احمدینژاد متناقض در حافظه كوتاه مدت مردم
آرمان ملي - ياسمين طالقاني: هر روز يک موضع دارد که ناشي از هوشمندي اوست، چراکه ميداند مردم حوصله توجه به مواضع يکسان از سوي شخصيتي را ندارند که ديگر جايگاهي در تصميمسازيهاي کشور ندارد. به عنوان نمونه، مرور مواضع او درباره آمريکا ثابتکننده اين ادعاست.
گزاره نخست: ايران و آمريکا دوست باشند
سال 97 بود که پس از اعلام رســــــمي دونالد تــرامپ، رئيسجمهوري آمريکا مبني بر خروج از برجام و در لابهلاي موضعگيريهاي گسترده کارشناسان و شخصيتهاي سياسي در اين باره، محمود احمدينژاد، رئيسجمهوري سابق نيز ادعا کرد که با مذاکراتي که در عمان با آمريکاييها صورت گرفت، مخالف بوده است. اما حسينشيخالاسلام، قائممقام وزارت امور خارجه در دولت اول احمدينژاد با رد ادعاي اخير محمود احمدينژاد مبني بر مخالف بودن او با مذاکرات ايران و آمريکا در عمان گفت: «بنده آن زمان مشاور رئيس مجلس و مديرکل امور بينالملل مجلس بودم و اطلاع دقيق دارم که اين مذاکرات با حمايت شخص آقاي دکتر احمدينژاد انجام شد و حتي ايشان دستور دادند که برخي مقامات رسمي وزارت امور خارجه در مذاکرات حضور داشته باشند.» احمدينژاد موضع متناقضش درباره آمريکا را ادامه داد تا اينکه در 26 خرداد سال جاري گفته بود: «من فكر ميكنم ايران و آمريكا ميتوانند محور وحدت در دنيا باشند. به نظر من دو ملت هيچ مشكلي با هم ندارند. من فكر ميكنم دولتها هم اگر ميخواهند كمك ملتهايشان باشند، راه را باز كنند براي همكاري و تعامل ملتها، رفتوآمد بين ملتها و البته اين شرط لازمش، كوتاه آمدن از بعضي مواضع است. نه دولت آمريكا دنبال تسلط بر ملت ايران باشد، نه دولت ايران به دنبال تخريب دولت آمريكا باشد.» 20 آبان عبدالرضا داوري مشاور احمدينژاد در توئيتي عجيب درباره صلح با آمريکا نوشت: «مصلحت باشد با آمريکا هم صلح ميکنيم.» احمدينژاد در دوران رياستجمهورياش خود را علاقهمند به مذاکره با آمريکا نشان ميداد اما دوم دي سال جاري علياکبر صالحي رئيس سابق سازمان انرژي اتمي گفت: «رهبري دستور فرموده بودند مذاکرات با آمريکا در مسقط و مذاکرات 1+5 بايد هماهنگ جلو رود؛ گفته بودند رئيسجمهور وقت، متولي هر دو مسير باشد، اما آقاي احمدينژاد استنکاف کردند. وقتي نظر حضرت آقا را به دکتر احمدينژاد گفتم، گفتند آمادگي چنين کاري را ندارم و شما هم وارد اين راه نشويد»
گزاره دوم: آمريکا مستکبر است
زمان زيادي از 21 بهمن نگذشته است که محمود احمدينژاد از آنهايي که به گفته خودش مدعي بودند احمدينژاد به دنبال سازش با آمريکاست، گله کرد و گفت: «سياست خارجي بازي نيست که بخواهيم جلوي مستکبرين تسليم شويم، من اصلا نميگويم که بجنگيم اتفاقا من ميخواهم بگويم جنگ نباشد. زماني جنگ اتفاق ميافتد که شما ضعف نشان دهيد يا اجازه دهيد که ضعيفتان کنند هر موقع اين اجازه را دهيد جنگ است.» يک روز قبل از آن هم نامه او به جو بايدن رئيسجمهور آمريکا منتشر شد که در آن آورده بود: «با توجه به تسلط هيات حاکمه آمريکا بر نظامات پولي و بانکي بينالمللي، شوراي امنيت و سازمان ملل متحد و شبکههاي رسانهاي و اطلاعاتي مجازي و غيرمجازي جهاني، استقرار در بيش از 1000 پايگاه نظامي، اطلاعاتي و امنيتي در اغلب کشورها، داشتن گستردهترين و پيشرفتهترين زرادخانه سلاحهاي اتمي، شيميايي، ميکروبي و هارپ و احراز عنوان بزرگترين فروشنده سلاحهاي کشتار جمعي به کشورها، آيا ميتوان افکار عمومي ملتها را دور زد و بر سياستها و رفتار هيات حاکمه ايالاتمتحده، که عامل اصلي وضع جاري جهان است سرپوش گذاشت. چگونه ميتوان وضع موجود را که محصول انديشه داروينيستي حاکم بر هيات حاکمه پشت صحنه ايالات متحده آمريکا و تمايل شديد آنان براي تسلط بر جهان و حفظ برتري بلامنازع، قدرت، رفاه و امنيت خود با تحميل حقارت، ضعف، فقر و ناامني به ديگران است، ناديده انگاشت.» احمدينژاد در بخش ديگر اين نامه آورده بود: «آيا وقت آن نرسيده است که دولتمردان آمريکايي، همانگونه که مردم آمريکا اراده کرده و اعلام مينمايند، با اتخاذ تصميمات درست مانند؛ توقف دخالت در امور ديگر مناطق و کشورها، توقف توليد و فروش سلاحهاي کشتار جمعي و امحاي زرادخانهها، جمعآوري پايگاههاي نظامي، امنيتي و اطلاعاتي آمريکا از سراسر جهان، توقف خلق دلار توسط فدرال رزرو و پايان دادن به برداشت از جيب مردم جهان، به رسميت شناختن و احترام به حقوق اساسي ديگر ملتها از جمله حق تعيين سرنوشت و بازگشت نيروهاي نظامي آمريکا به داخل کشور خودشان، نقش و مسئوليت خود را در اصلاح وضع، به نفع عدالت و انسانيت، بهخوبي ايفا نمايند.»
گزاره سوم: بازگشت به دوستي ايران و آمريکا
حالا باز هم او از آمريکا سخن ميگويد و در پاسخ به اين سوال که «شما با بايدن مراوده داشته و نامهاي براي او فرستادهايد. آن نامه چه بود؟» توضيح داد: من در 15 سال اخير، به تمام روساي جمهور آمريکا، بعد از شروع کارشان نامه نوشتم و در آنها شرايط جهاني را تشريح کردم. البته در تمام اين نامهها، بهطور خاص اشارهاي هم به رابطه دو ملت ايران و آمريکا کردم. شما ميدانيد که بيش از 40 سال است که به خاطر تصميم سياسي دولتها، رابطه بين ملت ايران و ملت آمريکا بسيار تضعيف شده و در حد قطع است. در تمام اينها به اهميت رابطه دو ملت اشاره کردم و اينکه دولتها بايد اختلافات خود را بهگونهاي جلو ببرند که مانع از ارتباط بين دو ملت نشوند و در نامههاي اخير هم تاکيد کردم که اين اختلاف طي 40 سال به ضرر هر دو ملت بوده و ساير ملتها هم نه تنها نفعي نبردهاند بلکه آنها هم ضرر کردهاند و خواستم که عقلاي دو طرف بنشينند و براساس عدالت و احترام مسائلشان را حل کنند.» وي گفت: در موضوع برجام و مسائلي که قبل و بعد از آن پيش آمد، من اول بايد اين سوال را بپرسم که آيا کسي ميداند داخل برجام چه نوشته شده است؟ اينکه چه کسي اول برود يک مسابقه بيپايان است. به نظرم بايد برگرديم و اين مساله را بهصورت ريشهاي حل کنيم. بالاخره 6 کشور به هر دليلي با ايران در موضوع هستهاي اختلاف داشتند حالا درست يا غلط. اينها با هم گفتوگو کردند و به يک توافقي رسيدند. من کاري به جهات ديگر توافق ندارم که آيا در آن تعادل و توازن برقرار است يا خير؟ تعهدات و اختيارات و منافع، يکسان توزيع شد؟ آنها هم بايد يک راي ميداشتند. اگر قرار بود ديگراني هم باشند، بايد بيطرفها ميآمدند. اين به لحاظ حقوق و قواعد بينالملل، شايد بشود گفت که يک افتضاح است. در واقع به ريشخند گرفتن قواعد بينالمللي است و همين امر باعث لاينحل ماندن مسائل ميشود. احمدينژاد گفت: معتقد هستم که يک بار ديگر ايران و آمريکا و بقيه بايد بنشينند و مسائل را از ابتدا بر پايه عدالت و احترام با هم مرور کنند و اگر توافقي ميشود، يک توافق عادلانه، احترامآميز و با رعايت حقوق يکسان ملتها تنظيم شود و تقابل 40ساله، به همکاري و تعامل تبديل شود.
ارسال نظر