| کد مطلب: ۱۰۰۸۷۷۹
لینک کوتاه کپی شد

وقتی رسما سر آدم کلاه می‌گذارند

رضا رفیع

خيلي جگر شير مي‌خواهد که کسي بتواند سر ما کلاه بگذارد، حتي شما! مگر با طيب خاطر و رضايت کامل خودمان که بر همگان محرز و مشخص باشد.

البته وقتي که با خودمان خلوت کرديم؛ ديديم که اي آقا، کم در اين سال‌هاي عمر بي‌برکت و کم حرکت ما، انواع و اقسام کلاه‌هاي تنگ و گشاد سياسي و اقتصادي و اجتماعي و غيره، بر سر ما رفته است؛ اما در خانه موزه استاد انتظامي کلاه سرم گذاشتند(کلاه واقعي!)، کلاه که از سر گذشت؛ چه يک وجب، چه صد وجب!

باز صدرحمت به اين شکل از کلاه‌گذاري رسمي و مجاني و بي‌ضرر که هم هنرمندانه گذاشته مي‌شود و هم خيلي شکيل و شفاف! در اين حالت، آدم در کمال انتخاب و آگاهي، سر به کلاه مي‌دهد.‌ وقتي طرفين معامله هم راضي باشند؛ فرقي نمي‌کند که چه سر به کلاه، چه کلاه به سر!

آن هم در موقعيت حساسي که صاحب کلاه، خودش يک تنه سرش به تنش بيارزد و از براي خود کسي باشد و به قول معروف، کلاهش را از سر راه نياورده باشد.

و خدا را شکر که کلاه «شکرخدا گودرزي»‌، يک همچين کلاه صاحب جاهي است و يک همچين حکايتي دارد. کم کلاهي نيست برادران! باد هم نمي‌تواند آن را ببرد؛ ولو در بلاد خارجه باشد!

به شهادت دوست و دشمن، سري پر‌سودا داخلش هست (البته مي‌رود و بيرون مي‌آيد) که سري از سرها و ديگر سران سواست! فلذاست که کمي گشاد براي سر ما به نظر مي‌رسد. آنهم در اين سرما که بس ناجوانمردانه سرد است.

کلاه اين هنرمند را که بر سر مي‌گذارم؛ يک نگاهي به قيافه کلاه‌دار خودم مي‌کنم و يک مراجعه‌اي به حضرت حافظ بي‌کلاه و با خود مي‌گويم: «نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست/ کلاه داري و آيين سروري داند».

اصغر همت شاهد است؛ به نظرم اين کلاه، از ازل ساخته شده تا بر سر بازيگر و کارگردان خوب سينما و تئاتر؛ يعني همين رفيق شفيق خودمان، شکرخدا گودرزي، گذاشته شود.‌ شايد اولين مراسم رسمي و آشکار کلاه برداشتن و کلاه گذاشتن بود که هر دو طرف نيز راضي بودند. مرضي الطرفين! هم او که کلاه از سرش برداشته شد؛ هم من که کلاه سرم رفت.

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار