي، علي دشتي، محمدجعفر پوينده، محمد مختاري، مجيد شريف، منيرو روانيپور، عباس معروفي، نسيم خاکسار، شهرنوش پارسيپور، مهشيد اميرشاهي، آذر نفيسي، ايرج پزشکزاد، قاضي ربيحاوي، شاهرخ مسکوب، غلامحسين ساعدي، فرج سرکوهي، شبنم آذر و... به اين نامها، ميتوان نامهاي بسيار ديگري هم اضافه کرد که يا زندان کشيدهاند، ممنوعالکار شدهاند، تن به مهاجرت دادهاند و يا کُشته شدهاند.
اين تصويري از صدسال ادبيات معاصر ايران است. تصويري تراژيک از ادبياتي که ميتوانست امروز مثل ادبيات کهن فارسي، نامي در جهان داشته باشد. اما چه شد که پس از صد سال، هيچ اثري جهاني در اين ادبيات فارسي خلق نشد؟
از 1300 که شروع کنيم، يک کلمه مثل بختک روي اين ادبيات سايه افکند و هنوز هم رهايش نکرده: «سانسور»؛ کلمهاي فرانسوي که بوي گيوتين انقلاب و روبسپير ميدهد. همين بختکِ سانسور، موجب شده تا هيچ وقت اثري خلاقه در ادبيات داستاني فارسي خلق نشود که همپاي آثار جهاني باشد.
اگر به همين صدسال در آثار ادبيات داستاني جهان نگاه کنيم متوجه ميشويم چرا «آقاي رئيسجمهورِ» آستورياس او را از گواتمالا به نوبل ادبيات ميرساند. چرا «صد سال تنهاييِ» مارکز او را از کلمبيا به نوبل ميرساند. چرا هرتا مولر با «سرزمين گوجههاي سبز» از رومانيايي به نوبل ميرسد. چرا کاواباتا از ژاپن با «پايتخت قديمي» به نوبل ميرسد. چرا اورهان پاموک با «نام من سرخ» از ترکيه به نوبل ميرسد. چرا يوسا با «جنگ آخرزمان» از پرو به نوبل ميرسد. چرا نجيب محفوظ با «سهگانه قاهره» به نوبل ميرسد.
پاسخ خيلي ساده است: آنها از سدِ سانسور عبور کردند تا توانستند اثري خلاقه خلق کنند که فراتر از خودِ اثر و فراتر از کشور محلِ خلقِ اثر و فراتر از خالقِ اثر برود و مرزها را درنوردد و به صف آثار جهاني بپيوندد.
وقتي در سال 97، در گروه ادبيات و کتاب آرمان، چهل رمان برتر فارسي را از 1357 تا 1397 انتخاب کرديم، همين موضوع وجود داشت که چرا از بين همه اين آثار، هيچ اثري فراتر از خودش نميرود و در همين چارچوب مرزهاي سياسي ايران ميماند؟ همين اتفاق براي همه آثار اين صد سال هم اتفاق افتاده: از جمالزاده و هدايت تا آخرين آثار منتشرشده در دهه 90. فقط آنجا که نويسندهاي مثل شکوفه آذر توانسته از سدِ سانسور بگذرد، اثري خلق کرده که توانسته تا مرحله نهايي جايزه بوکر راه يابد. يا حتي نويسندههايي مثل نگار جوادي با «از شرقبريده» يا شهريار مندنيپور با «ماهپيشاني» (عقربکِشي). نمونههاي اندکي که نميتواند تصويري روشن از ادبيات معاصر ايران بدهد.
با اين حال، صدسال ادبيات داستاني معاصر، که بيشتر در زمينه داستان کوتاه و بلند، موفق بوده، ما را در گروه ادبيات و کتاب آرمان ملي، بر آن داشت که در کنار رمانهاي برتر اين صد سال، نويسندههاي موفق داستان کوتاه را هم انتخاب کنيم: به اين شکل که، به سراغ کتاب خاصي از نويسنده نرفتيم، بلکه نويسندهاي که داستانهاي کوتاهش در ادبيات داستاني فارسي داراي اهميت بود، زيرعنوان «برگزيده داستانهاي کوتاه و بلندِ» آن نويسنده تعريف کرديم و در فهرست صد کتاب برتر قرن چهاردهم قرار داديم.
و حالا، با شروع قرن جديد، همچنان با اين پرسش مواجهيم که: آيا ميتوانيم در قرن جديد، جايي در ادبيات جهان باز کنيم براي ادبيات داستاني فارسي؟ پاسخ خيلي ساده است: با عبور از سدِ سانسور. اين تنها راه ورود ما به ادبيات جهان است.
ارسال نظر