سید مهدی ذاکریان درگفتوگو با «آرمان ملی»:
از ظرفيت دبيركل سازمان ملل برای احياي برجام استفاده کنیم
آرمان ملی- حمید شجاعی: پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بسیاری معتقد بودند که اگر شخص مقابل ترامپ رای بیاورد میتوان انتظار داشت که آمریکا به برجام بازگردد و تحریمهای یکجانبه و ظالمانه برداشته شود. پس از مدتی که رقابتهای انتخاباتی آغاز شد و جو بایدن رقیب ترامپ گردید با طرح شعارهایی از جمله بازگشت به دیپلماسی جهانی، بازگشت به توافقنامه آب و هوایی پاریس، بازگشت به برجام و لغو تحریمهای ایران و برداشتن محدودیت ورود مسلمانان به آمریکا را مطرح کرد با رای بالایی به ریاست جمهوری رسید. حال که بیش از یک ماه از روی کار آمدن بایدن و دولت متبوع وی میگذرد وی در عمل هنوز اقدامی در جهت بازگشت به برجام و لغو تحریمهای ایران انجام نداده است. هر چند برخی اقدامات از قبیل پس گرفتن نامه از شورای امنیت برای احیای تحریمهای بینالمللی علیه ایران و رفع موانع حضور دیپلماتهای ایرانی در آمریکا را میتوان چراغ سبزی برای احیای برجام به شمار آورد اما آنچه مسلم است بایدن و اطرافیانش همچنان در یک تناقض به سر میبرند. اینکه بارها گفتهاند به برجام برگشته و تحریمها را لغو میکنیم اما امروز در عمل سخنی دیگر میگویند. در این راستا برای بررسی حواشی برجام، رویکرد آمریکا به این توافق و لغو تحریمها و اقدامات و تصمیمات ایران«آرمان ملی» با سید مهدی ذاکریان کارشناس و تحلیلگر بینالملل و استاد دانشگاه به گفت و گو پرداخته است که میخوانید.
بسيــار مطرح ميشود که با روي کار آمدن بايدن بازگشت آمريکا به برجام و لغو تحريمها بيش از پيش محتمل است ؛ تحولات پيرامون برجام را چگونه تحليل ميکنيد؟
من معتقدم اميد يک نظام سياسي بايد به ملتش باشد چرا که قدرتش از مردم حاصل ميشود. بنابراين مهم اين است که نگاهمان به ملت و خواستههايشان باشد. استقلال و تماميت ارضي يک کشور زماني قابل احصا است که مردم و نظام سياسي با هم همراهي کنند. بنابراين اينکه منتظر باشيم بايدن چه کند فرع موضوع است. اصل خود ملت است؛ آنچه که خود مردم در انتخابات سال 92 و 96 خواستند و کمتر کسي به آن توجه کرد از آنهايي که راي آوردند و راي نياوردند فکر کردند که مردم به کانديداي منتخب راي دادهاند اتفاقا ملت ايران در اين دو انتخابات پيام مهمي را به دنيا دادند. آن پيام اين بود که ما ملتي هستيم که در جغرافياي بينالمللي آماده همکاري با ساير کشورها مبتني بر اصول و قواعد بينالمللي هستيم. منشور سازمان ملل را نگاه کنيد ميگويد بايد دنبال صلح، حقوق بشر، توسعه اقتصادي و همکاري بينالمللي باشيد. مردم هم به همين مفاهيم راي دادند. بر همين مبنا اقدامي که توسط وزير امور خارجه انجام پذيرفت مورد پشتيباني مردم ايران قرار گرفت. آن اقدام مذاکره 6 کشور در قالب يک تفاهم بينالمللي بود که طي آن توافقنامه برجام منعقد شد و در پي آن قطعنامهاي صادر شد و بيرون آمد. وقتي برجام منعقد شد پس از مدتي يکي از طرفها خارج شد و نه تنها خارج گرديد بلکه مجازاتهايي را براي کساني که بخواهند به آن تفاهم عمل کنند پيش بيني کرد. يعني در قطعنامه آمده بود که جامعه بينالمللي تفاهم جديدي براي همکاري اقتصادي، سياسي و بينالمللي را آغاز ميکند. اين در متن برجام و قطعنامه 2231 هم موجود است. قطعنامه 2231 کشورها را به همکاري با ايران و برداشتن تحريمها ملزم ميکند. اما نه تنها يکي از طرفها به رهبري ترامپ اين قطعنامه را نقض کرد بلکه به ديگران هم گفت که اگر با ايران همکاري کنند مشمول جريمه ميشوند. از طرفي در نزاعهاي انتخاباتي و اختلافات سياسي داخل آمريکا يکي از طرفها اعلام ميکند که اين رويه غلط، نقض حقوق بينالملل و قطعنامه است و ترامپ اشتباه ميکند. حال مناظرات انتخاباتي به اتمام رسيده و فرد مقابل ترامپ رئيس جمهور شده است. ولي اکنون او به همان حرفهايي که پيش از انتخاب ميزد عمل نميکند و همان رفتاري را که نسبت به آن اعتراض داشت تکرار ميکند. لذا اين رفتار غلط از سوي وي ادامه دارد. در حالي که رفتار صحيح از سوي ملت ايران اعلام شد که ما آماده همکاري بينالمللي هستيم اما وقتي شما دست دوستي به سمت ديگران دراز ميکنيد و ديگران به جاي اينکه به شما دست بدهند با دست به شما ميزنند پاسخ اين نيست که او را ببوسيد بلکه بايد تعهدات خود را کم کنيد. ايران نيز به آژانس و ساير طرفهاي برجام اعلام کرد که به خاطر تشويق آمريکا و سايرين براي بازگشت به برجام تعهدات خود را به صورت پلهاي کاهش ميدهد و همين کار را کرد. حال بايدن دچار تناقض است و بايد از او پرسيد که چرا پيش از انتخابات از بازگشت به برجام و لغو تحريمها سخن ميگفت اما اکنون به گفتههاي خود عمل نميکند. تا ديروز به ترامپ اعتراض ميکردند و امروز همان رويه را تکرار ميکنند. فلذا اين پارادوکسي است که آمريکاييها با آن مواجه هستند.
پس اساسا رويکرد اتخاذ شده از سوي کشورمان کاملا درست و هدفمند بوده و براي احياي اين توافق؛ بازگشت آمريکا به برجام و لغو تحريمها را ميتوان امري اجتناب ناپذير دانست؟
ما جاده ورود ممنوعي را نرفتيم و خيابان قدغن شدهاي را وارد نشديم که بخواهيم برگرديم. آمريکايي ها که جاده ورود ممنوع را وارد شدند بايد برگردند. حال اينکه موضع ايران درست است يا نه را ميتوان از دو منظر تبيين کرد. يک موقع حرکتهايي براي کاهش تعهدات صورت ميگيرد که شامل اطلاع به آژانس و ساير طرفهاي برجام است که کاهش تعهدات به خاطر نقض اصل مسئوليت توسط يکي از طرفهاي برجام و با انگيزه تشويق آن طرف به بازگشت به برجام است. اين نوع واکنش منطقي و مورد پسند است. کاري که وزارت امور خارجه و دولت انجام داد از لحاظ حقوقي نيز در دنيا پذيرفته است که برابر با 2 بند26 و 36 برجام اقدامات کاهشي ايران را توصيه ميکنيم که اينها به منطور تشويق ساير طرفهاي برجام براي انجام تعهداتشان بوده که در برجام ذکر شده است. اما طيف ديگري در کشور وجود دارد که ميگويد اساس توافقنامه و برجام مورد قبول ما نيست و با انگيزه طرحي را تهيه ميکند که حساسيت زاست. مثلا الزام به اينکه از پروتکل الحاقي خارج شويد يا الزام دولت به عدم تعهد به قطعنامه 2231 و برجام که ميتواند مشکلاتي را در جامعه بينالمللي بهوجود بياورد. لذا انگيزه نابودي برجام با انگيزه کاهش تعهدات به منظور بازگشت ديگر طرفها به برجام کاملا متفاوت است و بايد بين اين دو تفکيک قائل شد. هر چند که دومين رويکرد براي کشور مزاحمت ايجاد ميکند و به دست کشورهاي مخالف ايران مثل اسرائيل و عربستان بهانه ميدهد که ايران ميخواهد NPT¡ Ñæʘá ÇáÍÇÞí æ ÞØÚäÇãå ÑÇ äÞÖ ˜äÏ. ÏÑ ÍÇáí ˜å íÔÊÑ ÂãÑí˜ÇííåÇ æ ÇÑæÇííåÇ äÞÖ ˜ÑÏäÏ ÇãÇ ÊæÌåí äÔÏ. áÐÇ ÇÑ ãä æǘäÔ ÇíÑÇä ÑÇ ÊÇííÏ ãí˜äã ÊÇííÏ ÏÑ Çíä ÍæÒå ÇÓÊ. ÑåÈÑí åã åãíä Ìãáå ÑÇ ÝÊäÏ ˜å åÑ ãæÞÚ ÂãÑí˜ÇííåÇ Èå ÈÑÌÇã ÈÑÑÏäÏ æ ÊãÇã ÊÍÑíãåÇ ÑÇ áÛæ ˜ääÏ ãÇ åã Èå ÊÚåÏÇÊãÇä ÈÑãíÑÏíã. Ïáíáí äÏÇÑÏ ÒãÇäí ˜å ØÑÝåÇí ÏíÑ Èå ÊÚåÏÇÊ ÎæÏ Úãá äãí˜ääÏ ãÇ Úãá ˜äíã. ÇáÈÊå ÝÊå ãíÔæÏ ÂãÑí˜ÇííåÇ Úãá äãí˜ääÏ ÇãÇ ÇÑæÇííåÇ äíÒ Úãá ä˜ÑÏäÏ. ÂãÑí˜Ç ÎÇÑÌ ÔÏ ÇãÇ Çíä Ïáíá äãíÔæÏ ˜å ÇÑæÇ ÓÇ˜Ê ÈäÔíäÏ æ ÇÌÇÒå ÈÏåÏ ˜å ÊæÊÇá ÇíÑÇä ÑÇ Êј ˜äÏ íÇ ÔјÊåÇí ÂáãÇäí ÏÑ ÇíÑÇä ÝÚÇáíÊåÇí ÇÞÊÕÇÏí ÎæÏ ÑÇ ÇäÌÇã äÏåϺ ÇãÇ Çíä ÇÊÝÇÞ ÇÝÊÇÏ. ÏÑ ÍÇáí ˜å ÓÑãÇíå ÐÇÑí¡ ãÈÇÏáÇÊ ÇÞÊÕÇÏí æ ÕÇÏÑÇÊ åãå ÈÇíÏ ÝÚÇá ÈÇÔäÏ. ãä ÏíÏã ˜å í˜í ÇÒ ãÓÆæáÇä ÝÊå ÈæÏ ˜å «ãíÊæÇäíã ÈÇ ˜ÔæÑåÇí ãäØÞå ÊÌÇÑÊ ÏÇÔÊå ÈÇÔíã». ˜ÔæÑåÇí ãäØÞå ÈÏæä ÇÌÇÒå ÂãÑí˜Ç ÂÈ äãíÊæÇääÏ ÈÎæÑäÏ æ ÂãÑí˜ÇííåÇ ãÒÇÍãÊåÇíí ÑÇ ÇíÌÇÏ ˜ÑÏäÏ ˜å åí ˜ÔæÑí ÈÇ ÇíÑÇä ˜ÇÑ ä˜äÏ. ÈäÇÈÑ Çíä åãå ÇíäåÇ äÞÖ ÊÚåÏ ˜ÑÏäÏ æ ÇÑ ÈÇÒÑÏäÏ æ Èå ÊÚåÏ ÎæÏ Úãá ˜ääÏ ÇíÑÇä äíÒ ãÔ˜áí äÏÇÑÏ æ ÍÇÖÑ ÇÓÊ Èå ÊÚåÏÇÊ ÈíäÇáãááí ÎæÏ Úãá ˜ÑÏå æ ÏÑ Çíä Òãíäå ÝÚÇáíÊ ˜äÏ.
بــا تـــوجه به شرايط حاضر ميتوان انتظار داشت که آمريکا و اروپا به تعهدات خود عمل کنند يا روند به همين صورت با اتلاف وقت پيش خواهد رفت؟
ما بايد شرايط را در نظام بينالملل به گونهاي فراهم کنيم که کشورها به اين اجماع برسند که ارزش همکاري با ايران بيشتر از تقابل با ايران است. ما نتوانستيم اين فضا را به وجود بياوريم و از هزينههايي که در حوزههاي مختلف ميکنيم مزيت نسبي براي کشور و ملت بوجود بياوريم. به عنوان مثال؛ در عراق اين همه زحمت کشيديم و عليه داعش فعاليت کرديم، در سوريه اين همه عليه گروههاي افراطي فعاليت کرديم در همکاري با دولتي که از نظر سازمان ملل دولت رسمي و قانوني سوريه است. در افغانستان، فلسطين ، يمن و بسياري از کشورها به صورت اخلاقي و صحيح فعاليتهايي را داشتيم که البته برخي از اين فعاليتها نيز محل نقد است. ولي بسياري از اينها در راستاي اهداف متعالي بود. همه اين مداخلات و حضورهايي که داشتيم به جاي اينکه به مزيت نسبي براي کشور تبديل شود موجب دردسر براي ملت ايران شد. به اين خاطر که اين حرکتها و رفتارها با ادبيات و زبان جامعه بينالمللي ارائه نشد. به عنوان نمونه درباره عمليات تروريستي عليه مقام رسمي جمهوري اسلامي ايران سردار شهيد سليماني اين يک جنايت و جرم بينالمللي بود که اتفاق افتاد؛ آمريکاييها انجام دادند و خودشان هم اعلام کردند که ما انجام داديم اين جرم بينالمللي مورد محکوميت همه کشورها است ولي در ادبيات ايران در برخورد با اين جرم کمتر صحبت کردند که مرتکبين اين عمل بايد به دست عدالت سپرده شوند يا تحت تعقيب بينالمللي به شيوه صحيح آن قرار گيرند و ما خواهان اجراي عدالت و محکوميت ترور در جامعه بينالمللي هستيم. همه از کوچک تا بزرگ يک شعار را تکرار کردند که ميخواهيم انتقام بگيريم. در حالي که واژه انتقام در ادبيات جامعه بينالمللي بازخورد مناسبي ندارد و موجب ميشود ما تنها شويم، کسي کنار ما نايستد و همراهي نکند. در حالي که ميتوانستيم بگوييم که ما خواهان مبارزه با مرتکبين اعمال تروريستي هستيم. آنجايي که ما به صورت تخصصي در ادبيات بينالمللي صحبت نميکنيم تبديل به يک مزيت نسبي براي ملت ايران نميشود و به نتيجه نميرسد. اکنون نيز بايد تلاش کنيم که همکاري با ايران مورد نياز جامعه بينالمللي است. خيلي از مسائلي که در منطقه است مثل مساله يمن، افغانستان، بحرين، لبنان و فلسطين با ورود ايران ميتواند به پايان برسد. ايران نقش موثري دارد. آمريکاييها اين همه هزينه ميکنند و با بحرين و امارات قراردادهايي بستند که صلح بهوجود آيد. در حالي که صلح اينگونه بهوجود نخواهد آمد. اصلا بحرين و امارات در مساله فلسطين چه کارهاند و چه نقش و تاثيري دارند؟ اما ايران نقش موثر و مهمي دارد. در مسائل افغانستان به همين صورت. يکي از خطاها همين است که نقش ايران را ناديده ميگيرند. اين اصلا ربطي به نظام سياسي ندارد؛ جغرافياي سياسي و فرهنگي ايران به گونهاي است که همواره داراي نفوذ است. ايران در لبنان هميشه داراي نفوذ بوده و در افغانستان، آسياي مرکزي، قفقاز و جنوب خليج فارس نيز به همين صورت بوده است. اين بافت فکر و معنوي است که وجود دارد و بايد آن را خوب معرفي کرده و نشان دهيم در اين زمينه بايد تلاش بيشتري صورت گيرد و اين تلاش هم خوب نيست.
نفوذ ايــران در کــشورهاي منطقه را بيشتر ناشي از ديپلماسي منطقهاي ميدانيد يا حضور مستشاري و نظامي؟
اين حضور به نظر من حضور تمدني و مدني ايران در منطقه و نظام جهاني است. در تاريخ روابط خارجي ايران در تاريخ گسترش امپراطوري ايران از زمان هخامنشيان تا زمان ساسانيان در همه دورهها حضور ايران يک حضور مدني بوده و در همه جا حضور مبتني بر احترام بوده است. اين حضور تمدني همچنان وجود دارد که برخي ميخواهند آن را ناديده بگيرند. خب، طبيعت حضور تمدني اقتدار نظامي، اقتصادي و صنعتي است. برخي نتوانستند توازن ميان اينها را به وجود آورند. عدهاي تصور ميکنند هر چه توان داريم بايد در مسائل اقتدار نظامي قرار دهيم و برخي ديگر نيز فکر ميکنند که بايد توانمان صرفا در مسائل فرهنگي باشد که هر دو اشتباه ميکنند. يک کشور هم به نيروي دفاعي نياز دارد و هم به مغزهاي فرهيخته و زبانهاي آشنا با جامعه بينالمللي. وقتي کسي نتواند در درون کشور خود قانون را رعايت کند و با مامور قانون هم با گستاخي برخورد کند، توهين کند يا به او سيلي بزند در جامعه بينالمللي نيز بخواهد چنين مدلهايي را تکرار کند کسي کنارمان نميماند. وزارت خارجه در اين زمينه سعي کرد کاري جدي انجام دهد اما گاه به حدي وزارت خارجه را هم درگير ميکنند که به برخي از مسائل توجه نميکند.
در مساله برجام و نحوه رويارويي بايدن با ايران چه راهکارهايي را مطرح ميکنيد؟
ما راهکارمان را فقط به ارتباط دوجانبه با اروپا و روسيه محدود کرديم و سعي ميکنيم اينها را متقاعد کنيم در حالي که ظرفيتهاي ديگري در جامعه بينالمللي براي وادار کردن آمريکا براي برگشتن به توافق وجود دارد. يکي از اين ظرفيتها ظرفيت دبير کل سازمان ملل است. ما چقدر از اين ظرفيت استفاده کرديم؟ ترامپ از اين ظرفيت استفاده کرد و زماني که ميخواست قطعنامه پيشنهادي خود ر ا به شوراي امنيت ببرد يک گزارش از دبير کل گرفت و سعي کرد گزارشي از دبير کل عليه ايران بگيرد تا مقداري فضاي شوراي امنيت مخدوش شود تا بتواند قطعنامه پيشنهادي عليه ايران را به تصويب برساند که راي هم نياورد. ما اکنون در اين دوره اين ظرفيت را فراموش کرديم و بايد از ظرفيت سازمان ملل، سازمانهاي بينالمللي، اتحاديه اروپا و ساير سازمانهاي منطقهاي استفاده کنيم. ديپلماسي بايد فعال باشد. البته ديپلماسي صرفا در حوزه وزارت خارجه نيست و در حوزههاي ديگر نيز ديپلماسي داريم که نيمه تعطيل يا تعطيل است. ديپلماسي پارلماني يکي از انواع ديپلماسي است که رئيس مجلس ميتواند با روساي ساير مجالس دنيا تماس بگيرد، صحبت کند و با ادبيات بينالمللي عنوان کند که ما به همه تعهدات بينالمللي پايبند بوديم و سعي کرديم عمل کنيم. قطعنامه و توافقنامه برجام را پذيرفتيم اما آمريکاييها نکردند. اينها نکات مهمي است منتها ما تلاش خودمان را در جاهاي ديگري معطوف ميکنيم و در مسائل شخصي آينده خودمان را ميبينيم و فعاليتها و تواناييهايمان را بر آينده خودمان متمرکز ميکنيم. در حالي که بايد آينده کشور را ببينيم و از توان خودمان و در آن موقعيتي که داريم براي پيشرفت کشور استفاده کنيم. به همين صورت ديپلماسي حقوقي که رئيس قوه قضائيه با قضات و حقوقدانان دنيا ارتباطات موثر برقرار کند. از طرفي خط دو ديپلماسي که ديپلماسي رسانهاي، روشنفکران و دانشگاهيان است که در کنفرانسها و سمينارهاي بينالمللي ميتوانند موثر باشند. بايد يک وحدت و انسجام ملي باشد تا ايران بتواند از اين بحران عبور کند. ما تعهدات خودمان را رعايت کرديم و آمريکاييها نقض کردند و من معتقدم آمريکاييها حتي بايد خسارت بدهند و صرف برگشتن کافي نيست. اينها 3 سال سبب شدند که نه خودشان بلکه ساير کشورها نيز با ايران تعامل نکنند. اين خسارت جدي به ملت ايران زده و بايد خسارت بزرگ يا امتياز بزرگي به ايران بدهند و الا صرف برگشتن کار خيلي بزرگي نيست. اينکه بگويند شما بيايد عمل کنيد توهينآميز است و آنها عمل نکردند و همه طرفهاي برجام چه آمريکا، اروپا، روسيه و چين بايد به ايران خسارت بدهند. ممکن است گفته شود به ايران اعتمادي نيست؛ اما ايران که کارش را قبلا انجام داده و سوابق و پيشينه خوبي از لحاظ اعتمادسازي دارد. اعتماد به شما نيست که از انجام تعهدات سر باز زديد و بايد اين خسارت بزرگ را جبران کنيد تا ايران براي يک عمل خوب تشويق شود.
ارسال نظر