| کد مطلب: ۱۰۰۸۷۵۱
لینک کوتاه کپی شد

نقدی بر طرفداران مشارکت حداقلی

مرتضی مبلغ فعال سیاسی اصلاح‌طلب

طرفداران مشارکت حداقلي دو دسته هستند، دسته اول که اکثريت را دارند، مساله‌شان قدرت است و برداشتشان اين است که در صورت مشارکت حداکثري مردم راي نمي‌آورند و در تجربه هم اين را مشاهده کرده‌اند. براي همين سازوکارهايي را استفاده مي‌کنند که مردم کمتر مشارکت کنند، چون فکر مي‌کنند در مشارکت حداقلي، پيروزيشان تضمين‌شده است. اما بخش دوم کساني هستند که ته دلشان معتقد به جمهوريت نظام نيستند و مردمسالاري را جزو مضرات مدرنيته و راي مردم براي حاکميت را فاقد موضوعيت مي‌دانند. طبق نظر اينها، مردم عوامند و تشخيص درستي ندارند و برخي نخبگان بايد کشور را اداره کنند. بعد مي‌گويند حالا که مجبور شده‌ايم به راي‌گيري تن بدهيم، به گونه‌اي تن بدهيم که حداقل مضرات را داشته باشد و کساني که مدنظر ما هستند سر کار بيايند. اين نگاه در طول اين 40 سال، چالش جدي نظام و مردم بوده و آسيب‌هاي اساسي به کشور و کارآمدي حاکميت وارد کرده است. کساني به‌صراحت آن را به زبان هم آورده و راي مردم را تزئيني دانسته‌اند. اينها هم به هر قيمتي سعي مي‌کنند انتخابات حداکثري محقق نشود. درحالي‌که امروز بدون راي مردم حکومت به ديکتاتوري و سپس وابستگي کشيده مي‌شود و داشتن حکومت کارآمد بدون راي مردم امکان ندارد. هيچ ايرادي ندارد و در کشورهاي پيشرفته هم ممکن است احزابي کاملا ضد دموکراسي باشند. اما مهم اين است که در متن حاکميت چنين افکاري ديده مي‌شود و اتفاقا برخي جاها که بايد براي مشارکت حداکثري تلاش کنند، چنين رويکردي دارند و سازوکارهايي که در عرصه‌هاي مختلف به کار گرفته مي‌شود و در طول اين چند دهه و همين امروز شاهد آن بوده‌ايم، از درون حاکميت منبعث شده و به سمتي مي‌رود که مشارکت حداکثري مردم را مخدوش کند؛ البته اين مربوط به بخش‌هايي از حاکميت است، نه کل حاکميت.در همين انتخابات اسفند 98 واقعا از يک طيف آن‌قدر ردصلاحيت شد که هرچه تلاش کرديم در تهران و ساير شهرها حتي يک ليست نصفه و ناقص ارائه کنيم، نشد و اصلاح‌طلبان نتوانستند ليست بدهند، کساني ردصلاحيت شده بودند که مو لاي درز سوابقشان نمي‌رفت. لذا اين مساله ريشه در جاهاي ديگر دارد و اگر اين رويکرد به انحاي مختلف در متن حاکميت بيشتر رسوخ کند، فاجعه‌آميز مي‌شود که محصولش را مي‌بينيم. سرخوردگي مردم و کاهش مشارکت عوامل مختلف ديگري هم دارد، به آنچه عملکرد يک‌سويه صداوسيما، دخالت برخي نيروها در امور سياسي و اقتصادي و انتخاباتي، دخالت دستگاه‌هاي غيرمسئول در کار دستگاه‌هاي رسمي و مسئول که منجر به ناکارآمد شدن مديريت کشور مي‌شود، بايد اشاره کرد. مشارکت مردمي مرتبط به زيرساخت نظام جمهوري اسلامي است. اساس نظام‌هاي مبتني بر دموکراسي، حضور و مشارکت مردم است. هرچه مشارکت مردم افزايش يابد، مشروعيت و مقبوليت نظام افزايش پيدا مي‌کند و در جمهوري اسلامي هم هر دو اين موارد مبتني بر آراي مردم است و باعث اقتدار واقعي نظام هم مي‌شود تا کارها را به نحو احسن پيش ببرد. پيامد سوم مشارکت بالا، بازدارندگي است. به‌خصوص براي کشور ما که هم به لحاظ منطقه و هم شرايط دشمنان زيادي دارد. بزرگ‌ترين عامل بازدارندگي در برابر فشارهاي خارجي، همين مشارکت گسترده مردم است و تجربه هم اين را نشان داده است. به ياد داريم در سال 75 و اوايل 76، فشارهاي سنگيني بر جمهوري اسلامي وارد شد و تهديدات جدي هم بود، اما با مشارکت گسترده مردم در دوم خرداد 76، ورق برگشت و نيروهاي واردشده، از منطقه خارج شدند و مناسبات ديگري شکل گرفت. چون مخالفان مي‌ديدند که با يک ملت مواجهند. به تبع اين بازدارندگي عزت ملي هم ايجاد مي‌شود و در دنيا مي‌توان آبرومندانه با کشورها و ملت‌هاي ديگر مواجه شد و مناسبات برقرار کرد. نکته چهارم هم گشايش و پيشرفت در امور است. وقتي يک ملت پشت يک نظام باشند، حاکميت خيلي بهتر مي‌تواند کارهايش را پيش ببرد و مي‌توان باز هم به اين فهرست افزود. بنابراين، افرادي که معتقدند مشارکت حداقلي پيروزي آنها را تضمين مي‌کند و در اين زمينه تلاش مي‌کنند، بايد توجه داشته باشند که براي مطامع خود، چه آسيبي به اصل نظام و ملت و گشايش و پيشرفت در کشور مي‌زنند.

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار