| کد مطلب: ۱۰۰۸۵۷۰
لینک کوتاه کپی شد

اصلاح‌طلبان «مسائل اجتماعی» را به سياسی ترجيح دهند

آرمان ملی- احسان انصاری: محمود زمانی‌قمی، استاندار استان یزد در دولت دوازدهم و استاندار استان مرکزی در دولت یازدهم و نایب رئیس هیات مدیــره بنیــاد باران است.«آرمان ملی» برای بررسی و تحلیل چالش‌های درونی جریان اصلاحات و چشم‌انداز پیش‌رو با ایشان گفت‌وگو کرده است. زمانی‌قمی در این گفت‌وگو با تحلیل و تشریح مهمترین چالش‌های گفتمان اصلاحات معتقد است: «‌قرار بود اصلاح‌طلبی با تاکید بر شایسته‌سالاری از سنت جاری سیاست‌های رقیب (باند‌محوری) تبعیت نکند، اما ستاد‌های انتخاباتی این جریان چه در ریاست‌جمهوری و چه مجلس تبدیل به گروه‌هایی شده‌اند که بعضی از عناصر فاقد صلاحیت‌های کاری و تخصصی را به سیستم اداره جامعه تحمیل کرده‌اند که این مساله جریان اصلاح‌طلبی را به فاصله گرفتن از شعار اصلی اش یعنی شایسته‌سالاری سوق داده و آرام آرام مردم هم به این نتیجه رسیده‌اند که فرقی نمی‌کند کدام جریان سر کار باشد». ایشان به شکاف بین نسل جدید و نسل قدیم اصلاح‌طلبی اشاره کرده و خاطرنشان می‌کند: «‌برخی تفاوت‌ها امری طبیعی است‌، اما وقتی تفاوت‌ها غیر‌عادی و آسیب‌زا می‌شود باید نگران شد. رفتار امروز نسل جدید اصلاح‌طلبی ایران با ارزش‌های مورد تاکید نسل اول تفاوت فاحشی دارد. مثال‌هایی از عطش ورود به قدرت و سامان دادن اوضاع شخصی در رفتار نسل جدید خبر از کژ‌کارکردهای نسل قدیم در انتقال مبانی اصلاح‌طلبی به نسل جدید دارد و من هم در زمره همان مقصران و قاصران هستم». در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

در شرايط کنــوني چه نقــدهايي را به جريان اصلاحات وارد مي‌دانيد؟ به نظر شما جريان اصلاحات در چه زمينه‌هايي با چالش مواجه است؟

شاخص مهم جريان اصلاح‌طلبي در سال‌هاي گذشته جلب آراي مردم و جامعه بوده است. دغدغه اصلي اصلاح‌طلبان بايد بر محور حفظ اين مزيت و ارتباط با مردم مي‌بود که با تاسف اين مزيت رو به افول گذاشته و اکنون در نقطه‌اي قرار داريم که جريان اصلاح‌طلبي به يک نوع از انسداد گفت‌وگو و تعامل با جامعه رسيده است. تصريح مي‌کنم بايد بين اصلاح‌طلبي به عنوان يک جريان ريشه‌دار و تاريخي که هميشه مطالبه جامعه ايراني بوده و رفتار اصلاح‌طلبان در هر مقطعي تفاوت قائل شويم. آنچه امروز شاهد آن هستيم جريان اصلاح‌طلبي نيست که در افق سياسي ايران رو به ضعف نهاده؛ بلکه فقدان رضايت از اصلاح‌طلباني است که براي تاثير‌گذاري بر امور جامعه و ارتباط با مردم فاقد خط‌مشي کارآمد و روزآمد هستند. تاکنون همه فعاليت‌هاي اصلاح‌طلبان معطوف به حوزه سياست و قدرت بوده و به همين دليل بسياري از اولويت‌هاي جامعه ايران در برنامه‌هاي آنان به حاشيه رفته است. امروز منشأ بسياري از نا‌اميدي‌ها و آسيب‌ها را بايد در حوزه‌هاي اجتماعي به تماشا نشست، که جريان‌هاي موثر ايران از جمله اصلاح‌طلبان با غفلت از کنار آن عبور مي‌کنند.

چرا بيــن آرمــان‌هاي جريــان اصلاح‌طلبي و واقعيت‌هاي موجود فاصله افتاده و جريان اصلاحات دچار روزمرگي شده است؟

اصلاح‌طلبي به عنوان يک جريان اصيل، که بنيان‌هاي خود را در اعماق خواست تاريخي اهل خرد جست‌وجو مي‌کند دچار روزمرگي نمي‌شود. اين اطلاح‌طلبان و تشکل‌ها و گروه‌هاي اصلاح‌طلب و حتي چهره‌هاي خارج از گروه‌ها هستند که از آسيب روزمرگي رنج مي‌برند. با اين وجود به برخي از دلايل فاصله بين آرمان‌هاي اين جريان با شرايط جاري‌اش اشاره مي‌کنم. برخي از محور‌هاي مورد تاکيد جريان اصلاح‌طلبي «مردم‌محوري»، «گفت‌وگو و شفاف بودن با جامعه»، «پرهيز از باند‌سالاري در حوزه اداره جامعه» و«تاکيد بر اخلاق و سياست ديني» است. در همه موارد ياد شده اصلاح‌طلبان بيشتر از رويکرد جاري سياست موجود تبعيت کردند تا ايستادگي بر مواضع متقن جريان اصلاح‌طلبي. به عنوان مثال با بي‌اعتنايي به خواست‌هاي مردم و آسيب‌هاي جامعه در حوزه اجتماعي موجب ضعيف شدن گرايشات مردم به خود شده‌اند. چه کسي مي‌تواند انکار کند که اين سال‌ها مردم سخت‌ترين شرايط اقتصادي و معيشتي را پيش‌رو داشته و دارند، اما کدام خط‌مشي و تشکل قوي در کنار اين همه حزب و تشکل اصلاح‌طلب مسير کاهش آلام مردم را فرياد زده؟ اين مساله ريشه در توجه صرف به حوزه سياست و غفلت از بسياري از حوزه‌هاي ضروري ديگر دارد. در يک کلام اصلاح‌طلبان به فعاليت‌هاي سياست‌محور علاقه زيادي دارند و تلاش‌هاي اجتماع‌محور در خط‌مشي تنظيمي آنها بسيار ضعيف است. قرار بود اصلاح‌طلبي با تاکيد بر شايسته‌سالاري از سنت جاري سياست‌هاي رقيب (باند محوري) تبعيت نکند، اما ستاد‌هاي انتخاباتي اين جريان چه در رياست‌جمهوري و چه مجلس تبديل به گروه‌هايي شده‌اند که بعضي از عناصر فاقد صلاحيت‌هاي کاري و تخصصي را به سيستم اداره جامعه تحميل کرده‌اند که اين مساله جريان اصلاح‌طلبي را به فاصله گرفتن از شعار اصلي‌اش يعني شايسته‌سالاري سوق داده و آرام آرام مردم هم به اين نتيجه رسيده‌اند که فرقي نمي‌کند کدام جريان سر کار باشد. هر کدام بيايند به دنبال باند خودشان هستند و در نتيجه مزيت بزرگ اين جريان يعني همراهي مردم رو به ضعف نهاد و بالاخره لازمه ورود به عرصه‌اي که فاقد سنجه‌هاي شايستگي است دور شدن از حوزه اخلاق را موجب شد و در توجيه آن براي جامعه به روش‌هاي غير‌اخلاقي روي آورديم. اين اندکي بود از علل فاصله‌گيري از آرمان‌ها. اميد‌وارم معتقدان به جريان هميشه زنده اصلاح‌طلبي با کنکاش دقيق به اصلاح مسير‌هاي نادرست بپردازند و با احياي سرمايه اجتماعي از دست رفته مجال اداره کشور با روش‌هاي مورد تاکيد جريان اصلاح‌طلبي را فراهم کنند.

چرا بين نسل قديم و نسل جديد جريان اصلاحات از نظر گفتماني فاصله ايجاد شده است؟ فاصله مورد نظر چه تبعاتي براي جريان اصلاحات دارد؟

نسل جديد جريان اصلاح‌طلبي از درون همين جامعه‌اي جوشيده و مي‌جوشد که سال‌ها تعامل با عناصر اصلاح‌طلب را شاهد بوده است. اجازه دهيد همين‌جا اين موضوع را مطرح کنم که هم اصلاح‌طلبان و هم اصولگرايان در انتقال مباني مورد تاکيدشان به نسل جديد نا‌موفق بوده‌اند. برخي تفاوت‌ها امري طبيعي است‌، اما وقتي تفاوت‌ها غير‌عادي و آسيب‌زا مي‌شود بايد نگران شد. رفتار امروز نسل جديد اصلاح‌طلبي ايران با ارزش‌هاي مورد تاکيد نسل اول تفاوت فاحش دارد. مثال‌هايي از عطش ورود به قدرت و سامان دادن اوضاع شخصي در رفتار نسل جديد خبر از کژ‌کارکردهاي نسل قديم در انتقال مباني اصلاح‌طلبي به نسل جديد دارد و من هم در زمره همان مقصران و قاصران هستم. جريان اصولگرايي هم در انتقال مباني مورد تاکيدش به نسل جديد آنقدر ناموفق عمل کرده که افراط‌گري، ترک‌اخلاق و خشونت‌کلامي از بارز‌ترين ويژگي‌هاي جمعي از نسل جديد آنها است. حالِ بعضي از تريبون‌هاي رسمي‌، شاهد اين مدعا هستند.

چرا در سال‌هاي اخيــر جريــان اصلاحات به سمتي حرکت کرده که خود را در قدرت تعريف کند و فاصله اوليه خود را نسبت به قدرت کاهش داده است؟ اين رويکرد چه پيامد‌هايي براي آرمان‌ها و مباني اوليه اصلاح‌طلبي داشته است؟

لازمه نزديک شدن به قدرت، تمرکز صرف بر فعاليت‌هاي سياست‌محورانه و غفلت از حوزه‌هاي ديگر جامعه است. هر اندازه اين رويکرد به نفع سياست‌محوري تقويت شود دور شدن از اولويت‌هاي مهم جامعه را به دنبال خواهد داشت و تبعات آن فاصله گرفتن از ارزش‌هاي مورد تاکيد جريان اصلاح‌طلبي و قرار گرفتن در مسير انسداد گفت‌وگو و تعامل با جامعه است و اين عمل به نام اصلاح‌طلبي تاکيد بر بخش‌هايي از رفتار رقيب است. نظير گماردن عناصري تحت‌فشارهاي نادرست سياسي که انتهاي آن نارضايتي و زدگي اصل مردم از جريان را به دنبال داشته است. بالاخره رفتار ما در گذشته آموزشي بوده براي شکل‌گيري شخصيت نسل جديد. ما بايد خودمان را ملامت کنيم که نسل جديد پر‌شور را به جاي رهنمون ساختن در مسير توسعه اخلاق و ترقي ايران به راه‌هايي هدايت کرده‌ايم که در شأن جريان اصلاح‌طلبي نيست.

به نظر شما جريان اصلاحات با توجه به موانع بيروني بيشتر مي‌تواند در ساحت اجتماعي تاثير‌گذار باشد يا ساحت سياسي؟ آيا جريان اصلاحات به دليل عدم‌امکان تاثير‌گذاري در ساحت سياسي بهتر نيست در ساحت اجتماهي اهداف خود را دنبال کند؟

من معتقد به ترک حوزه سياست نيستم‌، به هر روي يک جرياني که واجد صلاحيت‌هاي ارزشي مديريتي فراوان براي اداره کشور است، حق ندارد با سياست خداحافظي کند. من تاکيد بر رعايت اصول بنيادين جريان دارم؛ از تعامل و گفت‌وگو با جامعه و مردم گرفته تا ترويج شايسته‌سالاري‌، همراهي با دغدغه‌هاي اقتصادي و معيشتي مردم و ترويج اخلاق. اگر از من سوال شود درد امروز جامعه ايران و سياست‌هاي جاري را چه مي‌دانيد مي‌گويم خداحافظي با اخلاق و تحکيم مباني باند‌محوري در حوزه‌هاي مختلف اداره جامعه و ترويج بي‌اخلاقي‌، انسداد گفت‌وگو در جامعه نخبگان‌، انسداد تعامل احزاب با هم و بي‌اعتنايي به مهارت گفت‌وگو و شنيدن حرف ديگران. دنياي توسعه‌يافته اگر محتواي تريبون‌هاي ايران را دنبال کند از اين همه ناشکيبايي و فقدان مهارت تعامل مسئولان و نخبگان حيرت زده مي‌شود.

چرا جريان اصلاحات براي مشکلات کنوني مردم برنامه عملي و کاربردي ارائه نمي‌کند و چرا چالش‌هاي اقتصادي جامعه مدت‌هاست آرمان‌هاي سياسي و مدني جريان اصلاحات را تحت‌تاثير قرار داده است؟

به موازات دور شدن اصلاح‌طلبان از دغدغه‌هاي معيشتي و اجتماعي مردم در سال‌هاي ماضي و گير کردن در چنبره تاسيس حزب و گروه به تعداد غير‌ضرور و نيز توجه صرف به فعاليت‌هاي سياست‌محورانه‌، نخبگان اين جريان هم از تدوين خط‌مشي‌هاي ضروري براي حل مسائل عمومي فاصله گرفته‌اند. مسائل عمومي امروز ايران اشتغال، رفاه، آسيب‌هاي پر‌شمار حوزه اجتماعي، محيط‌زيست و ده‌ها مساله ديگر است که در تدوين خط‌مشي اصلاح‌طلبان کمتر ديده مي‌شود. برنامه‌هاي عصر انتخابات هم معطوف به فعاليت‌هاي سياست‌محورانه و کسب قدرت است و با تاسف غالب اين برنامه يا فاقد ويژگي‌هاي اجرايي است يا با لطف دائم و مکرر رقيب و با عنايت به ضرب‌المثل «ديگي که براي من نمي‌جوشد چرا بجوشد!» اسباب به بن‌بست رسيدن فراهم مي‌شود. دوستان اصلاح‌طلب بايد با ورود به حوزه اجتماعي و قرار گرفتن در کنار مردم‌، کاهش آلام و درد‌هاي آنان را خارج از حوزه قدرت مورد عنايت قرار دهند.

جريان اصلاحات براي بازگرداندن اعتماد اجتماعي در ماه‌هاي باقي مانده به انتخابات رياست‌جمهوري بايد چه رويکردي را در دستور کار خود قرار دهد؟ با توجه به موانع پيش‌روي جريان اصلاحات به چه ميزان احتمال مي‌دهيد اصولگرايان بتوانند دولت بعدي در ايران را در اختيار بگيرند؟

اصلاح‌طلبان بايد از رفتار‌هاي شعاري و هيجاني به شدت پرهيز کنند. سرمايه اجتماعي يک شبه از بين نمي‌رود که با شعار دادن قبل از انتخابات برگردد. جريان اصلاح‌طلب بايد‌ در تدوين خط‌مشي‌هاي خود همه ارزش‌هاي مورد تاکيدش را ببيند. خارج از قدرت بودن و پرداختن به رفع انسداد با جامعه و مردم به مراتب بر تلاش براي ورود به قدرت ترجيح دارد البته اگر مسير‌هاي دموکراتيک مهيا باشد. عرصه تلاش براي رفع دغدغه‌هاي مردم مبارک است. تحولات سياسي داخل کشور نشان مي‌دهد يک جريان خود را پديده‌اي برتر مي‌داند و حق خود مي‌داند از هر ابزاري براي تخريب و بد‌اخلاقي بهره جويد. وقتي يکي از عناصر اين جريان با صدايي بلند اعلام مي‌کند اگر در انتخابات مشارکت بالا باشد از آن چيزي در‌مي‌آيد که مورد قبول ما نيست، فرد مورد نظر لابد به عنوان نماينده يک جريان سخن مي‌گويد و اظهار مي‌دارد خروجي صندوق با مشارکت بالا مورد رضايت ما نيست و مرادش رضايت يک جريان است. به طور طبيعي اين جريان تلاش مي‌کند همه امور وفق خواست آنها محقق شود. تحقق و استقرار اين جريان فقط با بهره جستن از روش‌هاي غير‌اخلاقي ممکن است که اين روزها با رصد کردن بعضي تريبون‌ها‌، اجتماعات و... در‌مي‌يابيم تلاش براي کسب قدرت به هر قيمتي سکه رايج روز است. به نظر نمي‌رسد طوفان بي‌اخلاقي که وزيدن گرفته به آرامش برسد. من از عوارض اين طوفان براي دين و ملک و ميهنم در بيمم.

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار